aplenty

/əˈplenti//əˈplenti/

(عامیانه) به حد وفور، فراوان، فراوان there was food aplenty غذا فراوان بود

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: in abundant amounts.

- She had problems aplenty.
[ترجمه گوگل] او مشکلات زیادی داشت
[ترجمه ترگمان] او مشکلات فراوان داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: sufficiently enough; in abundance.
مشابه: galore

جمله های نمونه

1. there was food aplenty
غذا فراوان بود.

2. There were problems aplenty at work.
[ترجمه گوگل]مشکلات زیادی در کار وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در محل کار مشکلات فراوان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Criticisms of the government were to be found aplenty.
[ترجمه گوگل]انتقادات از دولت به وفور یافت می شد
[ترجمه ترگمان]Criticisms از دولت به وفور یافت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. So there are red roses aplenty for red Gordon.
[ترجمه گوگل]بنابراین گل رز قرمز برای گوردون قرمز به وفور وجود دارد
[ترجمه ترگمان]بنابراین تعداد زیادی گل رز قرمز برای گوردون قرمز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was food aplenty.
[ترجمه گوگل]غذا به وفور وجود داشت
[ترجمه ترگمان]مواد غذایی فراوان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objetsd'art there were aplenty, but most of them were held in trust for some collection or gallery.
[ترجمه گوگل]Objetsd'art به وفور وجود داشت، اما بیشتر آنها در امانت برای مجموعه یا گالری نگهداری می شدند
[ترجمه ترگمان]هنر Objetsd فراوان بود، اما بسیاری از آن ها در اعتماد به مجموعه ای از مجموعه یا گالری نگهداری می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. And there are penthouse suites aplenty.
[ترجمه گوگل]و سوئیت های پنت هاوس به وفور وجود دارد
[ترجمه ترگمان]و یه penthouse دیگه هم هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There are laughs here aplenty, and sexy, goofy, off - the - cuff charm.
[ترجمه گوگل]خنده در اینجا به وفور وجود دارد، و جذابیت سکسی، مسخره، بی سر و صدا
[ترجمه ترگمان]اینجا خیلی خنده داره و سکسی و بامزه و جذاب و جذاب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Friends she had aplenty, but no one to call her own.
[ترجمه گوگل]او دوستان زیادی داشت، اما کسی نبود که به او بگوید
[ترجمه ترگمان]دوستانی که داشت، اما کسی نبود که به او زنگ بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's adventure aplenty waiting for you here.
[ترجمه گوگل]اینجا ماجراجویی زیادی در انتظار شماست
[ترجمه ترگمان]اینجا یک ماجراجویی است که در اینجا منتظرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They rushed into green vines and leaves aplenty with big and round pumpkins.
[ترجمه گوگل]آنها به انگورهای سبز و برگهای فراوان با کدوهای بزرگ و گرد هجوم بردند
[ترجمه ترگمان]آن ها به صورت تاک سبز هجوم بردند و با pumpkins بزرگ و بزرگ به وفور به جا گذاشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Sun chairs, tables etc are aplenty, but no pool bar.
[ترجمه گوگل]صندلی‌های آفتاب‌گیر، میز و غیره فراوان هستند، اما بار استخر وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]صندلی ها، میزها و غیره فراوان هستند، اما هیچ بار استخر وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Climate change could indeed cause aplenty.
[ترجمه گوگل]تغییرات اقلیمی در واقع می تواند باعث فراوانی شود
[ترجمه ترگمان]تغییرات آب و هوا می تواند باعث خرابی فراوان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Commissions came in aplenty, through his favourite ones wer for the poor.
[ترجمه گوگل]کمیسیون‌ها از طریق کمیسیون‌های مورد علاقه‌اش برای فقرا به وفور آمد
[ترجمه ترگمان]سفارش های زیادی از طرف او برای فقرا به دست آوردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• abundant, plentiful
sufficient, enough

پیشنهاد کاربران

بپرس