anthropocentric

/ˌænθroʊpoʊˈsentrɪk//ˌænθrəʊpəʊˈsentrɪk/

انسان مدار (این باور: انسان مرکز و مدار جهان است)، معتقد باینکه انسان اشرف مخلوقات و مرکز ثقل موجودات است

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: anthropocentrism (n.)
(1) تعریف: assuming man to be the most important purpose or being of the universe.

- an anthropocentric approach to religion
[ترجمه گوگل] رویکردی انسان محور به دین
[ترجمه ترگمان] یک رویکرد anthropocentric به مذهب
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: evaluating everything in terms of human goals or experiences.

جمله های نمونه

1. This anthropocentric view and attitude is one facet of what is frequently identified as the realism of the fabliaux.
[ترجمه گوگل]این دیدگاه و نگرش انسان‌محور یکی از جنبه‌های چیزی است که اغلب به عنوان واقع‌گرایی افسانه‌ها شناخته می‌شود
[ترجمه ترگمان]این دیدگاه anthropocentric و نگرش یک جنبه از آن چیزی است که اغلب به عنوان واقع گرایی of شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The countenance control system of anthropocentric robot is a very complex problem.
[ترجمه گوگل]سیستم کنترل صورت ربات انسان محور یک مشکل بسیار پیچیده است
[ترجمه ترگمان]سیستم کنترل چهره ربات یک مشکل پیچیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The point of ethics includes anthropocentric, non - anthropocentric and sustainable development environmental ethics study.
[ترجمه گوگل]نکته اخلاق شامل مطالعه اخلاق محیطی انسان محور، غیر انسان محور و توسعه پایدار است
[ترجمه ترگمان]اصول اخلاقی شامل anthropocentric، non و توسعه پایدار اصول اخلاقی محیط زیست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ultimate goal is to question the anthropocentric, human-centered world view.
[ترجمه گوگل]هدف نهایی زیر سوال بردن جهان بینی انسان محور و انسان محور است
[ترجمه ترگمان]هدف نهایی این است که دیدگاه جهانی human را زیر سوال ببریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. How anthropocentric of us.
[ترجمه گوگل]چقدر ما انسان محور هستیم
[ترجمه ترگمان] چقدر ما anthropocentric
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The arrival of super intelligence will clearly deal a heavy blow to anthropocentric world views.
[ترجمه گوگل]ورود ابر هوش به وضوح ضربه سنگینی به جهان بینی های انسان محور وارد می کند
[ترجمه ترگمان]رسیدن اطلاعات فوق العاده به وضوح ضربه سنگینی به دیدگاه های جهان عرب خواهد زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At the theoretical level, there is an intrinsic conflict between EJ and non - Anthropocentric environmentalism.
[ترجمه گوگل]در سطح نظری، یک تعارض درونی بین EJ و محیط زیست گرایی غیر انسان محور وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در سطح نظری، یک تعارض درونی بین EJ و non وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• viewing man as the central element or purpose of the universe; viewing reality solely in terms of human experience

پیشنهاد کاربران

anthropocentric ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: انسان محور
تعریف: ویژگی نگرشی که براساس آن انسان مرکز کائنات است و محیط زیست تنها در خدمت منافع انسان است و هیچ حقی برای طبیعت به خودی خود در نظر گرفته نمی شود
انسان محور

بپرس