aphasic

جمله های نمونه

1. The girl was aphasic because of brain damage suffered during a difficult birth.
[ترجمه گوگل]این دختر به دلیل آسیب مغزی که در یک زایمان سخت متحمل شده بود، آفازی داشت
[ترجمه ترگمان]این دختر به خاطر آسیب مغزی که در زمان زایمان مشکل به بار آورده بود، بی هوش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Some aphasics can repeat back a sentence containing words they find hard to use when constructing a sentence themselves.
[ترجمه گوگل]برخی از آفازیک ها می توانند یک جمله حاوی کلماتی را تکرار کنند که استفاده از آنها هنگام ساختن خود یک جمله دشوار است
[ترجمه ترگمان]برخی از aphasics می توانند یک جمله حاوی کلماتی را تکرار کنند که استفاده از آن ها هنگام ایجاد یک جمله دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The Chinese animation industry has gradually declined and become culturally "aphasic".
[ترجمه گوگل]صنعت انیمیشن چین به تدریج افول کرده و از نظر فرهنگی «آفازی» شده است
[ترجمه ترگمان]صنعت انیمیشن چین به تدریج کاهش یافت و از نظر فرهنگی \"aphasic\" شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was aphasic, they explained to the girl.
[ترجمه گوگل]برای دختر توضیح دادند که او آفازی بود
[ترجمه ترگمان]به دختر توضیح دادند که aphasic است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To explore the mechanisms and neurological basis of aphasic agraphia, 20 patients with aphasic agraphia after cerebral infarction were selected for observation.
[ترجمه گوگل]برای بررسی مکانیسم‌ها و مبنای عصبی آگرافیا آفازی، 20 بیمار مبتلا به آگرافیا آفازی پس از انفارکتوس مغزی برای مشاهده انتخاب شدند
[ترجمه ترگمان]برای بررسی مکانیسم و اساس عصبی of agraphia، ۲۰ بیمار مبتلا به aphasic agraphia پس از infarction مغزی برای مشاهده انتخاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Family therapy involving aphasic patients and other family members improves handicap of the aphasic handicap and reduces depression and emotional isolation in patients.
[ترجمه گوگل]خانواده درمانی که شامل بیماران آفازی و سایر اعضای خانواده می شود، نقص ناتوانی آفازی را بهبود می بخشد و افسردگی و انزوای عاطفی را در بیماران کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]درمان خانوادگی شامل بیماران aphasic و اعضای خانواده نقص نقص ایمنی را بهبود می بخشد و افسردگی و انزوای احساسی را در بیماران کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Aphasic examination revealed aphasia in 17 cases with dominant thalamic stroke.
[ترجمه گوگل]معاینه آفازی آفازی را در 17 مورد با سکته تالاموس غالب نشان داد
[ترجمه ترگمان]بررسی Aphasic نشان داد که aphasia در ۱۷ مورد با سکته مغزی غالب مواجه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, in today's active market economy, literature is showing its "aphasic" tendency.
[ترجمه گوگل]با این حال، در اقتصاد بازار فعال امروز، ادبیات گرایش «آفازی» خود را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]با این حال، در اقتصاد بازار فعال امروزی، ادبیات گرایش \"aphasic\" خود را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The aphasic agraphia was related to most parts of the cerebral hemispheres, especially the left one.
[ترجمه گوگل]آگرافیا آفازی مربوط به اکثر قسمت های نیمکره مغز، به ویژه نیمکره چپ بود
[ترجمه ترگمان]The agraphia به اغلب بخش های نیم کره مغزی، به ویژه نیم کره چپ، مرتبط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chinese anomic aphasic patient is reported to exhibit in oral modality greater selective impairment in producing nouns than verbs, and the dissociation does not occur in other modalities.
[ترجمه گوگل]گزارش شده است که بیمار آفازی آنومیک چینی در روش شفاهی اختلال انتخابی بیشتری در تولید اسم نسبت به افعال نشان می دهد، و این تفکیک در سایر روش ها رخ نمی دهد
[ترجمه ترگمان]گزارش شده است که بیمار anomic aphasic چینی برای نشان دادن in شفاهی greater بیشتر در تولید اسم ها از افعال، گزارش شده است، و تجزیه در سایر روش ها رخ نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In the ER I found him aphasic, able to understand perfectly but unable to get a single word out, and with no movement of the right face, arm, and leg.
[ترجمه گوگل]در اورژانس او ​​را آفازی یافتم، قادر به درک کامل بود، اما قادر به بیان یک کلمه واحد نبود، و بدون حرکت صورت، بازو و پای راست
[ترجمه ترگمان]در شبکه اندو پلاسمیک پیدا کردم، توانستم کاملا درک کنم، اما نتوانستم حتی یک کلمه هم از دهانم خارج شوم، و هیچ حرکتی از صورت درست، بازو و پای راست نداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What does the aphasic substitution reveal about how words are likely to be stored in the brain?
[ترجمه گوگل]جایگزینی آفازی چه چیزی را در مورد چگونگی ذخیره کلمات در مغز نشان می دهد؟
[ترجمه ترگمان]جانشینی aphasic در مورد این که چگونه کلمات به احتمال زیاد در مغز ذخیره می شوند، چه نشان می دهد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One perplexing feature of this conclusion is that since the late nineteenth century far fewer children with right hemisphere lesions are aphasic.
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های گیج کننده این نتیجه گیری این است که از اواخر قرن نوزدهم تعداد بسیار کمتری از کودکان مبتلا به ضایعات نیمکره راست آفازی هستند
[ترجمه ترگمان]یکی از ویژگی های گیج کننده این نتیجه گیری این است که از اواخر قرن نوزدهم، کودکان کمتری مبتلا به ضایعات نیم کره راست دچار آسیب های مغزی شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to aphasia, affected with aphasia (inability to speak and comprehend words)
person who is affected with aphasia

پیشنهاد کاربران

عدم تکلم
aphasic ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: زبان پریش
تعریف: مبتلا به زبان پریشی
زبان پریش

بپرس