anti establishment

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: opposed to the established hierarchy, system, or leadership of a large government, corporation, church, or the like.

جمله های نمونه

1. He was a gun-toting, pitchfork-brandishing, wall-building, Confederate flag-waving, black-hatted leader of an anti-establishment insurgency.
[ترجمه گوگل]او یک رهبر اسلحه‌باز، چنگال‌زن، دیوارساز، پرچم‌دار کنفدراسیون و رهبر کلاه‌سیاه‌پوش شورشیان ضد تشکیلات بود
[ترجمه ترگمان]او یک تفنگ ساچمه ای، چنگک دو چنگک به دست داشت و پرچم کنفدراسیون را تکان می داد - تکان تکان می داد، رهبر کلاه سیاه و کلاه سیاه یک شورش ضد دولتی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The great anti-Establishment provocateur of the Sixties now reduced to a gibbering wreck?
[ترجمه گوگل]تحریک‌کننده بزرگ ضد نظام در دهه شصت، اکنون به یک خرابه ناگوار تبدیل شده است؟
[ترجمه ترگمان]در این موقع یکی از provocateur بزرگ ضد - کلیسای Sixties را به ویرانه تبدیل کرده بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dennis invariably ruined his own chances by his complete anti-establishment stance.
[ترجمه گوگل]دنیس همیشه با مواضع کامل ضد تشکیلات خود شانس خود را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]دنیس همیشه شانس خود را با موضع ضد - خراب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Ironically, this is the exact kind of antiestablishment attitude that's turned the provocateur into one of China's most powerful personal brands.
[ترجمه گوگل]از قضا، این دقیقا همان نوع نگرش ضد نظام است که تحریک کننده را به یکی از قدرتمندترین برندهای شخصی چین تبدیل کرده است
[ترجمه ترگمان]عجیب است، این همان طرز رفتار antiestablishment است که او را به یکی از قوی ترین برند های شخصی چین تبدیل کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In 1960s America, shoplifting becomes a symbol of resistance when the publication of Abbie Hoffman's Steal This Book popularizes shoplifting as an antiestablishment act.
[ترجمه گوگل]در آمریکای دهه 1960، زمانی که انتشار کتاب «دزدیدن این کتاب» اثر ابی هافمن، دزدی از مغازه را به عنوان یک اقدام ضد سازمانی رایج کرد، دزدی از مغازه به نماد مقاومت تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۶۰ آمریکا، بلندکردن اجناس از مغازه ها زمانی تبدیل به نماد مقاومت می شود هنگامی که انتشار Abbie هافمن باعث دزدی از مغازه ها به عنوان یک اقدام antiestablishment شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Roundhead points of view, various forms of Puritanism and other forms of religious rebellion, are antiestablishment, and yet they are all coded within the discourse of the Christian religion.
[ترجمه گوگل]دیدگاه‌های سرگردان، اشکال مختلف پیوریتانیسم و ​​سایر اشکال شورش مذهبی، ضد نظام هستند، و با این حال، همه آنها در گفتمان دین مسیحیت رمزگذاری شده‌اند
[ترجمه ترگمان]Roundhead نقطه نظر، شکل های گوناگونی از پیرایشگری و دیگر شکل های شورش مذهبی، antiestablishment هستند، و با این حال همه آن ها در گفتمان دین مسیحیت کد گذاری شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was much speculation about whether Chinese censors would set restrictions on antiestablishment icon Bob Dylan when he performed in China in April.
[ترجمه گوگل]گمانه زنی های زیادی در مورد اینکه آیا سانسورچیان چینی محدودیت هایی را برای نماد ضد نظام باب دیلن در هنگام اجرای برنامه در چین در ماه آوریل ایجاد خواهند کرد یا خیر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]گمانه زنی های زیادی در مورد اینکه آیا سانسور چینی محدودیت هایی را بر روی آیکون antiestablishment باب دیلن هنگامی که در ماه آوریل در چین انجام شد تنظیم می کند، وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• opposed to the existing authorities or establishment

پیشنهاد کاربران

ساختارشکن
مخالف حکومت ، ضدِ نظام
adjective ( also antiestablishment )
An anti - establishment view or belief is one which stands in opposition to the conventional social, political, and economic principles of a society/ opposed to or directed against the establishment ( = the important and powerful people who control a country or an organization, especially those who support the existing situation )
...
[مشاهده متن کامل]

ضد وضع موجود یا ضد وضع مستقر دیدگاه یا عقیده ای است که در تقابل با اصول متعارف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک جامعه قرار می گیرد. اصطلاح Anti - establishment برای نخستین بار در سال ۱۹۵۸ توسط مجله بریتانیایی نیو استیتسمن برای اشاره به دستور کار سیاسی و اجتماعی آن به معنای مدرن استفاده شد.
ضدیت با وضع موجود ( یا استقرا رستیزی و یا ضدیت با وضع مستقر ) بیانی است برای چنین فلسفه سیاسی. مواضع ضد وضع موجود بسته به طیف سیاسی متفاوت است. به عنوان مثال، در جریان اعتراضات ۱۹۶۸، مواضع ضد وضع موجود عموماً از محافل پوپولیست جناح چپ، سوسیالیست و آنارشیست به وجود آمد. با این حال در دهه ۲۰۱۰، مواضع ضد وضع مستقر عموماً از محافل پوپولیست جناح راست سربرآوردند.
Several of his friends are high - profile anti - establishment figures.
Formed in 2013 as an anti - establishment, anti - euro force by academics and economists, the AfD has quickly morphed into an anti - immigrant party, ditching its original founders.

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Anti-establishment• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/anti-establishment
ضد وضع موجود
یک دیدگاه یا باور ضد دولتی//دیدگاهی است که مخالف اصول سنتی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک جامعه است. این عبارت اولین بار در سال ۱۹۵۸ به وسیله مجله انگلیسی �نیو استیتمنت� {New Statesman} برای اشاره به دستور کار سیاسی و اجتماعی این مجله مورد استفاده قرار گرفت.

ضد امنیت

بپرس