anomie

/ˈænəmi//ˈænəmi/

معنی: بی هنجاری، اعتقاد به بی نظمی، بی توجهی به اصول دین
معانی دیگر: بی هنجاری، بی توجهی به اصول دین، اعتقاد به بی نظمی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: anomic (adj.)
(1) تعریف: a breakdown or lack of values, norms, or structure in a society.

(2) تعریف: the alienated feeling of an individual or class resulting from such a breakdown.

(3) تعریف: a personal feeling of not being part of, or responsible to, society.

جمله های نمونه

1. Liberation has turned sour producing anomie and alienation, severely undermining any sense of collective responsibility or response.
[ترجمه گوگل]رهایی باعث بیگانگی و بیگانگی شده و هر گونه احساس مسئولیت یا واکنش جمعی را به شدت تضعیف کرده است
[ترجمه ترگمان]جبهه آزادی بخش خلق و خوی تولید کننده را ترش کرده است و بیگانگی و بیگانگی را به شدت از بین می برد و هرگونه حس مسئولیت جمعی را تضعیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Anomie theorists and their subcultural followers reversed the classical position on these matters, and in doing so encountered serious problems.
[ترجمه گوگل]نظریه پردازان آنومی و پیروان خرده فرهنگی آنها موضع کلاسیک را در مورد این موضوعات معکوس کردند و در انجام این کار با مشکلات جدی مواجه شدند
[ترجمه ترگمان]نظریه پردازان anomie و پیروان خرده فرهنگ آنان موضع کلاسیک در این زمینه را معکوس کرده و در انجام این کار با مشکلات جدی روبرو شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The problem lies in ethical anomie, philosophical befuddlement and the hypocrisy that today permeates every aspect of our so-called civilized world.
[ترجمه گوگل]مشکل در آنومی اخلاقی، سرگردانی فلسفی و ریاکاری است که امروزه در هر جنبه ای از دنیای به اصطلاح متمدن ما نفوذ کرده است
[ترجمه ترگمان]مشکل در anomie اخلاقی، befuddlement فلسفی و دورویی است که امروزه به همه جنبه های جهان به اصطلاح متمدن معروف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. What defines an anomie interest group is a group political action that emerges with little or no planning and then quickly stops.
[ترجمه گوگل]آنچه یک گروه ذینفع آنومی را تعریف می کند، یک کنش سیاسی گروهی است که با برنامه ریزی کم یا بدون برنامه ریزی ظاهر می شود و سپس به سرعت متوقف می شود
[ترجمه ترگمان]آنچه یک گروه ذی نفع را تعریف می کند یک اقدام سیاسی گروهی است که با برنامه ریزی کم یا بدون برنامه ریزی سر و کار دارد و سپس به سرعت متوقف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The anomie actions often happen in the field of our country's academic evaluation nowadays, one important reasons is that objections exist in the academic evaluation system.
[ترجمه گوگل]اقدامات آنومی امروزه اغلب در حوزه ارزشیابی تحصیلی کشورمان اتفاق می افتد، یکی از دلایل مهم آن وجود ایرادات در نظام ارزشیابی تحصیلی است
[ترجمه ترگمان]اقدامات anomie اغلب در حوزه ارزیابی آکادمیک کشورمان در حال حاضر رخ می دهند، یکی از دلایل مهم این است که objections در سیستم ارزیابی دانشگاهی وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As China has undergone such rapid changes, anomie is a prime candidate for lower levels of happiness.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که چین دستخوش چنین تغییرات سریعی شده است، آنومی نامزد اصلی برای سطوح پایین‌تر شادی است
[ترجمه ترگمان]از آنجا که چین دست خوش تغییراتی شدید شده است، anomie یک کاندید اصلی برای سطوح پایین شادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Industrial class conflict was a symptom of anomie.
[ترجمه گوگل]تضاد طبقاتی صنعتی نشانه آنومی بود
[ترجمه ترگمان]نزاع در طبقه صنعتی نشانه ای از anomie بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Its ethics road is anomie and attribution.
[ترجمه گوگل]راه اخلاق آن آنومی و انتساب است
[ترجمه ترگمان]مسیر اخلاقی آن anomie و attribution است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Therefore studying university students' Net Moral Anomie has important realistic meanings.
[ترجمه گوگل]بنابراین مطالعه آنومی اخلاقی خالص دانشجویان دارای معانی واقع بینانه مهمی است
[ترجمه ترگمان]بنابراین مطالعه دانشجویان دانشگاه به طور خالص دارای معانی واقع گرایانه مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One outstanding problem existing in universities is the anomie of academic morality.
[ترجمه گوگل]یکی از مشکلات برجسته موجود در دانشگاه ها، ناهنجاری اخلاق دانشگاهی است
[ترجمه ترگمان]یک مشکل برجسته که در دانشگاه ها موجود است the اخلاق دانشگاهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. First, the anomie of police power is divided into three types: the offside of the police power, the lack of the police power, and the dislocation of the police power.
[ترجمه گوگل]اول، ناهنجاری قدرت پلیس به سه نوع تقسیم می شود: آفساید قدرت پلیس، فقدان قدرت پلیس، و از بین رفتن قدرت پلیس
[ترجمه ترگمان]اول، قدرت پلیس به سه نوع تقسیم می شود: the قدرت پلیس، فقدان قدرت پلیس و جابجایی قدرت پلیس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are only so many metaphors any choreographer can come up with for anomie.
[ترجمه گوگل]استعاره های زیادی وجود دارد که هر طراح رقصی می تواند برای آنومی بیاورد
[ترجمه ترگمان]فقط so هست که هر choreographer می تونه با anomie بیاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The statistical analysis of the frequencies of occurrence between two groups indicates that the news media's irregular performances are a true reflection of the various media anomie.
[ترجمه گوگل]تحلیل آماری فراوانی وقوع بین دو گروه نشان می‌دهد که عملکرد نامنظم رسانه‌های خبری بازتابی واقعی از آنومی رسانه‌های مختلف است
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل آماری فرکانس وقوع بین دو گروه نشان می دهد که اجراهای نامنظم رسانه های خبری انعکاسی واقعی از شبکه های مختلف رسانه ای هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This paper discusses the results of an investigation of the news media's irregular performances focusing on the forms, frequencies of occurrence and the underlying causes of the media anomie.
[ترجمه گوگل]این مقاله نتایج بررسی عملکردهای نامنظم رسانه های خبری را با تمرکز بر اشکال، فراوانی وقوع و علل زمینه ای آنومی رسانه مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله به بررسی نتایج تحقیقات بی قاعده رسانه های خبری می پردازد که بر اشکال، فرکانس های وقوع و دلایل اساسی رسانه های اجتماعی تاکید دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی هنجاری (اسم)
anomie, anomy

