anticlimactic

/ˌæntiklaɪˈmæktɪk//ˌæntiklaɪˈmæktɪk/

معنی: پاداوجی، مربوط به بیان قهقرایی، خلاف انتظاری
معانی دیگر: مانند یا وابسته به پاد اوج (یا ضد اوج)، نزولی، وابسته به سقوط

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: anticlimactically (adv.)
• : تعریف: of, pertaining to, or being in the nature of an anticlimax.

- Compared with the close and exciting previous games, the final game of the World Series was dull and anticlimactic.
[ترجمه گوگل] در مقایسه با بازی‌های نزدیک و هیجان‌انگیز قبلی، بازی آخر سری جهانی کسل‌کننده و ضدکلیماتیک بود
[ترجمه ترگمان] در مقایسه با بازی های نزدیک و هیجان انگیز قبلی، آخرین بازی جام جهانی کسل کننده و anticlimactic بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Moviegoers were disappointed at the film's anticlimactic ending.
[ترجمه گوگل] تماشاگران سینما از پایان ضدآفتاب فیلم ناامید شدند
[ترجمه ترگمان] Moviegoers در پایان فیلم از پایان فیلم ناامید شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The conclusion of the movie was anticlimactic.
[ترجمه گوگل]پایان فیلم ضد اقلیم بود
[ترجمه ترگمان]نتیجه فیلم خلاف انتظارم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Everything after the discovery of the murderer was anticlimactic.
[ترجمه گوگل]همه چیز بعد از کشف قاتل ضد اقلیم بود
[ترجمه ترگمان]همه چیز بعد از کشف آن قاتل خلاف انتظارم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Such single - digit increases may anticlimactic for a company that has notched double - digit growth for years.
[ترجمه گوگل]چنین افزایش‌های تک رقمی ممکن است برای شرکتی که سال‌ها رشد دو رقمی داشته است، ضدآفتاب باشد
[ترجمه ترگمان]چنین افزایش های تک رقمی ممکن است برای یک شرکت که رشد دو رقمی را برای سال ها به دست آورده است، مفید باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The vote itself was anticlimactic, coming three weeks after the close of my defense.
[ترجمه گوگل]این رای به خودی خود ضد اوج بود و سه هفته پس از پایان دفاعیه من برگزار شد
[ترجمه ترگمان]رای خود خلاف انتظارم بود، سه هفته پس از پایان دفاع از خودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was so much publicity and hype beforehand, that the performance itself was a touch anticlimactic.
[ترجمه گوگل]از قبل آنقدر تبلیغات و هیاهو وجود داشت که خود اجرا یک اثر ضدکلیماتیک بود
[ترجمه ترگمان]قبل از آن تبلیغات و hype زیاد بود که نمایش به خودی خود یک anticlimactic لمسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The decision had taken so long and polio had so retreated from public concern that it was all anticlimactic.
[ترجمه گوگل]این تصمیم آنقدر طولانی شده بود و فلج اطفال آنقدر از نگرانی عمومی عقب نشینی کرده بود که همه چیز ضد آب و هوا بود
[ترجمه ترگمان]این تصمیم به قدری طول کشیده بود و فلج اطفال از نگرانی های عمومی دور شده بود که همه آن ها anticlimactic بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Without actually wrecking the trilogy, Foundation's Edge is vaguely anticlimactic. 010: Odyssey Two is more colourful.
[ترجمه گوگل]بدون از بین بردن سه گانه، Foundation's Edge به طور مبهمی ضد اقلیم است 010: اودیسه دو رنگارنگ تر است
[ترجمه ترگمان]بدون در واقع شکستن این سه گانه، لبه بنیاد به طور مبهم anticlimactic است ۰۱۰: Odyssey ۲ بیشتر رنگارنگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She shared my sentiments that it was one of the more anticlimactic milestones of my career.
[ترجمه گوگل]او احساسات من را به اشتراک گذاشت که این یکی از نقطه عطف‌ترین نقطه عطف دوران حرفه‌ای من بود
[ترجمه ترگمان]او با من هم عقیده بود که یکی از نشانه های خلاف انتظار شغلی من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. America is on the verge of something historic and it almost seems anticlimactic.
[ترجمه گوگل]آمریکا در آستانه چیزی تاریخی است و تقریباً ضد اقلیم به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]آمریکا در آستانه چیزی تاریخی است و تقریبا به نظر می رسد anticlimactic باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پاداوجی (صفت)
anticlimactic

مربوط به بیان قهقرایی (صفت)
anticlimactic

خلاف انتظاری (صفت)
anticlimactic

انگلیسی به انگلیسی

• less than expected, disappointing, frustrating

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم anti
📌 این پیشوند، معادل "against" و "opposite" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "against" یا "opposite" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 antibiotic: a substance that works ‘against’ bacteria
🔘 antifreeze: a substance that protects ‘against’ freezing
🔘 antisocial: acting ‘against’ social norms
🔘 antidote: a remedy that works ‘against’ poison
🔘 antivirus: software that works ‘against’ computer viruses
🔘 antihero: a character who is ‘opposite’ of a traditional hero
🔘 antipathy: a strong feeling ‘against’ something
🔘 antiseptic: a substance that works ‘against’ infection
🔘 antithesis: something that is the direct ‘opposite’
🔘 antioxidant: a substance that works ‘against’ oxidation
🔘 anticlimax: a situation that is the ‘opposite’ of an exciting ending
🔘 antiaircraft: a defense weapon used ‘against’ aircraft
🔘 antibacterial: a substance that works ‘against’ bacteria
🔘 antiglare: something that works ‘against’ glare
🔘 antiperspirant: a substance that works ‘against’ sweating

Climax : اوج
Climactic : اوجی - وابسته به اوج
Anticlimactic : ضد اوج - حالگیر - ناامیدکننده
به نظر معنای آن "ضدحال" که در گفتار خیابانی رواج دارد می باشد!
اگر مفید بود لطفا لایک کنید 🙏🏼💙
واقعه یا رویدادی ( مثل فیلم ) که در ابتدا هیجان انگیز است اما در پایان بر خلاف انتظار ناامیدکننده ظاهر می شود.
کمتر از حد انتظار

بپرس