annulment

/ˈænəlmənt//əˈnʌlmənt/

معنی: فسخ، الغاء، ابطال
معانی دیگر: (عضو یا نشان یا ساختار حلقوی) چنبرک، زرفین، باطل سازی ازدواج (با طلاق فرق دارد)، الغا، هیچ سازی، کان لم یکن تلقی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a court decree declaring a marriage to be invalid.
مشابه: dissolution, divorce, separation

(2) تعریف: the act or process of issuing such a decree, or of otherwise annulling something.
مترادف: abrogation, nullification, repeal, rescission, revocation
مشابه: abolition, termination, undoing

جمله های نمونه

1. a marriage can end by death, divorce or annulment
ازدواج می تواند به خاطر مرگ یا طلاق یا ابطال خاتمه یابد.

2. Understandably, the annulment process is, for some, another abrasion on the wound of the break-up of a marriage.
[ترجمه گوگل]قابل درک است که روند ابطال، برای برخی، ساییدگی دیگری بر زخم شکستن ازدواج است
[ترجمه ترگمان]به طور واضح، فرآیند فسخ، برای برخی، خراش دیگری بر زخم ناشی از ازدواج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. GDA reserves the rights of approval and annulment of membership.
[ترجمه گوگل]GDA حقوق تایید و ابطال عضویت را برای خود محفوظ می دارد
[ترجمه ترگمان]GDA حقوق تایید و ابطال عضویت را حفظ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A clause within a contract or deed for annulment.
[ترجمه گوگل]شرطی در قرارداد یا سند برای ابطال
[ترجمه ترگمان]یک شرط در قرارداد یا سند فسخ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He may appeal to the Pope for an annulment of his 24-year marriage.
[ترجمه گوگل]او ممکن است برای لغو ازدواج 24 ساله خود از پاپ شکایت کند
[ترجمه ترگمان]او ممکن است برای فسخ ازدواج ۲۴ ساله اش به پاپ متوسل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The annulment caused a profound impression in Japan.
[ترجمه گوگل]این لغو تأثیر عمیقی در ژاپن ایجاد کرد
[ترجمه ترگمان]فسخ زناشویی اثر عمیقی در ژاپن ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Therefore, there is no possibility of an annulment taking place, " he added. "
[ترجمه گوگل]وی افزود: بنابراین امکان ابطال وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]وی افزود: \" بنابراین، هیچ امکانی برای فسخ ازدواج وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The same applies to any changes or annulment.
[ترجمه گوگل]همین امر در مورد هرگونه تغییر یا ابطال نیز صدق می کند
[ترجمه ترگمان]این مورد برای هر گونه تغییر یا فسخ صدق می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Continued absence of one party may also justify annulment.
[ترجمه گوگل]غیبت مداوم یکی از طرفین نیز ممکن است ابطال را توجیه کند
[ترجمه ترگمان]عدم حضور یک حزب ممکن است فسخ را توجیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The annulment of their marriage resulted in the bastardization of their children.
[ترجمه گوگل]باطل شدن ازدواج آنها منجر به حرام زاده شدن فرزندان آنها شد
[ترجمه ترگمان]فسخ ازدواج آن ها منجر به bastardization فرزندان آن ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Law An annulment or acquittal; dismissal, as of a court order.
[ترجمه گوگل]قانون ابطال یا تبرئه اخراج به حکم دادگاه
[ترجمه ترگمان]قانون فسخ یا تبرئه؛ عزل، به عنوان حکم دادگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Law An annulment acquittal ; dismissal, of a court order.
[ترجمه گوگل]قانون ابطال برائت ; عزل، حکم دادگاه
[ترجمه ترگمان]قانون حکم برائت، عزل، حکم دادگاه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The discovery of the election fraud has led to the annulment of 50 000 votes.
[ترجمه گوگل]کشف تقلب در انتخابات منجر به ابطال 50000 رای شده است
[ترجمه ترگمان]کشف تقلب در انتخابات منجر به فسخ حدود ۵۰ هزار رای شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Church considers marriage an indissoluble union; remarriage without the benefit of an annulment is understood to be adultery.
[ترجمه گوگل]کلیسا ازدواج را یک اتحاد ناگسستنی می داند ازدواج مجدد بدون منفعت فسخ زنا محسوب می شود
[ترجمه ترگمان]کلیسا ازدواج را یک پیوند ناگسستنی می داند، ازدواج مجدد بدون فسخ پیمان زناشویی، به عنوان زنا شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They demanded the release of de la Mare and submitted a petition protesting against the annulment of statutes except by parliament.
[ترجمه گوگل]آنها خواستار آزادی د لا ماره شدند و طوماری در اعتراض به لغو قوانین به جز توسط پارلمان ارائه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها خواستار آزادی of شدند و شکایتی علیه فسخ اساسنامه به جز پارلمان ارائه دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فسخ (اسم)
abolition, cancellation, repeal, revocation, termination, dissolution, annulment, divorce, liquidation, rescission

الغاء (اسم)
cancellation, repeal, annulment, administration, supersession

ابطال (اسم)
waiver, cancellation, annulment, revoke, nullification, rescission, disproof, defeasance, vitiation, voidance

انگلیسی به انگلیسی

• cancellation; act of putting an end to
annulment of a contract or result is an official declaration that it is invalid, so that legally it is considered never to have existed.

پیشنهاد کاربران

بپرس