anticipatory

/ænˈtɪsəpəˌtɔːri//ænˈtɪsɪpətəri/

معنی: مقدماتی
معانی دیگر: پیش نگرانه، پیش بینانه، با چشم براهی، با پیشدستی، پیشگرا، پیشگرا anticipatory pleasure لذت متصور، لذت پیشگرایانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: anticipatorily (adv.)
• : تعریف: of, feeling, or expressing anticipation.

جمله های نمونه

1. anticipatory pleasure
لذت متصور،لذت پیشگرایانه

2. There is a sense of anticipatory disillusion among those who recall how the high hopes of 1986 were dashed.
[ترجمه گوگل]در میان کسانی که به یاد می آورند چگونه امیدهای زیاد سال 1986 بر باد رفت، احساس ناامیدی پیش بینی کننده وجود دارد
[ترجمه ترگمان]درکی از شکست پیش بینی در بین کسانی وجود دارد که به یاد می آورند چگونه امیدهای سال ۱۹۸۶ با شکست مواجه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Hence anticipatory governments have been forced to change the incentives that drive their leaders.
[ترجمه گوگل]از این رو دولت‌های پیش‌بینی مجبور شده‌اند انگیزه‌هایی را که رهبرانشان را هدایت می‌کنند، تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]از این رو، دولت های پیش بینی مجبورند انگیزه هایی را که رهبرانشان را هدایت می کنند، تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This anticipatory power of the imagination has been utilized in many sports, and scientific research has established its effectiveness for athletes.
[ترجمه گوگل]این قدرت پیش‌بینی تخیل در بسیاری از ورزش‌ها مورد استفاده قرار گرفته است و تحقیقات علمی اثربخشی آن را برای ورزشکاران ثابت کرده است
[ترجمه ترگمان]این قدرت پیش بینی نیروی تخیل در بسیاری از ورزش ها به کار گرفته شده است و تحقیقات علمی اثربخشی خود را برای ورزش کاران برقرار کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Indeed, the exercise of such anticipatory coping was one of Caplan's central notions for primary prevention.
[ترجمه گوگل]در واقع، انجام چنین مقابله‌ای پیش‌بینی‌کننده یکی از مفاهیم اصلی کاپلان برای پیشگیری اولیه بود
[ترجمه ترگمان]در واقع، استفاده از چنین مقابله anticipatory یکی از مفاهیم اصلی Caplan برای پیش گیری اولیه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Anticipatory breach of contract consists of express anticipatory breach of contract and implied anticipatory breach of contract, which is the specified by the Anglo-American law system.
[ترجمه گوگل]نقض پیش‌بینی‌کننده قرارداد عبارت است از نقض صریح پیش‌بینی‌کننده قرارداد و نقض پیش‌بینی‌کننده ضمنی قرارداد که در نظام حقوقی انگلیس و آمریکا مشخص شده است
[ترجمه ترگمان]نقض قرارداد شامل بیان تجزیه و تحلیل پیش بینی قرارداد و اشاره به نقض پیش بینی قراردادی است که توسط سیستم قانون انگلیس - آمریکا مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. My contract legislation law of anticipatory breach of contract system and draw on a long-standing concern.
[ترجمه گوگل]قانون قرارداد من قانون نقض پیش بینی شده از سیستم قرارداد و بر اساس یک نگرانی طولانی مدت
[ترجمه ترگمان]قرارداد قانونی قرارداد من مربوط به نقض پیش بینی سیستم قرارداد و توجه به یک نگرانی طولانی مدت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The system of anticipatory breach has the effect on some legislations, CISC for instance.
[ترجمه گوگل]سیستم نقض پیش بینی بر برخی از قوانین، به عنوان مثال CISC تأثیر دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، سیستم تجزیه و تحلیل پیش بینی تاثیر روی برخی از قوانین را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The author raises unique opinion in view of anticipatory breach of contract's characteristics, thinking it should happen at or before the expiration.
[ترجمه گوگل]نویسنده نظر منحصربه‌فردی را با توجه به نقض پیش‌بینی ویژگی‌های قرارداد مطرح می‌کند و فکر می‌کند که باید در زمان یا قبل از انقضا اتفاق بیفتد
[ترجمه ترگمان]نویسنده عقیده منحصر به فرد را در مورد نقض پیش بینی ویژگی های قرارداد به طور خاص مطرح می کند و فکر می کند که این امر باید در یا قبل از انقضای آن اتفاق بیفتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This system is slightly different from the anticipatory breach of contract system of the Anglo law.
[ترجمه گوگل]این سیستم کمی با سیستم نقض قرارداد پیش بینی شده قانون انگلیس تفاوت دارد
[ترجمه ترگمان]این سیستم کمی متفاوت از تجزیه و تحلیل پیش بینی سیستم قراردادی قانون Anglo است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During that time I was diagnosed with anticipatory anxiety disorder.
[ترجمه گوگل]در آن زمان تشخیص داده شد که من مبتلا به اختلال اضطراب پیش بینی شده هستم
[ترجمه ترگمان]در طی این مدت، من بیماری اضطراب پیش بینی را تشخیص دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Anticipatory breach of contract was originally a peculiar part of Anglo-American legal system.
[ترجمه گوگل]نقض پیش‌بینی‌شده قرارداد در اصل بخشی خاص از سیستم حقوقی انگلیسی-آمریکایی بود
[ترجمه ترگمان]نقض قرارداد در اصل بخش خاصی از سیستم قانونی آنگلو - آمریکایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The regulation of the anticipatory breach of contract is one of the highlights in the Contract Law.
[ترجمه گوگل]تنظیم نقض پیش بینی شده از قرارداد یکی از نکات برجسته در قانون قرارداد است
[ترجمه ترگمان]تنظیم تجزیه و تحلیل پیش بینی قرارداد یکی از نکات برجسته در قانون قرارداد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The second part is on implied anticipatory breach.
[ترجمه گوگل]بخش دوم در مورد نقض پیش بینی ضمنی است
[ترجمه ترگمان]بخش دوم در مورد تجزیه و تحلیل پیش بینی ضمنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Coarticulation can be further divided into anticipatory coarticulation and perseverative coarticulation .
[ترجمه گوگل]هم‌آهنگی را می‌توان به هم‌آهنگی پیش‌بینی‌کننده و هم‌آهنگی مداوم تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]Coarticulation را می توان به تجزیه و تحلیل پیش بینی تجزیه و تحلیل پیش بینی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مقدماتی (صفت)
elementary, primary, preliminary, first, anticipatory, introductory, preparatory, preparative, precedential, prep

