1. This anthropocentric view and attitude is one facet of what is frequently identified as the realism of the fabliaux.
 [ترجمه گوگل]این دیدگاه و نگرش انسانمحور یکی از جنبههای چیزی است که اغلب به عنوان واقعگرایی افسانهها شناخته میشود 
[ترجمه ترگمان]این دیدگاه anthropocentric و نگرش یک جنبه از آن چیزی است که اغلب به عنوان واقع گرایی of شناخته می شود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
2. The countenance control system of anthropocentric robot is a very complex problem.
 [ترجمه گوگل]سیستم کنترل صورت ربات انسان محور یک مشکل بسیار پیچیده است 
[ترجمه ترگمان]سیستم کنترل چهره ربات یک مشکل پیچیده است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
3. The point of ethics includes anthropocentric, non - anthropocentric and sustainable development environmental ethics study.
 [ترجمه گوگل]نکته اخلاق شامل مطالعه اخلاق محیطی انسان محور، غیر انسان محور و توسعه پایدار است 
[ترجمه ترگمان]اصول اخلاقی شامل anthropocentric، non و توسعه پایدار اصول اخلاقی محیط زیست است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
4. The ultimate goal is to question the anthropocentric, human-centered world view.
 [ترجمه گوگل]هدف نهایی زیر سوال بردن جهان بینی انسان محور و انسان محور است 
[ترجمه ترگمان]هدف نهایی این است که دیدگاه جهانی human را زیر سوال ببریم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. How anthropocentric of us.
6. The arrival of super intelligence will clearly deal a heavy blow to anthropocentric world views.
 [ترجمه گوگل]ورود ابر هوش به وضوح ضربه سنگینی به جهان بینی های انسان محور وارد می کند 
[ترجمه ترگمان]رسیدن اطلاعات فوق العاده به وضوح ضربه سنگینی به دیدگاه های جهان عرب خواهد زد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. At the theoretical level, there is an intrinsic conflict between EJ and non - Anthropocentric environmentalism.
 [ترجمه گوگل]در سطح نظری، یک تعارض درونی بین EJ و محیط زیست گرایی غیر انسان محور وجود دارد 
[ترجمه ترگمان]در سطح نظری، یک تعارض درونی بین EJ و non وجود دارد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید