anterior

/ænˈtɪriər//ænˈtɪəriə/

معنی: قدامی، جلوی
معانی دیگر: در جلو، قدامی (در مقابل: خلفی posterior)، بطنی، شکمی، (از نظر زمان یا ترتیب یا منطق) مقدم، پیشین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: anteriorly (adv.), anteriority (n.)
(1) تعریف: located near or at the front. (Cf. posterior.)
مترادف: fore, front
متضاد: posterior
مشابه: forward, head, right

- the anterior lobe
[ترجمه گوگل] لوب قدامی
[ترجمه ترگمان] لوب قدامی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: earlier in time.
مترادف: antecedent, earlier, preceding, prior
متضاد: posterior
مشابه: foregoing, former, precedent, preliminary, previous

جمله های نمونه

1. a whale's anterior hump
کوژ قدامی نهنگ

2. Specimens for examination were taken from the anterior side of the left ventricle from each heart.
[ترجمه گوگل]نمونه هایی برای معاینه از سمت قدامی بطن چپ از هر قلب گرفته شد
[ترجمه ترگمان]نمونه ها برای معاینه از طرف جلویی بطن چپ از هر قلب گرفته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Both anterior and posterior attention systems have many subcortical partners in doing their job, especially in the thalamus.
[ترجمه گوگل]هر دو سیستم توجه قدامی و خلفی شرکای زیر قشری زیادی در انجام کار خود دارند، به خصوص در تالاموس
[ترجمه ترگمان]هر دو سیستم توجه پیشین و جلویی بسیاری از شرکای subcortical را در انجام کار خود به ویژه در تالاموس دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The ectoderm anterior to the primitive streak forms the neural plate which is slightly indented along the midline.
[ترجمه گوگل]اکتودرم قدامی رگه اولیه صفحه عصبی را تشکیل می دهد که کمی در امتداد خط وسط فرورفته است
[ترجمه ترگمان]اکتودرم قدامی برای شیار اولیه، صفحه عصبی را شکل می دهد که کمی حاشیه دار در امتداد the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Morphologically it represents the most anterior region of the head and has secondarily acquired a basal hinged attachment.
[ترجمه گوگل]از نظر مورفولوژیکی نمایانگر قدامی ترین ناحیه سر است و در مرحله دوم یک اتصال لولایی پایه به دست آورده است
[ترجمه ترگمان]morphologically، the ناحیه سر را نشان می دهد و دارای دلبستگی وابسته به basal است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Analysis of the anterior wall biopsy specimens showed none of the characteristic histopathological features of mucosal prolapse.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل نمونه‌های بیوپسی دیواره قدامی هیچ یک از ویژگی‌های هیستوپاتولوژیک پرولاپس مخاطی را نشان نداد
[ترجمه ترگمان]تحلیل نمونه های اولیه نمونه برداری از نمونه های اولیه، هیچ یک از ویژگی های مشخصه histopathological of را نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In almost all cases the anterior deltoid is the most developed and the posterior the least developed.
[ترجمه گوگل]تقریباً در همه موارد دلتوئید قدامی توسعه یافته ترین و خلفی کمتر توسعه یافته است
[ترجمه ترگمان]تقریبا در تمامی موارد deltoid قدامی پیشرفته ترین و the است که حداقل توسعه یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Behind the retina lies the anterior chamber, filled with the aqueous humour.
[ترجمه گوگل]پشت شبکیه، محفظه قدامی قرار دارد که پر از زلالیه است
[ترجمه ترگمان]در پشت شبکیه، اتاق جلویی با شوخ طبعی آبکی پر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Semenik tore the anterior cruciate ligament in his left knee Saturday.
[ترجمه گوگل]سمنیک روز شنبه رباط صلیبی قدامی زانوی چپ خود را پاره کرد
[ترجمه ترگمان]Semenik رباط صلیبی جلویی را روز شنبه در زانوی چپ خود پاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The ciliary body is an anterior dilation of the choroid at the level of the lens.
[ترجمه گوگل]جسم مژگانی اتساع قدامی مشیمیه در سطح عدسی است
[ترجمه ترگمان]بدنه ciliary (ciliary)یک اتساع عروق داخلی در سطح لنز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The secretions of the anterior pituitary gland control the activities of the adrenal cortex and other endocrine organs.
[ترجمه گوگل]ترشحات غده هیپوفیز قدامی فعالیت قشر آدرنال و سایر اندام های غدد درون ریز را کنترل می کند
[ترجمه ترگمان]ترشح غده هیپوفیز قدامی، فعالیت های قشر آدرنالی و دیگر اندام های endocrine را کنترل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The anterior and posterior relative bulge of the disk that is adjacent to inferior edge of the olisthy vertebra are considered the main clue and basis of CT diagnosis of lumber spondylolisthesis.
[ترجمه گوگل]برآمدگی نسبی قدامی و خلفی دیسک که در مجاورت لبه تحتانی مهره اولیستی قرار دارد، سرنخ اصلی و مبنای تشخیص CT اسپوندیلولیستزیس الوار در نظر گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]برآمدگی نسبی جلویی و جلویی دیسک که مجاور لبه پایین ستون فقرات قرار دارد، به عنوان سرنخ اصلی و پایه تشخیص CT of محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Key Words: knee? anterior cruciate ligament? graft diameter? hamstring .
[ترجمه گوگل]کلمات کلیدی: زانو؟ رباط صلیبی قدامی؟ قطر پیوند؟ همسترینگ
[ترجمه ترگمان]کلمه کلیدی؟ زانو؟ رباط صلیبی جلویی؟ قطر دایره؟ hamstring
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The dilator muscles derived from the anterior pigment epithelium andremained in continuity with it.
[ترجمه گوگل]عضلات گشاد کننده که از اپیتلیوم رنگدانه قدامی به دست می‌آیند و در تداوم آن باقی می‌مانند
[ترجمه ترگمان]ماهیچه های dilator از بافت ¬ های اپیتلیوم رنگدانه ¬ های جلو ¬ دار مشتق ¬ شده ¬ اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Conclusion The repair of scleral rupture with anterior vitrectomy may prevent retina or choroid incarceration and create the chance of reconstruction of posterior segment structure.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری ترمیم پارگی صلبیه با ویترکتومی قدامی ممکن است از حبس شبکیه یا مشیمیه جلوگیری کند و شانس بازسازی ساختار قطعه خلفی را ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری ترمیم شکستگی scleral با vitrectomy جلویی ممکن است مانع از شبکیه چشم یا choroid حبس شود و شانس بازسازی ساختار بخش عقبی را ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قدامی (صفت)
anterior, frontal

