صفت ( adjective )
• : تعریف: occurring before; previous.
• مترادف: anterior, earlier, former, precedent, preceding, previous, prior
• متضاد: subsequent
• مشابه: foregoing, precursory, preliminary
• مترادف: anterior, earlier, former, precedent, preceding, previous, prior
• متضاد: subsequent
• مشابه: foregoing, precursory, preliminary
- The invention of the radio was antecedent to the invention of the television.
[ترجمه علی مرادی] اختراع رادیو قبل از تلویزیون بوده است|
[ترجمه مریم] اختراع رادیو ، پیش درآمد تلوزیون بود.|
[ترجمه گوگل] اختراع رادیو مقدمه اختراع تلویزیون بود[ترجمه ترگمان] اختراع رادیو به اختراع تلویزیون مقدم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: antecedently (adv.)
مشتقات: antecedently (adv.)
• (1) تعریف: an event, circumstance, or thing coming before another.
• مترادف: forerunner, precursor
• متضاد: consequence
• مشابه: harbinger, predecessor
• مترادف: forerunner, precursor
• متضاد: consequence
• مشابه: harbinger, predecessor
- The cannon was an antecedent of the gun.
[ترجمه شهریار] توپ نظامی قبل از تفنگ وجود داشت.|
[ترجمه گوگل] توپ مقدمه تفنگ بود[ترجمه ترگمان] این توپ، an از اسلحه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (pl.) ancestors; earlier life.
• مترادف: ancestors, ancestresses, ancestry, family tree, forebears, forerunners, predecessors, progenitors
• مشابه: ancestor, fathers, forefathers, primogenitors
• مترادف: ancestors, ancestresses, ancestry, family tree, forebears, forerunners, predecessors, progenitors
• مشابه: ancestor, fathers, forefathers, primogenitors
- He was the first of his antecedents to go to college.
[ترجمه شهریار] او اولین فرد از خانواده و تبار خود بود که به دانشکده رفت.|
[ترجمه گوگل] او اولین نفر از پیشینیانش بود که به دانشگاه رفت[ترجمه ترگمان] او اولین کسی بود که سابقه داشت به دانشکده برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in grammar, the word or word group to which a pronoun refers, as in "The women demanded their rights," in which "women" is the antecedent of "their."
• مترادف: referent
• مترادف: referent
- The word "this" has no clear antecedent in this paragraph, so it's difficult to understand what it refers to.
[ترجمه گوگل] کلمه "this" در این پاراگراف پیشینه روشنی ندارد، بنابراین درک اینکه به چه چیزی اشاره دارد دشوار است
[ترجمه ترگمان] کلمه \"این\" هیچ سابقه مشخصی در این پاراگراف ندارد، بنابراین فهمیدن آنچه که به آن اشاره دارد دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کلمه \"این\" هیچ سابقه مشخصی در این پاراگراف ندارد، بنابراین فهمیدن آنچه که به آن اشاره دارد دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید