• : تعریف: the condition or quality of being anonymous.
- Hoping to preserve her anonymity, she left the letter unsigned and mailed it from another town.
[ترجمه گوگل] او به امید اینکه نامش فاش نشود، نامه را بدون امضا گذاشت و از شهر دیگری پست کرد [ترجمه ترگمان] در حالی که امیدوار بود نامش فاش نشود، نامه را امضا کرد و آن را از شهر دیگری پست کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. the anonymity of a typewritten letter
بی نام و نشانی نامه ای ماشین شده
2. the police guaranteed the anonymity of the informer
پلیس عدم افشای نام خبررسان را تضمین کرد.
3. the beneficent man insisted on anonymity
مرد خیر اصرار کرد که نامش فاش نشود (گمنام باشد).
4. Every step will be taken to preserve your anonymity.
[ترجمه گوگل]هر اقدامی برای حفظ ناشناس بودن شما انجام خواهد شد [ترجمه ترگمان]هر گامی برداشته خواهد شد تا گمنامی شما را حفظ کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Some people prefer the anonymity of life in a big city.
[ترجمه گوگل]برخی افراد گمنامی زندگی در یک شهر بزرگ را ترجیح می دهند [ترجمه ترگمان]برخی مردم گمنامی زندگی را در یک شهر بزرگ ترجیح می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. One official, who spoke on condition of anonymity, said the White House took the threat very seriously.
[ترجمه گوگل]یکی از مقامات که نخواست نامش فاش شود، گفت که کاخ سفید این تهدید را بسیار جدی گرفته است [ترجمه ترگمان]یک مقام که نخواست نامش فاش شود گفت که کاخ سفید این تهدید را بسیار جدی گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Both mother and daughter, who have requested anonymity, are doing fine.
[ترجمه گوگل]مادر و دختر هر دو که خواستند نامشان فاش نشود، حالشان خوب است [ترجمه ترگمان]هر دو مادر و هم دختر که نخواستند نامشان فاش شود، خوب عمل می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The person donating the money insisted on complete anonymity.
[ترجمه هدیه جعفری] فردی که پول را اهدا کرد ، بر گمنام ماندن اصرار داشت.
|
[ترجمه گوگل]شخص اهدا کننده پول اصرار داشت که نامش کاملاً ناشناس بماند [ترجمه ترگمان]شخصی که این پول را اهدا کرده نخواست نامش فاش شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This account helped the inclusion of anonymity for the rape defendant as well.
[ترجمه گوگل]این حساب به درج ناشناس بودن متهم تجاوز نیز کمک کرد [ترجمه ترگمان]این حساب به گنجاندن نام متهم در مورد تجاوز نیز کمک کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Guys who labor in anonymity for no return but fulfillment of their desire to help another.
[ترجمه گوگل]مردانی که در گمنامی بدون بازگشتی جز تحقق آرزوی خود برای کمک به دیگری تلاش می کنند [ترجمه ترگمان]بچه هایی که در گمنامی کار می کنند، اما باز هم آرزوی کمک به یکدیگر را دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Following a reminder about the importance of anonymity, the meeting begins with the introduction of speakers or discussion leaders.
[ترجمه گوگل]پس از یادآوری در مورد اهمیت ناشناس ماندن، جلسه با معرفی سخنرانان یا رهبران بحث آغاز می شود [ترجمه ترگمان]این دیدار پس از یادآوری اهمیت ناشناس بودن، با معرفی سخنگویان یا رهبران بحث آغاز می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She could no longer shelter behind anonymity; sometimes she felt that everyone had seen the famous calendar and those horrible films.
[ترجمه گوگل]او دیگر نمی توانست در پشت ناشناس ماندن پناه بگیرد گاهی اوقات احساس می کرد که همه تقویم معروف و آن فیلم های وحشتناک را دیده اند [ترجمه ترگمان]او دیگر نمی توانست پنهان بماند؛ گاه احساس می کرد که همه آن تقویم معروف و آن فیلم های وحشتناک را دیده اند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. That, combined with anonymity no matter how great your genius, would seem like a formula for disaster.
[ترجمه گوگل]این، همراه با ناشناس بودن، صرف نظر از اینکه چقدر نبوغ شما بزرگ است، مانند فرمولی برای فاجعه به نظر می رسد [ترجمه ترگمان]این، با اینکه بدون توجه به این که چقدر نبوغ شما بزرگ است، ترکیب می شود، به نظر می رسد که یک فرمول برای بلایای طبیعی باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Laws protect the anonymity of the rape victim.
[ترجمه گوگل]قوانین از ناشناس ماندن قربانی تجاوز محافظت می کنند [ترجمه ترگمان]قوانینی که نامش فاش نشود، از قربانی تجاوز حمایت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Such is the brutality of war, and the anonymity on which it feeds.
[ترجمه گوگل]وحشیگری جنگ و گمنامی که از آن تغذیه می کند، چنین است [ترجمه ترگمان]این وحشیگری جنگ است و گمنامی که از آن تغذیه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
گمنامی (اسم)
obscurity, oblivion, anonymity
بینامی (اسم)
anonymity
انگلیسی به انگلیسی
• condition of being unknown, namelessness anonymity is the state of not having your name or identity known. the anonymity of something is the fact that it hides your identity. the anonymity of a place is its lack of interesting features.
پیشنهاد کاربران
گمنام ماندن. گمنامی . ناشناس ماندن. ناشناخته بودن مثال: they demanded complete anonymity آنها بر ناشناس ماندن کامل پافشاری کردند.