another

/əˈnəðər//əˈnʌðə/

معنی: غیر، دیگر، دیگری، جدا، سایر، یکی دیگر، شخص دیگر
معانی دیگر: متفاوت، علی حده، همانند، ثانی، چیز دیگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: being one more just like the others; an additional.

- Can I have another piece of bread?
[ترجمه N.h] آیا میتونم قسمتی دیگری از نان را بخورم
|
[ترجمه afshin heydari] اتونوم یه تکه دِگهَ نُن بُخوروم
|
[ترجمه گوگل] آیا می توانم یک تکه نان دیگر بخورم؟
[ترجمه ترگمان] میتونم یه تیکه دیگه نون هم بخورم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: being a different one or one of a distinctly different kind.

- She comes from another country.
[ترجمه None] اون از یک کشور دیگه اومده
|
[ترجمه مبینا] او از یک کشور دیگر آمده است
|
[ترجمه گوگل] او از کشور دیگری می آید
[ترجمه ترگمان] از یه کشور دیگه اومده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That's another matter entirely.
[ترجمه گوگل] این کاملاً یک موضوع دیگر است
[ترجمه ترگمان] موضوع دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
ضمیر ( pronoun )
(1) تعریف: one that is just the same; an additional one.

- If you've finished your beer, perhaps you'd like another?
[ترجمه گوگل] اگر آبجوتان را تمام کرده اید، شاید آبجو دیگری بخواهید؟
[ترجمه ترگمان] اگر آبجوی تو را تمام کرده باشی، شاید هم دوست داشته باشی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a different one or one of a different kind.

- This book is boring, so I think I'll read another.
[ترجمه گوگل] این کتاب خسته کننده است، بنابراین فکر می کنم یک کتاب دیگر بخوانم
[ترجمه ترگمان] این کتاب کسل کننده است، بنابراین فکر می کنم یکی دیگر را مطالعه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a person who is not oneself.

- I gave all I had to another.
[ترجمه گوگل] هر چه داشتم را به دیگری دادم
[ترجمه ترگمان] من همه چیز رو به یکی دیگه دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. another arrow forth from his stiff string he sent
(چپمن) با زه کشیده ی خود یک پیکان دیگر پرتاب کرد.

2. another aspect of his character
جنبه ای دیگر از منش او

3. another batch of letters came in
یک دسته ی دیگر نامه رسید.

4. another bemocked that from the tide . . .
آن دگر تسخر زدی کز جزر و مد . . .

5. another car nipped in front of me
یک ماشین دیگر پیچید جلوم.

6. another diver rose near him in the water
در نزدیکی او یک غواص دیگر به روی آب آمد.

7. another glorious page in his life
فصل افتخار آمیز دیگری در زندگی او

8. another ingenious englishman invented the weaving machine
یک مبتکر انگلیسی دیگر،ماشین بافندگی را اختراع کرد.

9. another one of daryoosh's nutty ideas!
یکی دیگر از افکار احمقانه ی داریوش !

10. another one of those periods which were much like the present
یکی دیگر از آن دوره هایی که بسیار شبیه حالا بود

11. another possible candidate for the presidency
یک نامزد احتمالی دیگر برای ریاست جمهوری

12. another probe was launched yesterday
یک فضاناو پژوهشی دیگر دیروز به فضا پرتاب شد.

13. another rainfall caused great damage
یک بارندگی دیگر موجب خسارات فراوان شد.

14. another scheme to cheat old farmers
یک حقه ی دیگر برای گول زدن کشاورزان سالخورده

15. another sight will give us the ship's position
یک مکان یابی دیگر محل کشتی را برایمان معلوم خواهد کرد.

16. another storm overtook the helpless mariners
طوفان دیگری بر ملوانان بیچاره نازل شد.

17. another vital organ is the heart
یک اندام حیاتی دیگر قلب است.

18. another bite at the cherry (or a second bite at the cherry)
(انگلیس - عامیانه) یک فرصت دیگر

19. at another time
در وقتی دیگر

20. in another place
در جایی دیگر

21. wait another week
یک هفته دیگر صبر کنید.

22. one another
(در مورد بیش از دو نفر) همدیگر،یکدیگر

23. one another
همدیگر،یکدیگر

24. bring me another tea and please don't spare the sugar
یک چای دیگر برایم بیاور و لطفا در شکر صرفه جویی نکن.

25. give me another puff of your cigaret!
یک پک دیگر از سیگارت به من بده !

26. he added another item to the agenda
او موضوع دیگری را به دستور جلسه افزود.

27. he has another surprise in store for us
او یک چیز شگفت آور دیگر برای ما در ذخیره دارد.

28. he is another one of those charlatans
او یکی دیگر از آن کلاهبردارها است.

29. he smoked another cigarette
او یک سیگار دیگر کشید.

30. he took another turn around the garden
او یک بار دیگر دور باغ گشت زد.

31. i put another log in the fireplace
یک کنده ی دیگر در بخاری گذاشتم.

32. i requested another cup of tea and she said, "the two you had were more than enough for you!"
درخواست یک چای دیگرکردم و گفت: ((همان دو تا که خوردی زیادت است !))

33. one after another
پی در پی،یکی پس از دیگری

34. please have another apple
بفرمایید یک سیب دیگر میل کنید.

35. they made another goal to ice the victory
برای قطعی کردن پیروزی یک گل دیگر هم زدند.

36. to fit another passenger into a crowded bus
یک مسافر دیگر را در اتوبوس شلوغ چپاندن

37. to purchase another shirt
یک پیراهن دیگر خریدن

38. we added another proviso to the contract
یک تبصره ی دیگر به قرارداد افزودیم.

