[ترجمه گوگل] "دیر" متضاد "اوایل" است (ر ک مترادف ) [ترجمه ترگمان] \"دیر\" یک antonym از \"زود\" است (Cf)synonym) [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. "cold" is the antonym of "warm"
((سرد)) متضاد ((گرم)) است.
2. Two antonyms of 'light' are 'dark' and 'heavy'.
[ترجمه گوگل]دو متضاد "نور" عبارتند از "تاریک" و "سنگین" [ترجمه ترگمان]دو چراغ روشن تیره و سنگین هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. " Long " is the antonym of'short ".
[ترجمه امیر] بلند متضاد کوتاه است
|
[ترجمه گوگل]"بلند" متضاد "کوتاه" است [ترجمه ترگمان]\"بلند\" نشانه کوتاه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. 'Old' has two possible antonyms: 'young' and 'new'.
[ترجمه گوگل]"قدیمی" دو متضاد ممکن دارد: "جوان" و "جدید" [ترجمه ترگمان]پیر دو antonyms دارد: جوان و جدید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Synonyms and Antonyms - which should be easily accessible from a given entry.
[ترجمه گوگل]مترادف و متضاد - که باید به راحتی از یک ورودی مشخص در دسترس باشد [ترجمه ترگمان]Synonyms و Antonyms - که باید به راحتی از یک ورودی مشخص در دسترس باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. With pairs of antonyms, if one member undergoes a metaphorical extension, the other tends to change in a parallel fashion.
[ترجمه گوگل]با جفت متضاد، اگر یکی از اعضا تحت یک بسط استعاری قرار گیرد، دیگری تمایل به تغییر به شکل موازی دارد [ترجمه ترگمان]با جفت of، اگر یک عضو تحت یک پسوند استعاری قرار گیرد، دیگری به روش موازی تغییر می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A dictionary of synonyms and antonyms might also be useful.
[ترجمه گوگل]فرهنگ لغت مترادف و متضاد نیز ممکن است مفید باشد [ترجمه ترگمان]فرهنگ لغات مترادف و مترادف هم می تواند مفید باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. T : Yes, what is the antonym of " interesting '? "
[ترجمه گوگل]T: بله، متضاد "جالب" چیست؟ [ترجمه ترگمان]T: بله، antonym از \"جالب\" چیست؟ \" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In this sense, the antonym of libido is destrudo.
[ترجمه گوگل]از این نظر متضاد لیبیدو دسترودو است [ترجمه ترگمان]در این حالت، antonym جنسی destrudo است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. In English, antonym is a word that is contrary in meaning to another.
[ترجمه گوگل]متضاد در زبان انگلیسی کلمه ای است که از نظر معنایی با دیگری مخالف است [ترجمه ترگمان]زبان انگلیسی در زبان انگلیسی واژه ای است که با معنای دیگری مغایر است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Regarding the Shortcomings in Antonym Study from Lao Zi's " you " and " wu "
[ترجمه گوگل]با توجه به کاستیها در مطالعه متضاد از "شما" و "وو" لائوزی [ترجمه ترگمان]با توجه به the در مطالعه antonym از Lao \"شما\" و \"wu\" [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. An antonym is a express those ways the opposite of anotIT express.
[ترجمه گوگل]متضاد عبارتی است که در مقابل anotIT express قرار دارد [ترجمه ترگمان]یک antonym یک روش بیان آن راه هایی است که مخالف بیان anotIT است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The paper tries to study the asymmetry of antonym in Chinese from the perspective of lexical semantics and on the basic of markedness theory.
[ترجمه گوگل]در این مقاله سعی شده است عدم تقارن متضاد در زبان چینی از منظر معناشناسی واژگانی و در مبانی نظریه نشانه گذاری مورد مطالعه قرار گیرد [ترجمه ترگمان]این مقاله سعی دارد عدم تقارن of در چینی را از دیدگاه معناشناسی واژگانی و پایه تیوری markedness مطالعه کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
ضد و نقیض (اسم)
antithesis, antonym
متضاد (اسم)
antonym
کلمهء متضاد (اسم)
antonym
انگلیسی به انگلیسی
• word having the opposite meaning of another word the antonym of a word is another word which means the opposite.
پیشنهاد کاربران
Synonym: مترادف Antonym: متضاد Metonym: کنایه و مجاز
متضاد 𝙵𝚘𝚛 𝚎𝚡𝚊𝚖𝚙𝚕𝚎 antonym _ synonym beautiful - ugly
good - bad
big - little
happy - sad
big - small
large - small
boring - interesting
long - short
... [مشاهده متن کامل]
cheap - expensive
noisy - quiet
clean - dirty
old - new
cold - hot
old - young
dangerous - safe
poor - rich
dry - wet
sour - sweet
easy - hard
strong - weak
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : ant/o/nym ✅ تلفظ واژه: ANT - o - nim ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: متضاد، نقیض ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : -
antonym ( زبانشناسی ) واژه مصوب: متضاد تعریف: واژه ای که معنی آن با معنی واژه یا واژه های دیگر تقابل داشته باشد