صفت ( adjective )
• (1) تعریف: belonging to earlier times; of a period long past.
• مترادف: ancient, old, old-time
• متضاد: modern
• مشابه: antediluvian, archaic, early, primitive
• مترادف: ancient, old, old-time
• متضاد: modern
• مشابه: antediluvian, archaic, early, primitive
- The quartet will be playing baroque music on antique instruments.
[ترجمه گوگل] این کوارتت موسیقی باروک را بر روی سازهای عتیقه اجرا خواهد کرد
[ترجمه ترگمان] این چهار نفر با آلات موسیقی به سبک باروک بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این چهار نفر با آلات موسیقی به سبک باروک بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There is an antique clothing exhibit at the museum this month.
[ترجمه گوگل] در این ماه یک نمایشگاه لباس عتیقه در موزه وجود دارد
[ترجمه ترگمان] این ماه یک نمایشگاه لباس عتیقه در موزه برگزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این ماه یک نمایشگاه لباس عتیقه در موزه برگزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: very old.
• مترادف: ancient, old
• متضاد: new
• مترادف: ancient, old
• متضاد: new
- We found some nice antique furniture in the attic.
[ترجمه گوگل] چند مبلمان عتیقه زیبا در اتاق زیر شیروانی پیدا کردیم
[ترجمه ترگمان] یه سری وسایل عتیقه خوشگل تو اتاق زیر شیروونی پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه سری وسایل عتیقه خوشگل تو اتاق زیر شیروونی پیدا کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We went to see the antique ruins of the temple.
[ترجمه گوگل] به دیدن خرابه های عتیقه معبد رفتیم
[ترجمه ترگمان] به دیدن ویرانه های باستانی معبد رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به دیدن ویرانه های باستانی معبد رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: outmoded; old.
• متضاد: current, new
• مشابه: obsolete, old, old-fashioned, old-time, old-world, outdated, outmoded
• متضاد: current, new
• مشابه: obsolete, old, old-fashioned, old-time, old-world, outdated, outmoded
- I need a new hairstyle--mine is antique.
[ترجمه گوگل] من به یک مدل موی جدید نیاز دارم - مال من آنتیک است
[ترجمه ترگمان] من یه مدل موی جدید میخوام مال من عتیقه ست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من یه مدل موی جدید میخوام مال من عتیقه ست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This type of printer is antique now.
[ترجمه گوگل] این نوع چاپگر در حال حاضر قدیمی است
[ترجمه ترگمان] این نوع چاپگر اکنون عتیقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این نوع چاپگر اکنون عتیقه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: an object of art or handicraft, such as furniture, made in earlier times, esp. over one hundred years before, and usu. of interest to collectors.
• مشابه: antiquity, artifact, collectible, objet d'art, rarity, relic
• مشابه: antiquity, artifact, collectible, objet d'art, rarity, relic
- This table is a valuable antique.
[ترجمه گوگل] این میز یک عتیقه ارزشمند است
[ترجمه ترگمان] این میز یک عتیقه ارزشمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این میز یک عتیقه ارزشمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: antiques, antiquing, antiqued
مشتقات: antiqueness (n.)
حالات: antiques, antiquing, antiqued
مشتقات: antiqueness (n.)
• : تعریف: to cause to appear old or antique in style.
• مترادف: distress
• مترادف: distress
- Shall we antique the cabinets?
[ترجمه گوگل] کابینت ها را آنتیک کنیم؟
[ترجمه ترگمان] بریم تو cabinets بگردیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بریم تو cabinets بگردیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید