antena

پیشنهاد کاربران

antenna :
1 شاخک معادل ها در دیکشنری فارسی: شاخک 1. It was a slender black creature with long yellow antennae and yellow - ringed legs. موجود باریک و سیاهی بود با شاخک های بلند و زرد و پاهایی با خال های زردرنگ.
...
[مشاهده متن کامل]

2 آنتن ( اتومبیل، رادیو و . . . ) معادل ها در دیکشنری فارسی: آنتن a TV antenna. آنتن تلویزیون تصاویر کلمات نزدیک

شاخک روی سر حشرات
آنتن
آنتن

بپرس