anorexia nervosa

/ˌænəˌreksiənɜːˈvoʊsə//ˌænəˌreksiənɜːˈvəʊsə/

(پزشکی) کم اشتهایی به علل روحی و عصبی، آنورکسی

جمله های نمونه

1. She is receiving treatment for the weight-loss disorder anorexia nervosa at Rampton top security hospital.
[ترجمه گوگل]او برای اختلال کاهش وزن بی اشتهایی عصبی در بیمارستان عالی امنیتی رامپتون تحت درمان است
[ترجمه ترگمان]او تحت درمان اختلال در رده وزنی anorexia nervosa در بیمارستان امنیت Rampton قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The current diagnostic criteria for anorexia nervosa reflect this evolutionary process but they have yet to achieve the final category.
[ترجمه گوگل]معیارهای تشخیصی کنونی برای بی اشتهایی عصبی منعکس کننده این روند تکاملی است اما هنوز به دسته نهایی دست پیدا نکرده اند
[ترجمه ترگمان]معیارهای تشخیصی فعلی برای anorexia nervosa، این فرآیند تکاملی را منعکس می کنند، اما هنوز به مقوله نهایی نمی رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They must remember that anorexia nervosa is often a chronic illness.
[ترجمه گوگل]آنها باید به خاطر داشته باشند که بی اشتهایی عصبی اغلب یک بیماری مزمن است
[ترجمه ترگمان]باید به خاطر داشته باشند که anorexia nervosa اغلب یک بیماری مزمن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Even females suffering from anorexia nervosa tend to view their thin, frail bodies as fat and unsightly.
[ترجمه گوگل]حتی زنانی که از بی‌اشتهایی عصبی رنج می‌برند، بدن‌های لاغر و ضعیف خود را چاق و ناخوشایند می‌بینند
[ترجمه ترگمان]حتی زنانی که از anorexia nervosa رنج می برند تمایل دارند بدن نحیف و ضعیف خود را به عنوان چاق و ناخوشایند ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Allitt has suffered from anorexia nervosa since her arrest.
[ترجمه گوگل]آلیت از زمان دستگیری اش از بی اشتهایی عصبی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]Allitt از وقتی بازداشتش کرده از nervosa anorexia رنج برده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In dealing with anorexia nervosa we are dealing with metaphor - sometimes a startlingly apt form of metaphor.
[ترجمه گوگل]در برخورد با بی اشتهایی عصبی، ما با استعاره سر و کار داریم - که گاهی شکل شگفت انگیزی از استعاره است
[ترجمه ترگمان]در برخورد با anorexia nervosa، ما با استعاره سر و کار داریم - گاهی اوقات یک شکل کاملا مناسب از استعاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Since her arrest she has reportedly suffered from anorexia nervosa.
[ترجمه گوگل]او از زمان دستگیری از بی اشتهایی عصبی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]بنا بر گزارش ها، وی از زمان دستگیری وی از anorexia nervosa رنج برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In anorexia nervosa, which becomes a living death, the same connections are prevalent, together with the same confusing implications.
[ترجمه گوگل]در بی اشتهایی عصبی، که تبدیل به یک مرگ زنده می شود، همان ارتباطات، همراه با همان پیامدهای گیج کننده، شایع است
[ترجمه ترگمان]در anorexia nervosa، که به مرگ زنده تبدیل می شود، همان اتصالات رایج هستند، همراه با مفاهیم گیج کننده مشابه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Anorexia Nervosa is a long term illness and regular follow-up appointments are necessary.
[ترجمه گوگل]بی اشتهایی عصبی یک بیماری طولانی مدت است و قرار ملاقات های منظم برای پیگیری ضروری است
[ترجمه ترگمان]Anorexia Nervosa یک بیماری بلند مدت است و قرار ملاقات های مکرر ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The starvation effects of anorexia nervosa are very different to those found in conditions such as protein-calorie malnutrition or famine.
[ترجمه گوگل]اثرات گرسنگی بی اشتهایی عصبی با مواردی مانند سوء تغذیه پروتئینی-کالری یا قحطی بسیار متفاوت است
[ترجمه ترگمان]اثرات گرسنگی of در شرایطی که در شرایطی مانند سو تغذیه کالری و یا قحطی وجود دارد، بسیار متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A headline, about anorexia nervosa, starving yourself to death.
[ترجمه گوگل]عنوانی در مورد بی اشتهایی عصبی، گرسنگی مردن خود را
[ترجمه ترگمان]یه تی تر، در مورد anorexia nervosa که داری از گرسنگی می میری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Unlike anorexia nervosa, bulimia survives by disguise.
[ترجمه گوگل]بر خلاف بی اشتهایی عصبی، پرخوری عصبی با پنهان کردن زنده می ماند
[ترجمه ترگمان]برخلاف anorexia nervosa، bulimia با تغییر قیافه جان سالم بدر برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It seems to me that anorexia nervosa acts as a metaphor for all the problems of adolescence.
[ترجمه گوگل]به نظر من بی اشتهایی عصبی به عنوان استعاره ای برای تمام مشکلات دوران نوجوانی عمل می کند
[ترجمه ترگمان]به نظرم می رسد که anorexia nervosa به عنوان استعاره برای تمام مشکلات نوجوانی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She had suffered from anorexia nervosa since the age of 1
[ترجمه گوگل]او از 1 سالگی از بی اشتهایی عصبی رنج می برد
[ترجمه ترگمان]او از سن ۱ سالگی از anorexia nervosa رنج برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[روانپزشکی] بی اشتهایی عصبی (روانی). بی اشتهایی عصبی یکی از اختلالات مصرف غذا است که اول بار در سال 1868 توسط سیرویلیام گال تحت عنوان hystericaApepsia معرفی شد. اصطلاح بی اشتهایی عصبی در سال 1874 توسط همین محقق پیشنهاد گردید. این سندرم یا محدودیت های بخود تحمیل شده در رژیم غذایی، الگوهای غریب در مدارا با غذاها، کاهش قابل ملاحظه وزن، و ترس شدید از افزایش وزن و فربهی مشخص می باشد.

انگلیسی به انگلیسی

• mental disorder characterized by avoidance of food and compulsive weight control that sometimes leads to self-starvation (psychiatry)

پیشنهاد کاربران

بی اشتهایی عصبی.
نوعی اختلال روانی در غذا خوردن است که در آن بیمار از خوردن غذا به میزان کافی و با وجود گرسنگی امتناع می ورزد.
به طور ساده : anorexia
anorexia nervosa ( پزشکی )
واژه مصوب: بی‏اشتهایی عصبی
تعریف: نوعی بیماری روانی که در آن بیمار میل به خوردن ندارد
بی اشتهایی عصبی
کم اشتهایی عصبی

بپرس