معنی: دیگر، بیش از این هامعانی دیگر: کسی، هرکس، باستار، آدم (مشهور یا مهم و غیره)، اکنون، حال، این روزها (در جمله های منفی)، چیزی، بیشتر، رجوع شود به: anymore، رجوع شود به: anymore چیزی، بیشتر do you have any more to say? حرف دیگری دارید؟ do you want any more tea? باز هم چای میخواهی؟ any more news? دیگر چه خبر؟
[ترجمه Albert] من سیگار می کشیدم، امادیگر سیگار نمی کشم.
|
[ترجمه گوگل] من قبلا سیگار می کشیدم اما دیگر سیگار نمی کشم [ترجمه ترگمان] سیگار می کشم، اما دیگر سیگار نمی کشم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- After she moves to the city, we won't see her anymore.
[ترجمه A.A] بعد از اینکه او به شهر میرود دیگه ما او را نمی بینیم
|
[ترجمه محمدرضا] بعد اینکه او به شهر میرود دیگر او را نمیبینیم
|
[ترجمه امین] بعد از اینکه او به شهر برود، دیگر او را نخواهیم دید.
|
[ترجمه گوگل] بعد از اینکه او به شهر نقل مکان کرد، دیگر او را نخواهیم دید [ترجمه ترگمان] بعد از اینکه به شهر رفت، دیگر او را نخواهیم دید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: (regional) nowadays; these days.
- We eat supper early in the evening anymore.
[ترجمه A.A] ما دیگه شام را سرشب میخوریم
|
[ترجمه naz] ما دیگر صبح زود شام می خوریم
|
[ترجمه گوگل] شام را دیگر شب زود می خوریم [ترجمه ترگمان] ما شب زود شام می خوریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. i see him rarely anymore
دیگر خیلی کم او را می بینم.
2. he does not live here anymore
او (حالا) دیگر اینجا زندگی نمی کند.
3. milk is hard to get anymore
این روزها شیر به سختی گیر می آید.
4. maheen does not care for ali anymore
مهین دیگر علی را دوست ندارد.
5. it got so that i could not tolerate him anymore
کار به جایی رسید که دیگر نمی توانستم او را تحمل کنم.
6. you can keep the book; i don't need it anymore
کتاب مال تو،من دیگر نیازی به آن ندارم.
7. She won't talk to me anymore.
[ترجمه ناشناس] او دیگر با من حرف نخواهد زد
|
[ترجمه گوگل]او دیگر با من صحبت نمی کند [ترجمه ترگمان]اون دیگه با من حرف نمیزنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Sorry,I forgot. You don't need me anymore.
[ترجمه امیر] متاسفم، من فراموش کردم. شما دیگر به من نیازی نداری
|
[ترجمه گوگل]ببخشید من فراموش کردم تو دیگه به من نیاز نداری [ترجمه ترگمان] ببخشید، یادم رفته بود تو دیگه به من نیازی نداری [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I don't want to hear about it anymore.
[ترجمه گوگل]من دیگر نمی خواهم در مورد آن بشنوم [ترجمه ترگمان]دیگر نمی خواهم راجع به آن چیزی بشنوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I just don't like you anymore.
[ترجمه نورا ریسی] من فقط دیگر شما را دوست ندارم
|
[ترجمه ترجمه داش سجاد] من الان دیگه شمارو دوست ندارم
|
[ترجمه Mel] من فقط دیگه ازت خوشم نمیاد
|
[ترجمه گوگل]فقط دیگه دوستت ندارم [ترجمه ترگمان] دیگه از تو خوشم نمیاد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I can't take it anymore.
[ترجمه گوگل]دیگه طاقت ندارم [ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانم آن را تحمل کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I can't do it anymore.
[ترجمه ترجمه داش سجاد] من دیگر نمیتونم انجامش بدم
|
[ترجمه گوگل]من دیگر نمی توانم آن را انجام دهم [ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانم این کار را بکنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I can't bare it anymore.
[ترجمه گوگل]من دیگر نمی توانم آن را تحمل کنم [ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانم آن را خالی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Radical views don't carry much weight anymore.
[ترجمه گوگل]دیدگاه های رادیکال دیگر وزن زیادی ندارند [ترجمه ترگمان]دیدگاه های رادیکال دیگر زیاد وزن ندارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Don't waste my time anymore.
[ترجمه گوگل]دیگه وقتمو تلف نکن [ترجمه ترگمان]دیگه وقتم رو تلف نکن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. I don't cook a whole lot anymore.
[ترجمه الناز ارجمند] مت دیگر زیاد آشپزی نمیکنم
|
[ترجمه گوگل]من دیگر زیاد آشپزی نمی کنم [ترجمه ترگمان]من دیگر آشپزی نمی کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. I just can't seem to reach Ed anymore.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد دیگر نمی توانم به اد برسم [ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که دیگر به اد دسترسی پیدا کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. If any more work is piled onto this office, I shall leave!
[ترجمه گوگل]اگر کار دیگری روی این دفتر انباشته شود، من می روم! [ترجمه ترگمان]اگر کار دیگری روی این دفتر تلنبار شده باشد، من از اینجا خواهم رفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. I don't want to hear any more of your lies.
