antipathetic

/ˌæntipəˈθetɪk//ˌæntipəˈθetɪk/

معنی: فاقد تمایل
معانی دیگر: بیزار، پادانگیزگر، ناهمدرد، پادسوهشی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: antipathetically (adv.)
(1) تعریف: having a fundamental dislike of or aversion to someone or something.
متضاد: concordant

- antipathetic to change
[ترجمه گوگل] ضد تغییر
[ترجمه ترگمان] antipathetic برای تغییر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: arousing a feeling of antipathy.
متضاد: congenial

جمله های نمونه

1. he is antipathetic to the aims of our organization
او نسبت به آرمان های سازمان ما خصومت می ورزد.

2. It's human nature to be antipathetic to change.
[ترجمه گوگل]این طبیعت انسان است که نسبت به تغییر مخالف باشد
[ترجمه ترگمان]این طبیعت انسانی است که از تغییر بی بهره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is antipathetic to dogs.
[ترجمه گوگل]او نسبت به سگ ها ضد عفونی است
[ترجمه ترگمان]از سگ ها بدش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Also, the clerical church has been particularly antipathetic to socialism in any form.
[ترجمه گوگل]همچنین، کلیسای روحانی به طور خاص با سوسیالیسم در هر شکلی مخالف بوده است
[ترجمه ترگمان]همچنین، کلیسای روحانی به ویژه از سوسیالیسم به هر شکل بیزار بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It is human nature to be antipathetic to change.
[ترجمه گوگل]این طبیعت انسان است که نسبت به تغییر مخالف باشد
[ترجمه ترگمان]این طبیعت بشری است که نمیتوان آن را change کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He is antipathetic to new ideas.
[ترجمه گوگل]او نسبت به ایده های جدید مخالف است
[ترجمه ترگمان]از عقاید جدید antipathetic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His attitude is antipathetic to me.
[ترجمه گوگل]برخورد او برای من ضد و نقیض است
[ترجمه ترگمان]رفتارش نسبت به من فاقد جذابیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Swanson was not heated or antipathetic.
[ترجمه گوگل]سوانسون گرم یا ضد درد نبود
[ترجمه ترگمان]سوانسون جوان و antipathetic نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These nations are antipathetic ( al ) to each other and cannot unite.
[ترجمه گوگل]این ملت‌ها نسبت به یکدیگر مخالف هستند و نمی‌توانند متحد شوند
[ترجمه ترگمان]این کشورها از یکدیگر antipathetic و نمی توانند با یکدیگر متحد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was antipathetic to any change.
[ترجمه گوگل]او نسبت به هر تغییری مخالف بود
[ترجمه ترگمان]از هر تغییری خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The story is complex, and in some respects law has been indifferent and, indeed, antipathetic to commercial needs.
[ترجمه گوگل]داستان پیچیده است و قانون از برخی جهات بی تفاوت و در واقع ضد نیازهای تجاری بوده است
[ترجمه ترگمان]این داستان پیچیده است و در برخی از موارد، antipathetic نسبت به نیازهای تجاری، بی تفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A pity it was launched really under unhappy circumstances in as much as the company was so antipathetic.
[ترجمه گوگل]حیف که واقعاً در شرایط ناخوشایندی راه اندازی شد، به همان اندازه که این شرکت بسیار ضدحال بود
[ترجمه ترگمان]حیف که در اوضاع و احوالی که این شرکت در آن شرکت داشت، واقعا از اوضاع و احوال بدش می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is something about a university which is naturally antipathetic to the state.
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد دانشگاه وجود دارد که طبیعتاً ضد دولت است
[ترجمه ترگمان]چیزی در مورد دانشگاهی وجود دارد که به طور طبیعی antipathetic دولت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. During the mid-sixties, Nietzsche's traditionalism seems even to have stiffened: certainly his attitude towards anything Wagnerian became explicitly antipathetic.
[ترجمه گوگل]در اواسط دهه شصت، به نظر می‌رسد که سنت‌گرایی نیچه حتی سفت‌تر هم شده است: مطمئناً نگرش او نسبت به هر چیزی که واگنری بود، آشکارا ضد عفونی شد
[ترجمه ترگمان]در اواسط دهه شصت، به نظر می رسد که traditionalism (Nietzsche)به نظر می رسد: بدون شک نگرش او نسبت به هر چیز به صراحت antipathetic می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فاقد تمایل (صفت)
antipathetic

انگلیسی به انگلیسی

• full of hatred; full of loathing
if you are antipathetic to someone or something, you have a strong feeling of dislike or hostility towards them.

پیشنهاد کاربران

کاملاً متضاد چیزی بودن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : antipathy
✅️ صفت ( adjective ) : antipathetic
✅️ قید ( adverb ) : _
منزجر کننده، نفرت انگیز، بیزارکننده

بپرس