anticorruption

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of corruption.

جمله های نمونه

1. Lebed struck a resounding chord with voters by campaigning as the anti-corruption and anti-crime candidate.
[ترجمه گوگل]لبد با تبلیغات به عنوان کاندیدای مبارزه با فساد و جرم و جنایت، با رای دهندگان به شدت برخورد کرد
[ترجمه ترگمان]Lebed با مبارزات انتخاباتی خود به عنوان نامزد مبارزه با فساد و مبارزه با جرائم، با رای دهندگان در کش مکش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Anti-corruption investigators have noted growing corruption problems in El Paso.
[ترجمه گوگل]بازرسان مبارزه با فساد به مشکلات فزاینده فساد در ال پاسو اشاره کرده اند
[ترجمه ترگمان]ماموران تحقیق با فساد به افزایش مشکلات فساد در آل پاسو اشاره کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A stance that helped the poor and promoted growth, it said, counted for nothing without a strong anti-corruption strategy.
[ترجمه گوگل]به گفته آن، موضعی که به فقرا کمک کرد و باعث رشد شد، بدون یک استراتژی قوی ضدفساد بی فایده بود
[ترجمه ترگمان]این روزنامه گفته است که موضعی که به رشد ضعیف و ترویج داده کمک کرده است، بدون استراتژی قوی ضد فساد مالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Also, with the exception of Fujimori, the most powerful anti-corruption movements have been aimed at leaders no longer in power.
[ترجمه گوگل]همچنین، به استثنای فوجیموری، قدرتمندترین جنبش های ضد فساد، رهبرانی را هدف گرفته اند که دیگر در قدرت نیستند
[ترجمه ترگمان]همچنین، با استثنا of، قوی ترین جنبش های ضد فساد به رهبری رهبران دیگر در قدرت نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pictures of the gold, diamond rings and expensive watches the two accumulated were shown in public anti-corruption exhibitions.
[ترجمه گوگل]تصاویر طلا، حلقه‌های الماس و ساعت‌های گران‌قیمتی که این دو جمع‌آوری کرده‌اند در نمایشگاه‌های عمومی مبارزه با فساد به نمایش گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]تصاویر طلا، انگشتر الماس و ساعت های گرانقیمت این دو در نمایشگاه های عمومی ضد فساد نشان داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Five years ago, we did not work on anticorruption programs.
[ترجمه گوگل]پنج سال پیش، ما روی برنامه های مبارزه با فساد کار نمی کردیم
[ترجمه ترگمان]پنج سال پیش ما بر روی برنامه های مبارزه با فساد کار نکردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. International Anticorruption Day—December 9—underscores the importance of fighting fraud and corruption in development programs worldwide, as a key to development effectiveness.
[ترجمه گوگل]روز جهانی مبارزه با فساد - 9 دسامبر - بر اهمیت مبارزه با تقلب و فساد در برنامه های توسعه در سراسر جهان، به عنوان کلیدی برای اثربخشی توسعه تاکید می کند
[ترجمه ترگمان]روز جهانی تالاب ها - ۹ دسامبر - بر اهمیت مبارزه با تقلب و فساد در برنامه های توسعه در سراسر جهان، به عنوان کلیدی برای اثربخشی توسعه تاکید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Donors are increasingly interested in the results of anticorruption efforts.
[ترجمه گوگل]کمک کنندگان به طور فزاینده ای به نتایج تلاش های مبارزه با فساد علاقه مند هستند
[ترجمه ترگمان]اهدا کنندگان به طور فزاینده ای به نتایج تلاش های مبارزه با فساد مالی علاقمند هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We are working to significantly expand our anticorruption work at the country level so that our partner countries receive the support they need in carrying out reforms.
[ترجمه گوگل]ما در تلاش هستیم تا به طور قابل توجهی کار مبارزه با فساد خود را در سطح کشور گسترش دهیم تا کشورهای شریک ما حمایت لازم را برای انجام اصلاحات دریافت کنند
[ترجمه ترگمان]ما تلاش می کنیم که کار مبارزه با فساد را در سطح کشور افزایش دهیم تا کشورهای شریک ما حمایتی که در انجام اصلاحات لازم دارند را دریافت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Today we are stepping up our governance and anticorruption efforts along three different fronts, and let me describe them.
