صفت ( adjective )
مشتقات: antisocially (adv.), antisociality (n.)
مشتقات: antisocially (adv.), antisociality (n.)
• (1) تعریف: opposed or harmful to the values, institutions, or laws of an organized society.
• مشابه: anarchic, defiant, deviant, lawless, rebellious
• مشابه: anarchic, defiant, deviant, lawless, rebellious
- Crime is an antisocial behavior.
[ترجمه محمد رضا غفاری] جنایت یک رفتار ضد اجتماعی است|
[ترجمه گوگل] جنایت یک رفتار ضد اجتماعی است[ترجمه ترگمان] جنایت رفتار ضد اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: hostile or unfriendly.
• مترادف: antagonistic, hostile, standoffish, unfriendly, unsociable
• متضاد: affable, friendly, sociable, social
• مشابه: rough, rude, unsympathetic
• مترادف: antagonistic, hostile, standoffish, unfriendly, unsociable
• متضاد: affable, friendly, sociable, social
• مشابه: rough, rude, unsympathetic
- You're so unfriendly to my family that they think you're antisocial.
[ترجمه گوگل] شما آنقدر با خانواده من غیر دوستانه هستید که فکر می کنند شما ضد اجتماعی هستید
[ترجمه ترگمان] تو خیلی با خانواده ام مخالف هستی که فکر می کنن جامعه antisocial
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تو خیلی با خانواده ام مخالف هستی که فکر می کنن جامعه antisocial
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (informal) not liking to socialize with others; withdrawn.
• مترادف: asocial, reclusive, unsociable
• متضاد: social
• مشابه: retiring, shy, unsocial, withdrawn
• مترادف: asocial, reclusive, unsociable
• متضاد: social
• مشابه: retiring, shy, unsocial, withdrawn
- He's been pretty antisocial lately, spending a lot of time alone in his room.
[ترجمه گوگل] او اخیراً بسیار ضد اجتماعی بوده و زمان زیادی را در اتاقش تنها میگذراند
[ترجمه ترگمان] این اواخر خیلی با جامعه مبارزه کرده و زمان زیادی را در اتاقش تنها سپری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این اواخر خیلی با جامعه مبارزه کرده و زمان زیادی را در اتاقش تنها سپری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Let's stay home tonight; I'm feeling kind of antisocial.
[ترجمه گوگل] بیا امشب در خانه بمانیم؛ یه جورایی حس ضد اجتماعی دارم
[ترجمه ترگمان] بیا امشب در خانه بمانیم، احساس of می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیا امشب در خانه بمانیم، احساس of می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید