apathetic

/ˌæpəˈθetɪk//ˌæpəˈθetɪk/

معنی: بی تفاوت، بی احساس، بی روح
معانی دیگر: بی علاقه، دلمرده، بی توجه، ناگرای، فاقد احساسات، بی شور، بی هیجان، بی واکنش، بی حال، بی غیرت

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: apathetically (adv.)
• : تعریف: having or displaying little or no emotion, concern, or interest; indifferent.
مترادف: indifferent, unconcerned, unmoved
متضاد: avid, eager, emotional, enthusiastic, fervent, fervid, keen, passionate, vehement, zealous
مشابه: impassive, inactive, incurious, insensible, lethargic, passive, perfunctory, phlegmatic, stolid, torpid, unemotional, unenthusiastic, unfeeling, uninterested

- The prisoners cried out for help, but the apathetic guards continued to play their game.
[ترجمه زینب دهشتی] زندانیان برای کمک گریه کردند، اما نگهبابانان بی تفاوت به بازیشان ادامه دادند.
|
[ترجمه Amin John] زندانیان با گریه و زاری از نگهبانان تقاضای کمک می کردند اما آنان با نشان دادن هیچگونه توجهی به بازی خود ادامه دادند.
|
[ترجمه گوگل] زندانیان فریاد کمک می‌کشیدند، اما نگهبانان بی‌تفاوت به بازی خود ادامه می‌دادند
[ترجمه ترگمان] زندانیان برای کمک فریاد کشیدند، اما نگهبان های apathetic همچنان به بازی خود ادامه می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Depression can cause one to become apathetic and lose interest in things that one typically enjoys.
[ترجمه Amin John] افسردگی باعث می شود که فرد دچار بی تفاوتی و از دست دادن علاقه نسبت به چیزهایی بشود که دیگران معمولاً از آن لذت می برند
|
[ترجمه گوگل] افسردگی می تواند باعث بی تفاوتی فرد و از دست دادن علاقه به چیزهایی شود که معمولاً از آنها لذت می برد
[ترجمه ترگمان] افسردگی می تواند باعث ایجاد بی تفاوتی و از دست دادن علاقه به چیزهایی شود که معمولا از آن لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Although the dispute was raging between the two sides, many townspeople remained apathetic to the issue under debate.
[ترجمه گوگل] اگرچه اختلاف بین دو طرف در جریان بود، بسیاری از مردم شهر نسبت به موضوع مورد بحث بی تفاوت ماندند
[ترجمه ترگمان] اگرچه این اختلاف بین دو طرف جریان داشت، بسیاری از مردم نسبت به موضوع مورد بحث بی تفاوت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a bad teacher can make students apathetic
معلم بد می تواند شاگردان را بی علاقه کند.