انگلیسی به انگلیسی

• expressing anticipation, preparatory, expectant
an anticipatory feeling or action is one that you have or do because you are expecting something to happen soon; a formal word.

پیشنهاد کاربران

This term describes the act of anticipating or expecting something to happen in the future and taking preventive measures accordingly. It can also refer to a mindset or approach that focuses on being prepared for potential risks or challenges.
...
[مشاهده متن کامل]

عمل پیش بینی یا انتظار اتفاقی در آینده و انجام اقدامات پیشگیرانه بر این اساس.
همچنین می تواند به یک طرز فکر یا رویکردی اشاره کند که بر آمادگی برای خطرات یا چالش های بالقوه تمرکز دارد.
مثال؛
“I have an anticipatory mindset, so I always have a backup plan. ”
“Being anticipatory can help minimize the impact of unexpected events. ”
“I try to be anticipatory and plan my schedule ahead to avoid last - minute stress. ”

شیرین رضایی
نشأت گرفته از انتظار ، پیش زمینه ای از یک حالت انتظاری ، مقدمه وقوع اتفاق در ذهن فرد که معمولاً به وقوع واقعی اتفاق منجر میشود
۱. پیشاپیش. از پیش ۲. پیشگیرانه ۳. پیش بینانه. پیش نگرانه
مثال:
Anticipatory breach of contract was originally a peculiar part of American legal system.
نقض کردن پیشاپیش قرارداد، در اصل بخش منحصر به فرد از سیستم قانونی آمریکایی بود.
آینده نگر
anticipatory pleasure ( wanting ) ,
consummatory pleasure ( liking ) ,
پیش نگرانه، پیش تصورانه
A: I like being single
B: You do? I had the opposite impression
A: Well, that's all 👁️anticipatory👁️ anxiety. When you calm down, you realize It's not as bad as you fantasized
انتظاری
پیش بینانه ، پیش نگرانه
پیشاپیش

بپرس