[ترجمه گوگل]من دیگر نمی خواهم دروغ های شما را بشنوم [ترجمه ترگمان]دیگر نمی خواهم دروغ تو را بشنوم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. I won't give her any more if she's ungrateful.
[ترجمه گوگل]اگر ناسپاس باشد دیگر به او نمی دهم [ترجمه ترگمان]اگر ناسپاس است، دیگر او را به او نخواهم داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
21. 'Is there any more milk?' 'No, none at all. '
[ترجمه گوگل]آیا شیر دیگری وجود دارد؟ نه، اصلاً ' [ترجمه ترگمان]شیر دیگه ای هم هست؟ نه، اصلا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
22. They are unwilling to invest any more money in the project.
[ترجمه الناز ارجمند] آنها دیگر تمایل به سرمایه گذاری در این پروژه را ندارند
|
[ترجمه گوگل]آنها تمایلی به سرمایه گذاری بیشتر در این پروژه ندارند [ترجمه ترگمان]آن ها تمایلی به سرمایه گذاری در این پروژه ندارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. I don't want to get roped into any more of your activities.
[ترجمه گوگل]من نمیخواهم بیشتر از این وارد فعالیتهای شما شوم [ترجمه ترگمان]من نمی خواهم شما را درگیر کاره ای دیگر کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. Are there any more batteries? This one's a dud.
[ترجمه گوگل]آیا باتری دیگری وجود دارد؟ این یکی احمق است [ترجمه ترگمان]باطری دیگه ای هم هست؟ این یکی خراب شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. I can't afford to spend any more money this week.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم این هفته پول بیشتری خرج کنم [ترجمه ترگمان]این هفته نمی تونم پول بیشتری خرج کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. The room's full; we can't cram any more people in.
[ترجمه Mel] اتاق پر هست، دیگه نمیتونم افراد دیگری رو داخل ببریم
|
[ترجمه گوگل]اتاق پر است؛ ما نمی توانیم افراد بیشتری را در خود جمع کنیم [ترجمه ترگمان]اتاق پر است؛ ما نمی توانیم افراد بیشتری داخل آن جا بدهیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
27. I couldn't look after him any more; the strain was too much for me.
[ترجمه گوگل]دیگر نمی توانستم از او مراقبت کنم فشار برای من خیلی زیاد بود [ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانستم از او مراقبت کنم؛ فشار زیادی برای من بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. 'He doesn't need the pills any more. ' 'I'm glad about that. '
[ترجمه گوگل]او دیگر به قرص ها نیاز ندارد "" از این بابت خوشحالم ' [ترجمه ترگمان]دیگر به قرص احتیاج ندارد از این بابت خوشحالم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. I don't want to take any more exams.
[ترجمه فاطمه زیلابی] نمیخوام امتحانات بیشتری بدم
|
[ترجمه گوگل]دیگه نمیخوام امتحان بدم [ترجمه ترگمان]من نمی خوام بیشتر از این امتحان بگیرم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
30. We do not have any more information at the present time.
[ترجمه فاطمه] ما اطلاعات بیشتری از رئیس جمهور وقت نداریم
|
[ترجمه گوگل]در حال حاضر اطلاعات بیشتری نداریم [ترجمه ترگمان]ما در حال حاضر اطلاعات بیشتری نداریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
دیگر (قید)
again, thence, else, anymore
بیش از این ها (قید)
anymore
تخصصی
[ریاضیات] دیگر
انگلیسی به انگلیسی
• more, again anymore means the same as `any more': see more. more, any longer
پیشنهاد کاربران
[1]دیگر، دیگه، بیش از این، بیش از حد Alex dosn't live here anymore. [2] هیچ، اصلا Does Samsung sell 240Hz display phones anymore? سامسونگ اصلا ( هیچ ) گوشی با صفحه نمایش 240 هرتز می فروشد؟
دیگر مثال: I don't want to live here anymore. من دیگر نمی خواهم اینجا زندگی کنم. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
بیش از
نمی روند
هرگز
به هیچ وجه
دیگه مثال: i don't sing anymore معنی: من دیگه اواز نمیخونم مثال: i don't want this anymore معنی: من دیگه اینو نمیخوام
برای مثال دیگر به شکار نمی روند
She's not with me anymore , cause she don't love me anymore , and i can't live anymore .
is like you are not seriuse here
به معنی دیگر
anymore در جملات منفی معنی “دیگر” دارد anymore در جملات مثبت معنی”از این به بعد”دارد مترادف from now on است 🙂
دیگر _ بیش از این
در جمله های مثبت � دیگر � در جمله های منفی �این روز ها� هم میتواند معنی بدهد.
دوستان Even though we actually never talk anymore میشه : حتی فکر میکنم ما دیگر صحبت نخواهیم کرد. درسته؟
Don't get hurt anymore The more powerful they are, the more serious the psychological damage they will do to you بیشتر اسیب نبین قدرت زورشان بیشتر شود باعث اسیب جدی به شما جسمی روحی روانی و با حتی . . میشود هرچه قدرتمندتر باشند ، آسیب روانی به شما وارد می کند
[ در جمله ی منفی ] بیش از این ، دیگر 🏇🏻 why doesn't he speak to me anymore چرا اون دیگه با من حرف نمی زنه ؟؟
بیش از اینها I won't leave you anymore دیگه سر به سرت نمیذارم