39. worried about another earthquake, people started stocking up on food and water
مردم چون نگران یک زلزله ی دیگر بودند شروع کردند به اندوختن خوراک و آب.

40. zaynab sprang another surprise at us
زینب دوباره ما را شگفت زده کرد.

41. dance to another tune
هرروز به سازی رقصیدن،به ساز دیگری رقصیدن

42. horse of another (or a different) colour
چیز کاملا متفاوت،مطلب جداگانه

43. one after another
یکی پس از دیگری،پشت سر هم

44. a creature from another planet
موجودی از یک سیاره ی دیگر

45. a person of another race
شخصی از نژاد دیگر

46. black flags were another demonstration of their grief
پرچم های سیاه نشان دیگری از سوگ آنان بود.

47. he debated buying another car
او خرید اتومبیل دیگری را در ذهن خود مورد بررسی قرار داد.

48. his voice rose another notch
صدای او یک درجه بلندتر شد.

49. i gave him another lash with my tongue
یک زخم زبان دیگر به او زدم.

50. i proposed that another school be built
پیشنهاد کردم که یک مدرسه ی دیگر هم ساخته شود.

51. may i offer another suggestion?
اجازه دارم پیشنهاد دیگری بکنم ؟

52. o act for another person
از سوی شخص دیگری عمل کردن

53. our army took another swath of the enemy's territory
ارتش ما یک نواره دیگر از سرزمین دشمن را گرفت.

54. the chairman called another meeting
رئیس جلسه گردهمایی دیگری را اعلام کرد.

55. the construction of another monster skyscraper
ساختمان یک آسمان خراش غول پیکر دیگر

56. the lord chose another boy to page him
لرد یک پسر دیگر را به نوکری برگزید.

57. the probability of another cholera epidemic overshadowed our lives
احتمال شیوع مجدد و با زندگی ما را تیره کرد.

58. the risk of another earthquake
خطر یک زلزله ی دیگر

59. the storm occasioned another delay in our plans
طوفان موجب تاخیر دیگری در برنامه های ما شد.

60. they are building another chemical plant
دارند کارخانه شیمیایی دیگری می سازند.

61. they are sinking another well
دارند یک چاه دیگر می زنند.

62. this setback was another illustration of his inefficiency and stupidity
این شکست نمونه ی دیگری از بی عرضگی و نابخردی او بود.

63. this table needs another coat of paint
این میز احتیاج به یک لایه رنگ دیگر دارد.

64. one way or another
به هر طریقی شده،هر جور که شده

65. blank him! he broke another glass!
لعنت بر او! یک لیوان دیگر را شکست !

66. building that road is another one of their boondoggles
ساختن آن جاده یکی دیگر از کارهای عبث آنهاست.

67. don't let me hear another peep out of you!
وای به حالت اگر یکبار دیگر جیک بزنی !

68. from one place to another
از یک جا به جای دیگر

69. i can give yet another reason
می توانم یک دلیل دیگر هم بیاورم.

70. one good turn deserves another
کار نیک را باید با کار نیک جبران کرد.

مترادف ها

غیر (صفت)
different, alien, other, unlike, another

دیگر (صفت)
next, further, other, another, alternative

دیگری (صفت)
other, another, t'other

جدا (صفت)
another, separate, apart, detached, discrete, segregate, several

سایر (صفت)
going, moving, other, another

یکی دیگر (ضمير)
another

شخص دیگر (ضمير)
another

تخصصی

[ریاضیات] یکی دیگر، دیگری

انگلیسی به انگلیسی

• additional; other; different
other, secondary; one more
another means additional to or similar to a particular thing or person.
another can also be used to mean a different thing or person from the one just mentioned.
you use one another to indicate that each member of a group does something to or for the other members.
if you say that one thing after another happens or is done, you mean that the same sort of thing happens continuously or repeatedly.

پیشنهاد کاربران

دیگر
قضیه
دیگر / دیگری
مثال: She needs another cup of coffee to wake up.
او به یک فنجان دیگر قهوه نیاز دارد تا بیدار شود.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
وقتی صحبت درباره چیزی مشخص است از "Other" استفاده می شود مثل کیفِ من. اما "Another" خود ترکیبی از "an" و "other" است و "an" هم چیزی مشابه "an" و "a" است. وقتی صحبت از این دو است اشاره به چیزی نامشخص است مثل "a cat" یا "an apple".
منابع• https://www.instagram.com/reel/CzF9S0mInrC
معنی این کلمه رو بهتره در مقایسه با other بررسی کنیم:
other: برای اسامی جمع استفاده می شود ماننند other countries به معنای کشورهای دیگر
another: برای اسامی مفرد استفاده می شود مانند another country به معنای کشور دیگری
واژه Another علاوه بر معانی که در فرهنگها اومده به نظرم یک معنی دیگه هم میده و اون اینه:
معمولی، عادی، یکی مثل بقیه
مثلاً:
TikTok is not just another video app. That’s the sheep’s clothing, ” Carr said on Twitter. “It harvests swaths of sensitive data that new reports show are being accessed in Beijing. ”
...
[مشاهده متن کامل]

( تو بحث جاسوسی برنامه های چینی مثل تیک تاک از شهروندان آمریکایی ) منظور جمله اینه که داره هشدار میده و میگه فکر نکنید تیک تاک یه برنامه عادی مثل بقیه برنامه ها است.

You cry for a girl there's a lot of another
🔝bullshot
Just one and she is MONA
متفاوت
یک بار دیگه
یکی دیگر . سایر

راه دیگه
دیگر.

یکی دیگر
دیگری یا یکیدیگر
God will give you another place
cut it
خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه
ببرش
اضافی
دیگری
غیراز
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس