anomy


معنی: بی هنجاری، اعتقاد به بی نظمی، بی توجهی به اصول دین
معانی دیگر: بی هنجاری، بی توجهی به اصول دین، اعتقاد به بی نظمی

جمله های نمونه

1. Based on the detecting algorithm, implement an anomy - free rule editor .
[ترجمه گوگل]بر اساس الگوریتم تشخیص، یک ویرایشگر قانون بدون آنومی اجرا کنید
[ترجمه ترگمان]براساس الگوریتم تشخیص، یک ویرایشگر قانون آزاد anomy اجرا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The reason of anomy and the deficiency of personality should be analyzed.
[ترجمه گوگل]باید علت آنومی و کمبود شخصیت را تحلیل کرد
[ترجمه ترگمان]دلیل of و نقص شخصیت باید آنالیز شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. During social reconstruction period in our country, social anomy is increasing mainly represented in authority anomy, role anomy and the confusion of leading social value conception.
[ترجمه گوگل]در دوران بازسازی اجتماعی در کشور ما، آنومی اجتماعی در حال افزایش است که عمدتاً در آنومی اقتدار، آنومی نقش و سردرگمی مفهوم ارزش اجتماعی پیشرو نشان داده می شود
[ترجمه ترگمان]در طول دوره بازسازی اجتماعی در کشور ما، anomy اجتماعی عمدتا در بخش اقتدار، نقش anomy و ابهام مفهوم ارزش اجتماعی پیشرو در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The reasons of the anomy of the incentive mechanism are various. In order to rectify the incentive mechanism, one main measure is to construct "a system of behavior to . . . "
[ترجمه گوگل]دلایل ناهنجاری مکانیسم تشویقی متنوع است به منظور اصلاح مکانیسم تشویقی، یک اقدام اصلی ساختن «سیستم رفتاری برای » است
[ترجمه ترگمان]دلایل of مکانیزم انگیزه مختلف هستند به منظور اصلاح مکانیزم انگیزه، یک معیار اصلی ساخت \"یک سیستم رفتار با …\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the rapid development of ophthalmology in recent years, there exit some manifests of academic ethic anomy and unhealthy climate.
[ترجمه گوگل]در توسعه سریع چشم پزشکی در سال‌های اخیر، نشانه‌هایی از آنومی اخلاق تحصیلی و جو ناسالم به چشم می‌خورد
[ترجمه ترگمان]در رشد سریع ophthalmology در سال های اخیر، برخی بروز برخی از اصول اخلاقی آکادمیک و آب و هوای ناسالم را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Generally, in the inherent thinking and self-cultivation, collage student media images experienced a transformation from "normal anomy" to "normal reconstruction", in 200 as a boundry.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، در تفکر ذاتی و تزکیه خود، تصاویر رسانه دانشجویی کلاژ تبدیلی از «آنومی عادی» به «بازسازی عادی» را در سال 200 به عنوان یک مرز تجربه کردند
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، در تفکر ذاتی و خود کاشت، تصاویر رسانه ای دانش آموزان تبدیل به یک تحول از \"anomy عادی\" گرفته تا \"بازسازی عادی\"، در سال ۲۰۰ به عنوان یک boundry
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی هنجاری (اسم)
anomie, anomy

اعتقاد به بی نظمی (اسم)
anomie, anomy

بی توجهی به اصول دین (اسم)
anomie, anomy

انگلیسی به انگلیسی

• social instability; breakdown of social structure (sociology); personal condition of isolation and unrest as a result of lack of social control and regulation; violation of law, absence of law and order

پیشنهاد کاربران

بپرس