2. I realised I was becoming increasingly depressed and apathetic.
[ترجمه گوگل]متوجه شدم که به طور فزاینده ای افسرده و بی تفاوت می شوم
[ترجمه ترگمان]متوجه شدم که به شدت افسرده و افسرده می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She felt too apathetic even to move.
[ترجمه زهرا رحمانی] اون حتی حال تکون خوردن هم نداره.
|
[ترجمه گوگل]او حتی برای حرکت هم بیش از حد بی تفاوت بود
[ترجمه ترگمان]او بیش از آن نسبت به من بی تفاوت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Young people today are so apathetic about politics.
[ترجمه گوگل]جوانان امروز به شدت نسبت به سیاست بی تفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]جوانان امروز نسبت به سیاست بی تفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How can you be so apathetic about the world and its problems?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانید نسبت به دنیا و مشکلات آن اینقدر بی تفاوت باشید؟
[ترجمه ترگمان]چطور می توانید نسبت به دنیا و مشکلات آن بی تفاوت باشید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The illness made her apathetic and unwilling to meet people.
[ترجمه گوگل]این بیماری او را بی‌تفاوت کرد و تمایلی به ملاقات با مردم نداشت
[ترجمه ترگمان]این بیماری او را بی تفاوت کرد و نمی خواست مردم را ملاقات کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Even the most apathetic students are beginning to sit up and listen.
[ترجمه زینب دهشتی] حتی دانش اموزان بی تفاوت هم شروع به نشستن و گوش دادن کرده اند.
|
[ترجمه گوگل]حتی بی تفاوت ترین دانش آموزان شروع به نشستن و گوش دادن می کنند
[ترجمه ترگمان]حتی the دانش آموزان شروع به نشستن می کنند و گوش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Don't be so apathetic - how are you going to get a job if you don't even write a letter?
[ترجمه گوگل]اینقدر بی تفاوت نباش - اگر حتی نامه ای هم ننویسی چگونه می خواهی شغلی پیدا کنی؟
[ترجمه ترگمان]انقدر بی احساس نباش - چطوری میخوای کاری پیدا کنی اگر حتی یک نامه ننوشتی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They may become apathetic, unable to do even the simplest task.
[ترجمه گوگل]آنها ممکن است بی تفاوت شوند و حتی قادر به انجام ساده ترین کار نباشند
[ترجمه ترگمان]آن ها ممکن است بی تفاوت باشند و حتی ساده ترین کار را هم انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The mass is politically apathetic and impotent, and policy is imposed upon this large proportion of the population.
[ترجمه گوگل]توده‌ها از نظر سیاسی بی‌تفاوت و ناتوان هستند و سیاست بر این بخش بزرگ از جمعیت تحمیل می‌شود
[ترجمه ترگمان]این جرم از نظر سیاسی سست و سست است و سیاست بر این بخش بزرگ مردم تحمیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. An individual who is passive, utterly apathetic and withdrawn from community life is no true citizen.
[ترجمه گوگل]فردی که منفعل، کاملا بی تفاوت و کناره گیری از زندگی اجتماعی است، شهروند واقعی نیست
[ترجمه ترگمان]فردی که منفعل است، کاملا بی تفاوت است و از زندگی اجتماع خارج می شود، یک شهروند واقعی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Parents are completely apathetic about their children's education and show little interest in it.
[ترجمه گوگل]والدین نسبت به تحصیل فرزندان خود کاملاً بی تفاوت هستند و علاقه چندانی به آن نشان نمی دهند
[ترجمه ترگمان]والدین نسبت به آموزش کودکانشان کاملا بی تفاوت هستند و علاقه چندانی به آن نشان نمی دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She lay, apathetic, dull as the lustreless droop of her hair on the pillows.
[ترجمه گوگل]او دراز کشیده بود، بی تفاوت، کسل کننده مانند افتادگی بی درخشش موهایش روی بالش
[ترجمه ترگمان]در حالی که موهای خود را روی بالش ها می گذاشت، بی حال و بی روح به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most people were just too apathetic to go out and vote.
[ترجمه گوگل]بیشتر مردم آنقدر بی تفاوت بودند که نمی توانستند بیرون بروند و رای دهند
[ترجمه ترگمان]اکثر مردم آن قدر بی تفاوت بودند که نمی توانستند خارج شوند و رای بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The congenital apathetic inefficiency bred by the regime as the best way of keeping people down had also delayed the demolition process.
[ترجمه گوگل]ناکارآمدی مادرزادی بی‌تفاوتی که رژیم به‌عنوان بهترین راه برای سرکوب مردم ایجاد کرده بود، روند تخریب را نیز به تأخیر انداخته بود
[ترجمه ترگمان]ناکارآمدی مادرزادی در رژیم به عنوان بهترین روش حفظ مردم نیز روند تخریب را به تاخیر انداخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی تفاوت (صفت)
apathetic, incurious, apathetical

بی احساس (صفت)
apathetic, apathetical, impercipient, thick-skinned

بی روح (صفت)
tame, inconscient, arid, meek, apathetic, apathetical, dead, soulless, spiritless, prosaic, pedestrian, vapid, inert, exanimate

انگلیسی به انگلیسی

• lethargic, indifferent
someone who is apathetic is not interested in anything.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Showing little or no emotion or interest 😕
🔍 مترادف: Indifferent
✅ مثال: The apathetic response from the audience made the speaker feel discouraged.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : apathy
✅️ صفت ( adjective ) : apathetic
✅️ قید ( adverb ) : apathetically
not interested in sth.
بی علاقه
دلمرده
بی خیال
be apathetic for everything

بپرس