anorexia

/ˌænəˈreksiə//ˌænəˈreksiə/

معنی: بی اشتهایی، کم اشتهایی
معانی دیگر: (پزشکی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: anorectic (adj.), anorexic (adj.)
• : تعریف: a psychological disorder marked by the inability to eat or the persistent refusal of food; anorexia nervosa. (Cf. bulimarexia.)

جمله های نمونه

1. Anorexia can creep up on young girls when they least expect it.
[ترجمه گوگل]بی‌اشتهایی می‌تواند در دختران جوان در زمانی که انتظارش را ندارند، سرازیر شود
[ترجمه ترگمان]هر وقت انتظار چنین چیزی را داشته باشند می توانند به دختران جوان نزدیک شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Reports of anorexia and other eating disorders are on the increase, with 6000 new cases in the UK every year.
[ترجمه گوگل]گزارش‌های مربوط به بی‌اشتهایی و سایر اختلالات خوردن در حال افزایش است و سالانه 6000 مورد جدید در بریتانیا مشاهده می‌شود
[ترجمه ترگمان]گزارش های anorexia و دیگر اختلالات خوردن در حال افزایش است، با ۶۰۰۰ مورد جدید در بریتانیا هر سال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Reports of anorexia and other eating disorders are on the increase.
[ترجمه گوگل]گزارش های مربوط به بی اشتهایی و سایر اختلالات خوردن در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]گزارش های of و دیگر اختلالات خوردن در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Women suffering from anorexia are still convinced that their thin, frail bodies are fat and unsightly. Conversely, some people who are a great deal heavier than they should be can persuade themselves that they are 'just right'.
[ترجمه گوگل]زنانی که از بی اشتهایی رنج می برند هنوز متقاعد شده اند که بدن لاغر و ضعیف آنها چاق و نامناسب است برعکس، برخی از افرادی که بسیار سنگین‌تر از آنچه باید باشند، می‌توانند خود را متقاعد کنند که «درست هستند»
[ترجمه ترگمان]زنانی که از anorexia رنج می برند، هنوز متقاعد شده اند که بدن نحیف و ضعیف آن ها چاق و ناخوشایند است در مقابل، برخی از افرادی که بسیار سنگین تر از آن ها هستند باید خود را متقاعد کنند که درست عمل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Early symptoms include anorexia, muscular weakness and fatigue.
[ترجمه گوگل]علائم اولیه شامل بی اشتهایی، ضعف عضلانی و خستگی است
[ترجمه ترگمان]علایم اولیه شامل ضعف، ضعف عضلانی و خستگی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Anorexia is a common eating disorder.
[ترجمه گوگل]بی اشتهایی یک اختلال رایج در خوردن است
[ترجمه ترگمان]Anorexia یک اختلال تغذیه مشترک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She is receiving treatment for the weight-loss disorder anorexia nervosa at Rampton top security hospital.
[ترجمه گوگل]او برای اختلال کاهش وزن بی اشتهایی عصبی در بیمارستان عالی امنیتی رامپتون تحت درمان است
[ترجمه ترگمان]او تحت درمان اختلال در رده وزنی anorexia nervosa در بیمارستان امنیت Rampton قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The eating disorders include compulsive overeating and severe anorexia, both being found in some patients.
[ترجمه گوگل]اختلالات خوردن شامل پرخوری اجباری و بی اشتهایی شدید است که هر دو در برخی از بیماران دیده می شوند
[ترجمه ترگمان]اختلالات تغذیه ای در برخی بیماران مبتلا به پرخوری و اختلال شدید شدید هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The current diagnostic criteria for anorexia nervosa reflect this evolutionary process but they have yet to achieve the final category.
[ترجمه گوگل]معیارهای تشخیصی کنونی برای بی اشتهایی عصبی منعکس کننده این روند تکاملی است اما هنوز به دسته نهایی دست پیدا نکرده اند
[ترجمه ترگمان]معیارهای تشخیصی فعلی برای anorexia nervosa، این فرآیند تکاملی را منعکس می کنند، اما هنوز به مقوله نهایی نمی رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This can easily cause anorexia and finally the demise of the stressed subject.
[ترجمه گوگل]این به راحتی می تواند باعث بی اشتهایی و در نهایت مرگ سوژه تحت استرس شود
[ترجمه ترگمان]این می تواند به راحتی منجر به مرگ و درنهایت فوت سوژه استرس زده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Psychiatric hospital units for the treatment of anorexia commonly find that weight loss recurs after the patient is discharged from hospital.
[ترجمه گوگل]واحدهای بیمارستان روانپزشکی برای درمان بی اشتهایی معمولاً متوجه می شوند که کاهش وزن پس از ترخیص بیمار از بیمارستان عود می کند
[ترجمه ترگمان]واحدهای بیمارستان روانی برای درمان of معمولا بعد از مرخص شدن بیمار از بیمارستان، وزن کاهش وزن را می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They must remember that anorexia nervosa is often a chronic illness.
[ترجمه گوگل]آنها باید به خاطر داشته باشند که بی اشتهایی عصبی اغلب یک بیماری مزمن است
[ترجمه ترگمان]باید به خاطر داشته باشند که anorexia nervosa اغلب یک بیماری مزمن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even females suffering from anorexia nervosa tend to view their thin, frail bodies as fat and unsightly.
[ترجمه گوگل]حتی زنانی که از بی‌اشتهایی عصبی رنج می‌برند، بدن‌های لاغر و ضعیف خود را چاق و ناخوشایند می‌بینند
[ترجمه ترگمان]حتی زنانی که از anorexia nervosa رنج می برند تمایل دارند بدن نحیف و ضعیف خود را به عنوان چاق و ناخوشایند ببینند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Carpenter died of complications from anorexia in 1983; the performances were recorded in 197
[ترجمه گوگل]کارپنتر در سال 1983 بر اثر عوارض ناشی از بی اشتهایی درگذشت اجراها در سال 197 ضبط شد
[ترجمه ترگمان]کارپنتر در سال ۱۹۸۳ از عوارض anorexia درگذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی اشتهایی (اسم)
anorexia

کم اشتهایی (اسم)
anorexia

تخصصی

[علوم دامی] بی اشتهایی
[روانپزشکی] بی اشتهائی

انگلیسی به انگلیسی

• emotional eating disorder characterized by self-induced starvation, anorexia nervosa; persistent loss of appetite
people who have anorexia have a very strong fear of becoming fat, and refuse to eat so that they become ill.

پیشنهاد کاربران

بی اشتهایی روانی
dangerous condition in which there is a loss of desire to eat
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : an/orexia ✅ تلفظ واژه: an - o - REK - sē - a ✅ معادل فارسی و توضیح واژه: بی اشتهایی:فقدان اشتها ✅ اجزاء و عناصر واژه در پزشکی ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) : -
[پزشکی] بی اشتهایی:فقدان اشتها
بی اشتهایی عصبی
anorexia ( پزشکی )
واژه مصوب: بی‏اشتهایی
تعریف: فقدان یا کمبود اشتها
بی اشتهایی روانی ( یه نوع اختلال خوردنه )
بی اشتهایی با تصمیم برای نخوردن غذا قیاس مع الفارق هست، چون در بی اشتهایی، مغز نیاز به خوردن ندارد، ولی در تصمیم برای نخوردن غذا فرد شاید گرسنه باشد ولی به دلایل معدودی از خوردن امتناع کند.
تصمیم برای نخوردن غذا
بنام خدا
با سلام، به معنی بی اشتهایی به مواد غذایی در طب میباشد.
با سپاس

بپرس