anthropomorphize


(قائل شدن ویژگی های انسانی برای خدا یا حیوان یا اجسام) انسان انگاشتن، انسان ریخت انگاشتن، جنبه انسانی برای خدا قائل شدن

جمله های نمونه

1. Management laborer is the anthropomorphize delegate of advanced productivity.
[ترجمه گوگل]کارگر مدیریت، نماینده انسان‌سازی بهره‌وری پیشرفته است
[ترجمه ترگمان]کارگر مدیریتی نماینده anthropomorphize از بهره وری پیشرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Property right anthropomorphize is decided by the essential feature of property right.
[ترجمه گوگل]انسان‌سازی حق مالکیت با ویژگی اساسی حق مالکیت تعیین می‌شود
[ترجمه ترگمان]حق مالکیت معنوی با ویژگی اساسی حق مالکیت تصمیم گیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We habitually anthropomorphize, which is why many of us call our cars "she" and give them cute names.
[ترجمه سیا] ما ( انسانها ) به عادت آنتروپومورفایز هستیم، به همین دلیل خیلی از ما ماشین های خود را به عنوان "فرد" خطاب میکنیم و برای آنها اسم های بامزه انتخاب میکنیم
|
[ترجمه گوگل]ما معمولاً انسان‌سازی می‌کنیم، به همین دلیل است که بسیاری از ما ماشین‌هایمان را «او» صدا می‌زنیم و نام‌های بامزه‌ای به آن‌ها می‌دهیم
[ترجمه ترگمان]ما معمولا anthropomorphize، که به همین دلیل بسیاری از ما به ماشین های ما زنگ می زنند و اسم های بامزه به آن ها می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Is it possible that it's our belief in a perfect form that we anthropomorphize into our gods?
[ترجمه گوگل]آیا ممکن است باور ما به شکل کاملی باشد که به خدایان خود انسان سازی کنیم؟
[ترجمه ترگمان]امکانش هست که این اعتقاد ما به شکل کاملی باشه که ما به خدایان مون نفوذ کردیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He offered the following example: While park signs in the West exhort people to 'Keep Off the Grass, ' Chinese versions tend to anthropomorphize nature as a way to gently engage the stomping masses.
[ترجمه گوگل]او مثال زیر را ارائه کرد: در حالی که تابلوهای پارک در غرب مردم را تشویق می‌کنند که «از علف‌ها دوری کنند»، نسخه‌های چینی تمایل دارند طبیعت را به‌عنوان راهی برای درگیر کردن آرام توده‌های پاکوب‌کننده، انسان‌سازی کنند
[ترجمه ترگمان]او مثال زیر را پیشنهاد کرد: در حالی که علائم پارک در غرب به مردم نصیحت می کنند که از چمن دوری کنند، نسخه های چینی تمایل دارند که طبیعت را به عنوان راهی برای آرام کردن افراد با مزاحمت ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The experiments also touched on who's more likely to anthropomorphize, or attribute human qualities, to their pets.
[ترجمه گوگل]این آزمایش‌ها همچنین به این موضوع پرداختند که چه کسی بیشتر به حیوانات خانگی خود انسان‌سازی می‌کند یا ویژگی‌های انسانی را نسبت می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این آزمایش ها همچنین در مورد کسانی که به احتمال بیشتری نسبت به anthropomorphize، یا صفات انسانی نسبت به حیوانات خانگی خود، دست و پنجه نرم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. With an eye to negotiate itself, not your opponent's personal character . We must distinguish the person and the matter, don't let the difference anthropomorphize .
[ترجمه گوگل]با چشم به مذاکره خودش، نه شخصیت شخصی حریف ما باید شخص و ماده را از هم تشخیص دهیم، اجازه ندهیم تفاوت انسان‌سازی شود
[ترجمه ترگمان]با یک چشم به خود مذاکره کنید، نه شخصیت فرد رقیب تان ما باید فرد و ماده را متمایز کنیم، اجازه ندهیم که تفاوت ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• give human qualities to a nonhuman; give human form to something which is not human (also anthropomorphise)

پیشنهاد کاربران

anthropomorphization
اَندَرا - ریختاری ، انسان ریختاری
اَندَرا ( پارسی ) ، ایندرا ( هندی ) = anthro
از لحاظ انسانی /جنبه انسانی
to give animals human qualities and characteristics
اِنساندیساندن/انساندیسیدن.
انسان انگاری

بپرس