apoplectic

/ˌæpəˈplektɪk//ˌæpəˈplektɪk/

معنی: سکتهای، دچار سکته، سکته اور
معانی دیگر: (پزشکی) سکته ای، وابسته به سکته ی مغزی (apoplectical هم می گویند)، طب سکته ای

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of, relating to, or predisposed to apoplexy.

- apoplectic symptoms
[ترجمه گوگل] علائم آپپلکسی
[ترجمه ترگمان] علائم مرض فجعه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- apoplectic patients
[ترجمه گوگل] بیماران آپپلکسی
[ترجمه ترگمان] بیماران سکته مغزی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: showing signs of an apparently imminent attack of apoplexy.

- apoplectic with outrage
[ترجمه گوگل] آپپلکسی همراه با عصبانیت
[ترجمه ترگمان] از شدت خشم سکته کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: apoplectically (adv.)
• : تعریف: a person afflicted with or predisposed to apoplexy.

جمله های نمونه

1. He was apoplectic with rage at the decision.
[ترجمه گوگل]او از این تصمیم عصبانی بود
[ترجمه ترگمان]از این تصمیم دچار سکته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The colonel was apoplectic with rage.
[ترجمه گوگل]سرهنگ از شدت عصبانیت دچار افسردگی شده بود
[ترجمه ترگمان]سرهنگ دچار خشم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was apoplectic with rage/fury.
[ترجمه گوگل]او با خشم/خشم دچار آپپلکس بود
[ترجمه ترگمان]از شدت خشم سکته کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He became apoplectic about wasteful government spending.
[ترجمه گوگل]او نسبت به مخارج بیهوده دولت نگران شد
[ترجمه ترگمان]در مورد هزینه های دولت wasteful دچار سکته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Before you go apoplectic, hear me out.
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه دچار آپپلکس شوید، صدای من را بشنوید
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه سکته کنی، صدای منو می شنوی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. What food should apoplectic patient notice?
[ترجمه گوگل]بیمار آپپلکسی باید به چه غذایی توجه کند؟
[ترجمه ترگمان]بیمار چه غذایی باید توجه داشته باشد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. What symptom does apoplectic meeting have?
[ترجمه گوگل]جلسه آپوپلکتیک چه علامتی دارد؟
[ترجمه ترگمان]چرا دچار مرض فجعه شده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One of your stiff-starched apoplectic cravats.
[ترجمه گوگل]یکی از نشاسته های سفت آپپلکسی شما
[ترجمه ترگمان]یکی از - سکته قلبی - ت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. My father was apoplectic when he discovered the truth.
[ترجمه گوگل]پدرم وقتی حقیقت را کشف کرد دچار افسردگی شد
[ترجمه ترگمان]پدرم داشت سکته می کرد و حقیقت را کشف می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Except advocate treat ulcer of apoplectic, tetanic, scrofulous, sore swollen poison, vasomotor outside waiting for a disease, in recent years clinical practice proves.
[ترجمه گوگل]در سال های اخیر عمل بالینی ثابت می کند که به جز درمان زخم های آپوپلکتیک، کزاز، اسکروفولوس، سم متورم دردناک، وازوموتور خارج از انتظار برای یک بیماری
[ترجمه ترگمان]به جز مدافع درمان زخم سکته، tetanic، استفراغ، سم ورم کرده، vasomotor خارج از انتظار برای یک بیماری، در سال های اخیر در مطب بالینی ثابت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It's enough to make them choke with apoplectic rage.
[ترجمه گوگل]کافی است آنها را از خشم آپپلکسی خفه کنیم
[ترجمه ترگمان]همین کافی است که با سکته قلبی آن ها را خفه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Had the poor man been apoplectic, he could never have recovered from his paroxysm of wrath.
[ترجمه گوگل]اگر مرد بیچاره دچار افسردگی می‌شد، هرگز نمی‌توانست از غضب خشم خود خلاص شود
[ترجمه ترگمان]اگر پیرمرد دچار سکته شده بود، هرگز نمی توانست از خشم و غضب خود باز گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In the midst of a sermon, he suffered an apoplectic attack and remained unconscious for the rest of his life.
[ترجمه گوگل]در میان یک خطبه، او دچار حمله آپپلکسی شد و تا پایان عمر بیهوش ماند
[ترجمه ترگمان]در وسط وعظ دچار سکته شده و تا آخر عمر بی هوش ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hurrying back to the office he found the would-be client gone and his boss apoplectic.
[ترجمه گوگل]با عجله به دفتر برگشت و متوجه شد که مشتری احتمالی رفته و رئیسش دچار افسردگی شده است
[ترجمه ترگمان]با عجله خود را به دفتر رساند و دید که مشتری در حال سکته است و رئیسش دچار سکته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Does it induce a nice warm glow, or bring on a fit of apoplectic rage?
[ترجمه گوگل]آیا درخشش گرم خوبی را القا می کند یا خشم آپپلکسی را ایجاد می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا این باعث می شود که یک روشنایی گرم و خوب ایجاد کند یا از خشم سکته کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سکتهای (صفت)
apoplectic

دچار سکته (صفت)
apoplectic

سکته اور (صفت)
apoplectic

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to apoplexy (sudden physical attack, stroke); full of rage; red in the face (from anger)

پیشنهاد کاربران

برای این کلمه دو تعریف ( معنا ) وجود دارد:
Apoplectic /ˌ�pəˈplɛktɪk/ – meaning:
1. of or relating to apoplexy.
مربوط یا وابسته به سکته ی مغزی
Example 1👇
What food should apoplectic patient notice?
...
[مشاهده متن کامل]

بیماری که سکته از نوع مغزی داشته است باید چه رژیم غذایی داشته باشد؟
Example 2: 👇
Laurence laughed till they thought he'd have an apoplectic fit.
لارنس به قدری خندید که فکر کردند او دچار بیماری مربوط به سکته مغزی شده است.
2. ( informal ) furious; overcome with anger; extremely indignant.
فوق العاده خشمگین؛ تند خو؛ غصبناک؛ ؛ کُفری؛ بیش از حد عصبی؛ پرخاشگر
Example 1: 👇
My father was apoplectic when he discovered the truth.
پدرم وقتی حقیقت را فهمید بسیار خشمگین شد.
Example 2: 👇
The bride steps out of her carriage and she's all red—that is, she's all steamed up ( excited; arouse ) . And leading her by the arm is her red escort, Yerikalov, the bookkeeper—he's fat, red, and apoplectic.
The Bedbug - a play by Veladimir Mayakovsky
عروس از کالسکه بیرون می آید و سرتا پا قرمز شده است، یعنی کاملاً هیجان زده است. یریکالوف، دفتردارِ چاق، سرخگون، تند مزاج و پرخاشگرِ او که یک چپی و از سرخ ها است، بازویِ عروس را گرفته و وی را همراهی ( اسکارت ) می کند.
* متن انتخابی: از نمایشنامه ی #ساس، # اثر ولادیمیر مایاکوفسکی

apoplectic
منابع• https://www.merriam-webster.com/dictionary/apoplectic
خشمگین

بپرس