anomalous

/əˈnɑːmələs//əˈnɒmələs/

معنی: مغایر، غیر عادی، بی مورد، بی شباهت، خارج از رسم، غیر متشابه، بی ترتیب
معانی دیگر: ناهمسان، نابهنجار، خلاف قاعده، متناق­

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: anomalousness (n.)
(1) تعریف: differing from the norm, standard, or common type or rule; abnormal.
مترادف: aberrant, abnormal, anomalistic, deviant, odd, unnatural
متضاد: normal
مشابه: curious, deviate, different, divergent, eccentric, erratic, exceptional, offbeat, queer, singular, strange, uncommon, unconventional, unusual

- Before the changes were made at the school, such high test scores had been anomalous.
[ترجمه گوگل] قبل از ایجاد تغییرات در مدرسه، چنین نمرات بالایی در آزمون غیرعادی بود
[ترجمه ترگمان] قبل از اینکه تغییرات در مدرسه انجام شود، چنین نمرات امتحانی غیر عادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: inconsistent or incongruous.
مترادف: contradictory, irregular
متضاد: typical
مشابه: contrary, freak, variable

جمله های نمونه

1. the caring the bitch shows for the kittens is anomalous
مراقبت این سگ ماده از بچه گربه ها غیرعادی است.

2. In a multicultural society is it not anomalous to have a blasphemy law which only protects one religious faith?
[ترجمه گوگل]آیا در یک جامعه چندفرهنگی، قانون توهین به مقدسات که فقط از یک ایمان مذهبی حمایت می کند، غیرعادی نیست؟
[ترجمه ترگمان]در یک جامعه چند فرهنگی، داشتن یک قانون توهین به مقدسات غیر عادی نیست که تنها از یک دین مذهبی محافظت می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is in an anomalous position as the only part-time worker in the firm.
[ترجمه گوگل]او به عنوان تنها کارگر پاره وقت در شرکت در موقعیت غیرعادی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]او در حالت غیر عادی به عنوان تنها کارگر پاره وقت در شرکت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For years this anomalous behaviour has baffled scientists.
[ترجمه گوگل]سال‌هاست که این رفتار غیرعادی دانشمندان را گیج کرده است
[ترجمه ترگمان]برای سال ها این رفتار غیر عادی دانشمندان را گیج کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They couldn't find an explanation for the seemingly anomalous results of the experiment.
[ترجمه گوگل]آنها نتوانستند توضیحی برای نتایج به ظاهر غیرعادی آزمایش بیابند
[ترجمه ترگمان]آن ها نتوانستند توضیحی برای نتایج غیر عادی این آزمایش پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The creation of these two kingdoms seems quite anomalous at the earlier conquest phase, as has hitherto been assumed.
[ترجمه گوگل]ایجاد این دو پادشاهی در مرحله فتح اولیه کاملاً غیرعادی به نظر می رسد، همانطور که قبلاً فرض می شد
[ترجمه ترگمان]ایجاد این دو کشور در مرحله تصرف اولیه کاملا غیر عادی به نظر می رسد، چنانکه تا کنون فرض شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Although not the only source of mystical power, anomalous phenomena are often given special treatment if they are difficult to classify.
[ترجمه گوگل]اگرچه پدیده های نابهنجار تنها منبع قدرت عرفانی نیستند، اما اگر طبقه بندی آنها دشوار باشد، اغلب با آنها برخورد ویژه ای می شود
[ترجمه ترگمان]اگر چه تنها منبع قدرت عرفانی نیست، اما اگر دسته بندی آن ها دشوار باشد، اغلب به پدیده های غیرعادی توجه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In fact, the anomalous status gave him greater leeway.
[ترجمه گوگل]در واقع، وضعیت غیرعادی به او آزادی عمل بیشتری داد
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، وضعیت غیرعادی آزادی عمل بیشتری به او می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Anomalous ammonites: the Cretaceous genus Nipponites.
[ترجمه گوگل]آمونیت های غیرعادی: جنس کرتاسه نیپونیت ها
[ترجمه ترگمان]غیرعادی ammonites: جنس Cretaceous Nipponites
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Let it be agreed that the doctrine is anomalous.
[ترجمه گوگل]اجازه دهید قبول کنیم که این دکترین غیرعادی است
[ترجمه ترگمان]بگذارید موافقت شود که این دکترین غیر عادی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These anomalous properties of water may turn out to be of considerable importance in the preparation of homoeopathic remedies.
[ترجمه گوگل]این خواص غیرعادی آب ممکن است در تهیه داروهای هومیوپاتی اهمیت قابل توجهی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]این خواص غیر عادی آب ممکن است از اهمیت قابل توجهی در آماده سازی درمان های دارویی برخوردار باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This phenomenon may also explain some of our anomalous fossil distributions and extinctions.
[ترجمه گوگل]این پدیده همچنین ممکن است برخی از توزیع‌ها و انقراض فسیل‌های غیرعادی ما را توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]این پدیده همچنین ممکن است برخی از توزیع های فسیلی غیر عادی و extinctions را توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Except in the extreme and anomalous calm of the Sargasso Sea, big floating seaweeds would simply be broken to pieces.
[ترجمه گوگل]به جز در آرامش شدید و غیرعادی دریای سارگاسو، جلبک های دریایی بزرگ شناور به سادگی تکه تکه می شوند
[ترجمه ترگمان]به جز در آرامش غیر عادی و غیر عادی دریای Sargasso، seaweeds شناور بزرگ به سادگی درهم می شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The anomalous heat is thought to be due to solar energy, which penetrates the surface ice in spring and warms the depths.
[ترجمه گوگل]تصور می شود که گرمای غیرعادی ناشی از انرژی خورشیدی است که در فصل بهار به یخ های سطحی نفوذ می کند و اعماق را گرم می کند
[ترجمه ترگمان]گرما غیر عادی به دلیل انرژی خورشیدی است که در بهار به یخ سطح نفوذ می کند و عمق را گرم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The coincidence of those anomalous ideas was bound to upset many previously held notions about art and photography.
[ترجمه گوگل]همزمانی این ایده‌های غیرعادی باعث برهم خوردن بسیاری از تصورات قبلی درباره هنر و عکاسی شد
[ترجمه ترگمان]همزمانی این ایده های غیر عادی بسیاری از تصورات قبلی در مورد هنر و عکاسی را آشفته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغایر (صفت)
abhorrent, contrary, opposed, contradictory, adverse, different, alien, disagreeable, other, anomalous