اعتقاد به بی نظمی (اسم)
anomie, anomy

بی توجهی به اصول دین (اسم)
anomie, anomy

انگلیسی به انگلیسی

• breakdown of social structure (sociology)

پیشنهاد کاربران

هنجار گسیختگی
خلاء فرهنگی
lack of the usual social or ethical standards in an individual or group
آنومی به فقدان هنجار یا بی هنجاری اطلاق می شود. این به معنی عدم وابستگی شخص و جامعه است که به چند پاره شدن جامعه می انجامد. این اصطلاح توسط جامعه شناس فرانسوی امیل دورکیم در کتاب تأثیرگذار وی خودکشی ( ۱۸۹۷ ) مشهور شد. دورکیم این واژه را از جامعه شناس فرانسوی ژان - ماری گویو قرض گرفت و آن به صورت قانونِ بی قانونی و خواستن سیر ناشدنی تعریف کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

The theory that high - rise architecture leads to anomie in the residents.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/anomie
anomie ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: بی هنجاری 2
تعریف: احساس شخصی حاکی از عدم تعلق به گروه اجتماعی و نیز احساس بیگانگی و ناامیدی در یک فرد یا جامعه به خصوص در اثنای رویدادهایی مانند جنگ و بلایای طبیعی و رکود اقتصادی
- ناهنجاری
بی هنجاری، فقدان، عدم، یا نبود ( هیچ ) قاعده مندی یا ضابطه مند ی توسط هنجارهای مشترک

بپرس