aplomb

/əˈplɑːm//əˈplɒm/

معنی: اعتماد بنفس، حالت عمودی، اطمینان بخود
معانی دیگر: (شخصیت و خو) توازن، اعتماد به نفس، متانت، وقار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: great self-confidence, composure, or poise.
مترادف: poise, sang-froid
متضاد: hesitancy
مشابه: assurance, composure, confidence, ease, equanimity, self-assurance, self-command, self-confidence, self-control, self-possession

- Although most of the audience was drunk and unruly, she performed her number with an admirable aplomb.
[ترجمه گوگل] با وجود اینکه بیشتر حضار مست و سرکش بودند، او شماره خود را با صدایی تحسین برانگیز اجرا کرد
[ترجمه ترگمان] با وجود اینکه بیشتر تماشاگران مست و سرکش بودند، او شماره خود را با اطمینان تحسین می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she answered all questions with aplomb
او با متانت به همه ی پرسش ها پاسخ داد.

2. Carried off the difficult situation with aplomb.
[ترجمه رض] وضعیت دشوار را با اعتماد به نفس از سر گذراند
|
[ترجمه گوگل]وضعیت سخت را با تحسین به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]غرق شدن در وضعیت دشوار با aplomb
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Rosalind conducted the meeting with characteristic aplomb/with her usual aplomb.
[ترجمه گوگل]روزالیند جلسه را با هشیاری مشخص/با هشیاری همیشگی خود انجام داد
[ترجمه ترگمان]روزالیند، این جلسه را با aplomb مشخص \/ با aplomb معمول انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ms Sharpe handled their questions with great aplomb.
[ترجمه گوگل]خانم شارپ به سوالات آنها با تحسین پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]خانم شارپ به سوالات خود با aplomb بزرگ رسیدگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He delivered the speech with his usual aplomb.
[ترجمه گوگل]او سخنرانی را با هشیاری همیشگی خود ایراد کرد
[ترجمه ترگمان]او با اطمینان همیشگی اش شروع به صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They tackle with equal aplomb the living and the dead.
[ترجمه گوگل]آن‌ها با تندخویی مساوی با مردگان و زنده‌ها برخورد می‌کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها با aplomb برابر زندگان و مردگان مقابله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He had done it with consummate aplomb.
[ترجمه گوگل]او این کار را با تدبیر کامل انجام داده بود
[ترجمه ترگمان]بااعتماد به نفس این کار را کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The female vocalist carried the show with aplomb and the band sounded tough and strong instrumentally.
[ترجمه گوگل]خواننده زن این نمایش را با شور و شوق اجرا کرد و گروه از نظر ابزاری سخت و قوی به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]خواننده زن این نمایش را با aplomb انجام داد و گروه خشن و قوی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Today, with grace restored, it welcomes visitors with aplomb.
[ترجمه گوگل]امروز با احیای لطف دوباره از بازدیدکنندگان استقبال می کند
[ترجمه ترگمان]امروز با لطف بازسازی، از بازدید کنندگان با aplomb استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The aplomb we had in the account that acreageed us the job is boring yieldn over by fretfulness as our first day accesses, and we fret about authoritative a acceptable first consequence.
[ترجمه گوگل]اهانتی که ما در حساب داشتیم و باعث شد این کار به ما کمک کند، با غم و اندوه در اولین روز دسترسی ما خسته کننده است، و ما نگران اولین پیامد معتبر و قابل قبول هستیم
[ترجمه ترگمان]The که ما در حساب داشتیم این بود که به ما اجازه می دهد تا به عنوان اولین روزی که به ما دسترسی دارد کار خسته کننده باشد، و ما در مورد موثق بودن یک نتیجه قابل قبول نگران هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She sang several songs, handling herself with the aplomb of a professional entertainer.
[ترجمه گوگل]او چندین آهنگ خواند و خودش را با ذوق و شوق یک مجری حرفه ای اداره کرد
[ترجمه ترگمان]او چندین آهنگ خواند و خود را با the یک هنرمند حرفه ای اداره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You move through each day with grace and aplomb.
[ترجمه گوگل]شما هر روز را با ظرافت و شجاعت طی می کنید
[ترجمه ترگمان]تو هر روز با وقار و اطمینان حرکت می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She performs the duties of a princess with great aplomb.
[ترجمه گوگل]او وظایف یک شاهزاده خانم را با ذوق و شوق انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]او وظایف یک پرنسس را با اطمینان کامل انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Since then, Carlton has coolly fielded questions for congressional inquisitors with wit and folksy aplomb.
[ترجمه گوگل]از آن زمان، کارلتون با شوخ طبعی و شوخ طبعی، سوالاتی را برای بازرسان کنگره مطرح کرده است
[ترجمه ترگمان]از آن زمان به بعد، کارلتون به سردی سوالاتی را برای اعضای inquisitors کنگره با زیرکی و folksy aplomb مطرح کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعتماد بنفس (اسم)
aplomb, self-confidence, self-dependence, self-reliance

حالت عمودی (اسم)
aplomb, verticality

اطمینان بخود (اسم)
aplomb

انگلیسی به انگلیسی

• complete self-confidence, composure, self-assurance
if you do something with aplomb, you do it with great confidence.

پیشنهاد کاربران

Aplomb /əˈplɒm/ ( n - mass, usu used with the preposition ‘with’ ) equanimity, self - confidence, or self - possession, assurance especially in a demanding situation. ( New Oxford American Dictionary )
...
[مشاهده متن کامل]

این کلمه اسم عام است که معمولا با حرف اضافه ی #با# ( with ) بکار می رود.
معنی: تسلط بر خود و اعتماد به نفس به ویژه در یک موقعیت دشوار.
Example 1: 👇
Diana passed the test with aplomb.
دایانا تست را با تسلط کامل ( اعتماد به نفس ) پشت سر گذاشت.
Example 2: 👇
The cast executed the production with professional aplomb.
بازیگران این تولید را با تسلط کاملِ حرفه ای ( اعتماد به نفس یا آرامش ) اجرا کردند.

از خود مطمن ، با اطمینان ( مثلا عمل کردن ، جواب دادن )
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه {اِپلآم} می باشد ( حرف b سایلنت است )

بپرس