[ترجمه گوگل]امروز ما تلاش های حکومتداری و مبارزه با فساد خود را در سه جبهه مختلف افزایش می دهیم و اجازه دهید آنها را شرح دهم
[ترجمه ترگمان]امروز ما تلاش های دولت و مبارزه با فساد را در سه جبهه مختلف افزایش داده ایم و اجازه می دهیم آن ها را توصیف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Any Russian ruler must start a serious anticorruption drive, but that can be destabilizing in itself.
[ترجمه گوگل]هر حاکم روسیه باید یک حرکت جدی ضد فساد را آغاز کند، اما این خود می تواند بی ثبات کننده باشد
[ترجمه ترگمان]هر حاکم روسی باید رانندگی جدی مبارزه با فساد را آغاز کند، اما این می تواند خود را ناپایدار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. December 2009—December 9 marks annual International Anticorruption Day, a day of particular significance for the World Bank Group as it seeks to enhance the effectiveness of its development work.
[ترجمه گوگل]دسامبر 2009 - 9 دسامبر، روز جهانی مبارزه با فساد است، روزی که برای گروه بانک جهانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است، زیرا به دنبال افزایش اثربخشی کار توسعه خود است
[ترجمه ترگمان]دسامبر ۲۰۰۹ - ۹ دسامبر روز بین المللی Anticorruption، یک روز اهمیت خاص برای گروه بانک جهانی را نشان می دهد، چرا که به دنبال افزایش اثربخشی کار توسعه آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Beijing has been criticized for failing to take sufficient anticorruption measures and other safeguards when it lends heavily to such nations.
[ترجمه گوگل]پکن به دلیل ناتوانی در اتخاذ تدابیر کافی برای مبارزه با فساد و سایر اقدامات حفاظتی زمانی که وام های زیادی به این کشورها می دهد مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]پکن بخاطر عدم اتخاذ تدابیر مبارزه با فساد مالی و دیگر تدابیر حفاظتی که به سنگینی به این کشورها قرض می دهد مورد انتقاد قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Foreign-corruption investigations and prosecutions have dramatically increased in recent years, thanks to a flurry of new anticorruption laws that has helped foster international cooperation.
[ترجمه گوگل]تحقیقات و پیگردهای قضایی خارجی در رابطه با فساد در سال های اخیر به لطف انبوهی از قوانین جدید ضد فساد که به تقویت همکاری بین المللی کمک کرده است، به طور چشمگیری افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]تحقیقات درباره فساد خارجی و پی گرد قانونی در سال های اخیر به شدت افزایش یافته است، به برکت وجود قوانین جدید مبارزه با فساد که به ترویج هم کاری بین المللی کمک کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

📋 دوستان در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم rupt
📌 این ریشه، معادل "Break" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "Break" مربوط هستند.
📂 مثال:
🔘 rupture: A break or tear in tissue
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 disrupt: To break apart or interrupt
🔘 erupt: To break out suddenly, like a volcano
🔘 interrupt: To break into a conversation or process
🔘 corrupt: To break integrity through dishonesty
🔘 bankrupt: Financially broken, unable to pay debts
🔘 abrupt: A sudden break in continuity
🔘 irrupt: To forcibly break into a space
🔘 corruptible: Capable of being broken morally
🔘 disruption: An event causing a break in flow
🔘 rupturable: Susceptible to breaking under pressure
🔘 incorruptible: Unable to be broken morally
🔘 eruption: A violent breakthrough of material
🔘 interruption: A temporary break in activity
🔘 rupturewort: A plant once believed to break kidney stones
🔘 corruption: The state of being broken ethically
🔘 disruptor: A force or person causing a break in norms
🔘 anticorruption: Measures to prevent breaking ethical codes
🔘 abruption: A sudden break, such as placental abruption
🔘 ruptured: Having suffered a break, like a ruptured pipe

ضد فساد

بپرس