antecedence

/ˌæntɪˈsiːdns//ˌæntɪˈsiːdns/

معنی: پیش روی، سبقت، تقدم، پیشی
معانی دیگر: (از نظر رتبه یا محل یا زمان) پیشتر بودن، جلوروی، پیش آیندی، اولویت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: antecedency (n.)
• : تعریف: the act of going before, or the state of being ahead; precedence.
مشابه: precedence

جمله های نمونه

1. Creative thinking is the antecedence of design.
[ترجمه گوگل]تفکر خلاق مقدمه طراحی است
[ترجمه ترگمان]تفکر خلاقانه the طراحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Then a curriculum antecedence chart of Manufacturing and Automation Engineering is provided to illustrate the significance of antecedence research in making teaching plans.
[ترجمه گوگل]سپس یک نمودار مقدماتی برنامه درسی مهندسی ساخت و اتوماسیون برای نشان دادن اهمیت تحقیق پیشین در ساخت برنامه های آموزشی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]سپس یک برنامه آموزشی از مهندسی اتوماسیون تولید و اتوماسیون ارائه شده است که اهمیت تحقیقات antecedence در ایجاد برنامه های آموزشی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Its antecedence course is Human Resources Management.
[ترجمه گوگل]دوره مقدماتی آن مدیریت منابع انسانی است
[ترجمه ترگمان]مسیر antecedence آن مدیریت منابع انسانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Electric power is antecedence to the development of the national economic.
[ترجمه گوگل]نیروی برق مقدمه ای برای توسعه اقتصاد ملی است
[ترجمه ترگمان]قدرت الکتریکی در حال توسعه برای توسعه اقتصاد ملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As a trade arrangement that is system antecedence, the legal system of FTA directly affects the development of regional trade liberalization and implement of each leaguer's profits.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک ترتیب تجاری که پیش از سیستم است، سیستم حقوقی FTA مستقیماً بر توسعه آزادسازی تجارت منطقه ای و اجرای سود هر لیگ تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک قرارداد تجاری که سیستم antecedence نامیده می شود، سیستم قانونی of بطور مستقیم بر توسعه آزادسازی تجارت منطقه ای و اجرای هر سود leaguer تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Methods of GM gray prediction, Bayesian and antecedence index were employed.
[ترجمه گوگل]از روش‌های پیش‌بینی خاکستری GM، بیزی و شاخص پیش‌بینی استفاده شد
[ترجمه ترگمان]روش های پیش بینی خاکستری (GM)، Bayesian (Bayesian)و شاخص antecedence بکار گرفته شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By cutting in intentional homicide of traffic accident crime, this paper proves that the action of antecedence may cause the duty of action, then concern how to handle the equal-value issues.
[ترجمه گوگل]این مقاله با قطع قتل عمدی در جرایم تصادفات رانندگی ثابت می‌کند که فعل مقدماتی ممکن است موجب تکلیف عمل شود، سپس به چگونگی رسیدگی به مسائل برابر می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]با قطع کردن قتل عمد جرم تصادف رانندگی، این مقاله ثابت می کند که اقدام of می تواند منجر به وظیفه عمل شود، و سپس به نحوه برخورد با مسایل با ارزش برابر توجه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Electric power industry is of the basic importance and antecedence in our country economy. Electricity is both the producing and the living material.
[ترجمه گوگل]صنعت برق در اقتصاد کشور ما از اهمیت و پیشینه اساسی برخوردار است الکتریسیته هم ماده تولید کننده و هم ماده زنده است
[ترجمه ترگمان]صنعت برق از اهمیت اساسی برخوردار است و در اقتصاد کشور ما کاربرد دارد الکتریسیته هم تولید کننده و هم مواد زنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It should accord to the regulate of law, the requirement of occupation or duty, the legal action(sentence dictionary), the action of antecedence and so on.
[ترجمه گوگل]باید مطابق قانون، شرط شغل یا وظیفه، عمل حقوقی (فرهنگ حکم)، عمل مقدم و غیره باشد
[ترجمه ترگمان]این قانون باید مطابق با تنظیم قانون، نیاز به شغل یا وظیفه، اقدام قانونی (فرهنگ لغت)، اقدام of و غیره باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It should accord to the regulate of law, the requirement of occupation or duty, the legal action, of antecedence and so on.
[ترجمه گوگل]باید مطابق قانون، شرط شغل یا وظیفه، اقدام قانونی، مقدمات و غیره باشد
[ترجمه ترگمان]این قانون باید مطابق با تنظیم قانون، نیاز به شغل و یا وظیفه، اقدام قانونی، و غیره باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Meanwhile, it pointed out that the mode of teaching must follow the antecedence of scientific theories, embodying the rationality, realizability and operability of it.
[ترجمه گوگل]ضمناً خاطرنشان کرد که نحوه تدریس باید از پیشینه نظریات علمی پیروی کند و عقلانیت، تحقق پذیری و عملی بودن آن را در بر گیرد
[ترجمه ترگمان]در همین حال، نشان داد که شیوه تدریس باید از antecedence های علمی پیروی کند که شامل عقلانیت، realizability و قابلیت عملکرد آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The experiment shows that design theory and properties fulfill needs of design. It fills the vacancy of IC two random pulses difference with the carry antecedence.
[ترجمه گوگل]آزمایش نشان می‌دهد که تئوری و ویژگی‌های طراحی نیازهای طراحی را برآورده می‌کنند جای خالی IC دو پالس تصادفی را با پیشبرد حمل پر می کند
[ترجمه ترگمان]آزمایش نشان می دهد که تیوری و خصوصیات طراحی نیازمند طراحی هستند این رشته جای خالی کردن فضای خالی ارتباطات داخلی IC با the را پر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The advantages are those of human resource capital, of industrial foundation, of historical opportunity, and of information antecedence .
[ترجمه گوگل]مزیت ها شامل سرمایه منابع انسانی، شالوده صنعتی، فرصت های تاریخی و پیشینه اطلاعات است
[ترجمه ترگمان]این مزایا عبارت اند از: سرمایه منابع انسانی، بنیاد صنعتی، فرصت تاریخی، و of اطلاعات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیش روی (اسم)
advance, progress, development, precession, onrush, march, antecedence

سبقت (اسم)
advance, lead, precession, antecedence, overtaking, overtake, precedence, advantage, supremacy, dominance

تقدم (اسم)
lead, precession, antecedence, precedence, preference, priority, primacy, pre-emimence

پیشی (اسم)
pussy, antecedence, precedence, priority, kitty, precedency

انگلیسی به انگلیسی

• priority, seniority; preference

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : antecede
✅️ اسم ( noun ) : antecedent / antecedence / antecessor
✅️ صفت ( adjective ) : antecedent
✅️ قید ( adverb ) : antecedently

بپرس