anthropology

/ˌænθrəˈpɑːlədʒi//ˌænθrəˈpɒlədʒi/

معنی: علم انسان شناسی، مبحی روابط انسان با خدا
معانی دیگر: مردم شناسی، مبحک روابط انسان با خدا

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: anthropologic (adj.), anthropological (adj.), anthropologically (adv.)
• : تعریف: the scientific study of mankind, esp. its origins, development, social customs and structures, and cultures.

- The study of kinship is an area of anthropology that I find interesting.
[ترجمه گوگل] مطالعه خویشاوندی حوزه ای از مردم شناسی است که به نظر من جالب است
[ترجمه ترگمان] مطالعه خویشاوندی بخشی از انسان شناسی است که من آن را جالب می یابم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I believe he has started reading up anthropology.
[ترجمه گوگل]من معتقدم که او شروع به خواندن انسان شناسی کرده است
[ترجمه ترگمان]فکر کنم شروع کرده به خوندن انسان شناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Social anthropology is one of the social sciences.
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی یکی از علوم اجتماعی است
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی یکی از علوم اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Social anthropology examines family relationships in detail.
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی روابط خانوادگی را به تفصیل بررسی می کند
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی، روابط خانوادگی را با جزئیات بررسی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Anthropology is closely allied to the field of psychology.
[ترجمه گوگل]انسان شناسی پیوند نزدیکی با حوزه روانشناسی دارد
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی ارتباط نزدیکی با زمینه روان شناسی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Social anthropology is centrally concerned with the diversity of culture.
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی به طور محوری به تنوع فرهنگ می پردازد
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی به طور متمرکز به تنوع فرهنگی مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The anthropology of the future will not be concerned above all else with primitives.
[ترجمه (M,m) مهدی مددی] ترجمه آزاد : ( با هدف ادارک اصطلاح ) انسان شناسی علمی است که در گذر زمان دغدغه هایش به شدت ارتقا یافته و دیگر مباحث طرح شده در اصول و مبانی آغازین این علم مبدل به بدیهیات شده و ملزومات اجرایی در جوامع ( پیش رفته ) شده و از دغدغه های کنونیش نمیتواند باشد.
|
[ترجمه گوگل]انسان شناسی آینده بیش از هر چیز به چیزهای بدوی توجه نخواهد کرد
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی آینده بیش از همه با اصول اولیه نگران نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Anthropology is potentially a positivist's paradise, inviting an endless recording of observable facts and data.
[ترجمه گوگل]انسان شناسی به طور بالقوه بهشت ​​پوزیتیویستی است که از ثبت بی پایان حقایق و داده های قابل مشاهده دعوت می کند
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی به طور بالقوه یک بهشت positivist است، و یک ثبت بی پایان از حقایق قابل مشاهده و داده را دعوت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This principle is not the special prerogative of anthropology, and it transcends all the boundaries of traditional academic disciplines.
[ترجمه گوگل]این اصل در انحصار خاص انسان شناسی نیست و تمام مرزهای رشته های دانشگاهی سنتی را درنوردیده است
[ترجمه ترگمان]این اصل امتیاز ویژه ای برای انسان شناسی نیست، و فراتر از مرزه ای رشته های دانشگاهی سنتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Political and legal anthropology Many of the anthropologists dealing with political organization have chosen to approach this from a conflict perspective.
[ترجمه گوگل]انسان‌شناسی سیاسی و حقوقی بسیاری از انسان‌شناسانی که با سازمان‌های سیاسی سروکار دارند، این موضوع را از منظر تضاد بررسی کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی سیاسی و حقوقی بسیاری از انسان شناسان که با سازمان سیاسی سر و کار دارند، انتخاب کرده اند که این دیدگاه را از دیدگاه تعارض نزدیک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She's course tutor in anthropology.
[ترجمه گوگل]او معلم دوره انسان شناسی است
[ترجمه ترگمان]البته یه معلم خصوصی در انسان شناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Within anthropology, there has always been a tradition seeking to locate underlying and generalizable processes and patterns in material culture studies.
[ترجمه گوگل]در انسان‌شناسی، همیشه سنتی وجود داشته است که به دنبال یافتن فرآیندها و الگوهای اساسی و قابل تعمیم در مطالعات فرهنگ مادی است
[ترجمه ترگمان]در انسان شناسی، همیشه یک سنت وجود داشته است که به دنبال یافتن processes و الگوهای قابل تعمیم و الگوهای مطالعات فرهنگ مادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now, through anthropology, he renewed them.
[ترجمه گوگل]اکنون از طریق انسان شناسی آنها را تجدید کرد
[ترجمه ترگمان]حالا، از طریق انسان شناسی دوباره اونا رو تمدید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Social anthropology is not just a branch of biochemistry.
[ترجمه گوگل]انسان شناسی اجتماعی فقط شاخه ای از بیوشیمی نیست
[ترجمه ترگمان]انسان شناسی اجتماعی تنها شاخه ای از زیست شیمی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Diane did anthropology at university.
[ترجمه گوگل]دایان در دانشگاه مردم شناسی انجام داد
[ترجمه ترگمان]دایان در دانشگاه مردم شناسی انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

علم انسان شناسی (اسم)
anthropology

مبحی روابط انسان با خدا (اسم)
anthropology

تخصصی

[زمین شناسی] علم انسان شناسی ،مردم شناسی علمی است که درباره شناخت مردم بررسی میکند و درباره محل و زمان زیست و شکل و قیافه و انواع نژادهای انسانی و تفاوت میان آنها گفتگو می نماید .

انگلیسی به انگلیسی

• study of the development of the human race
anthropology is the study of people, society, and culture.

پیشنهاد کاربران

انسان شناسی.
انسان شناسی به زبان ساده مطالعهٔ انسان ها و جوامع انسانی است. این علم به بررسی رفتارها، فرهنگ ها، آداب و رسوم، زبان ها، ساختارهای اجتماعی، و تحولات زیستی انسان ها در طول زمان می پردازد. هدف انسان شناسی این است که بفهمد چگونه انسان ها در مکان ها و زمان های مختلف زندگی کرده اند و چه عواملی باعث تنوع در فرهنگ ها و جوامع انسانی شده اند.
...
[مشاهده متن کامل]

۱. مردم شناسی. ۲. انسان شناسی
مثال:
So now with science, with archaeology, with anthropology, with genetics, what we are doing is, we are giving a voice to the voiceless.
بنابراین الان ما با علم، با باستانشناسی، با مردم شناسی، با ژنتیک، کاری که ما الان داریم می کنیم این است که داریم به انسانهای ساکت و بدون رای و عقیده، صدا و نظر می دهیم.
...
[مشاهده متن کامل]

لانگمن دیکشنری: انسان شناسی
توضیح : تعریف بالا مربوط به دیرینه مردم شناسی می باشد palaeoethnology
1 - مطالعه روند سیر تکاملی انسان واجداد پیشین ان در طول تاریخ با استفاده از بقایا وفسیلهای بدست امده
anthropology ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: انسان شناسی
تعریف: پژوهش دربارۀ نوع انسان و فرهنگ و تکامل او
1 : the science of human beings especially : the study of human beings and their ancestors through time and space and in relation to physical character, environmental and social relations, and culture. 2 : theology dealing with the origin, nature, and destiny of human beings
Merriam - Webster
مردم شناسی
علم مطالعه انسانها و اجداد آنها در طول زمان؛ در ارتباط با شخصیت فیزیکی، روابط زیست محیطی، اجتماعی و فرهنگی آنها

بپرس