جلوی (صفت)
prior, former, forward, anterior, fore, frontward

تخصصی

[علوم دامی] قسمت پیشین یا جلوی بدن(قدامی).
[دندانپزشکی] قدامی، پیشین، اصطلاحا به ناحیه قدامی دهان گفته می شود، در مقابل posterior
[زمین شناسی] پیشین ،قدامى،در جلوی، جلویی

انگلیسی به انگلیسی

• first, earlier; previous, going before

پیشنهاد کاربران

✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : anter/ior ✅ تلفظ واژه: an - TĒ - rē - or ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: قدامی، جلویی: مربوط به جلوی بدن یا عضو ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : -
[پزشکی] قدامی، جلویی: مربوط به جلوی بدن یا عضو
از روبرور، از جلو
در مبحث آواشناسی ، قسمت Systematic phonetics:
صداهای که بوسیله قسمتهای جلویی حفره دهان ( دقیقاً رو و یا جلوی قوس آرکی ) ساخته میشوند را گویند و با anterior نشان داده میشود و شامل صداهای زیر است:
...
[مشاهده متن کامل]

Labials: m p b
dentals: ɵ �
alveolars: t d z s n
صداهای غیر از موارد بالا با anterior - نشان داده میشوند.
توجه: حفره دهان یا oral cavity, تمامی اندام های دهان از قسمت زبان کوچک تا لب را شامل میشود
قوس آرکی: قسمتی که پشت دندان های بالایی هست

بنام خدا
با سلام،
anterior قدامی

بپرس