annulled


معنی: منسوخ، ملغی

جمله های نمونه

1. milk and water annulled the poison's effect
شیر و آب اثر زهر را خنثی کرد.

2. the contract was annulled
قرارداد فسخ شد.

3. she requested that her marriage be annulled on account of being a minor
او درخواست کرد که به خاطر صغیر بودن،ازدواجش باطل شود.

مترادف ها

منسوخ (صفت)
obsolete, abolished, outdated, abrogated, antiquated, disused, annulled, rococo

ملغی (صفت)
abrogated, canceled, annulled, disannulled, cancelled

انگلیسی به انگلیسی

• cancelled

پیشنهاد کاربران

Their marriage annulled last month.
ازدواجشان ماه پیش فسخ شد.
فسخ شدن
باطل شدن
ملغی شدن
منسوخ شدن
قابل فسخ

بپرس