غیر عادی (صفت)
abnormal, unusual, uncommon, eccentric, extraordinary, abnormous, utter, strange, odd, anomalous, irregular, unco, unwonted

بی مورد (صفت)
amiss, wrong, inappropriate, undue, unseasonable, inopportune, untimely, anomalous, inapposite, trumped-up

بی شباهت (صفت)
unlike, anomalous, dissimilar

خارج از رسم (صفت)
anomalous

غیر متشابه (صفت)
anomalous

بی ترتیب (صفت)
disordered, anomalous, irregular, desultory, disorderly, immethodical

تخصصی

[شیمی] 1- ناهمسان، نابهنجار، خلاف قاعده، غیرعادى 2- ناجور، متناقض، بی رویه، نامناسب، منحرف، سامان گریز، ناهنجار

انگلیسی به انگلیسی

• abnormal, irregular, unusual, exceptional
something that is anomalous is different from what is normal or expected; a formal word.

پیشنهاد کاربران

دور از انتظار، مغایر،
بی شباهت به آنچه انتظارش را داشتیم
غیر عادی
مثال:
Before the changes were made at the school, such high test scores had been anomalous.
قبل از تغیراتی که در مدرسه ایجاد شده بود چنین نمراتِ آزمونِ بالایی غیر عادی بود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : anomaly
✅️ صفت ( adjective ) : anomalous
✅️ قید ( adverb ) : anomalously
غیر مشابه
anomalous ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: سامان گریز
تعریف: مربوط به سامان گریزی
در معدن به معتی آنونالی است

بپرس