فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: annoys, annoying, annoyed
حالات: annoys, annoying, annoyed
• : تعریف: to disturb or cause irritation, esp. by repeated bothersome behavior.
• مترادف: aggravate, bother, bug, irk, irritate, peeve, plague, trouble, vex
• متضاد: please, soothe
• مشابه: badger, bedevil, devil, exasperate, gnaw, grate, gripe, harass, hassle, miff, molest, nag, needle, nettle, persecute, pester, pick on, provoke, rasp, rile, ruffle, tease, torment
• مترادف: aggravate, bother, bug, irk, irritate, peeve, plague, trouble, vex
• متضاد: please, soothe
• مشابه: badger, bedevil, devil, exasperate, gnaw, grate, gripe, harass, hassle, miff, molest, nag, needle, nettle, persecute, pester, pick on, provoke, rasp, rile, ruffle, tease, torment
- Their frequent loud parties annoy the neighbors.
[ترجمه شان] میهمانی های پر سر و صدا و مکرر انها سبب ازردگی همسایگان میشود .|
[ترجمه گوگل] مهمانی های مکرر آنها با صدای بلند همسایه ها را آزار می دهد[ترجمه ترگمان] مهمانی های پر سر و صدای آن ها همسایگان را آزار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It annoys me to be repeatedly interrupted when I'm speaking.
[ترجمه Melika] این منو آزار میده که موقع صحبت کردنم هی حرفمو قطع کنن|
[ترجمه شان] ازاینکه هنگام صحبت کردن مرتبا حرفم قطغ بشه دلخور میشم .|
[ترجمه Mkna345] این مرا آزار میدهدکه موقع صحبت کردنم هی حرف مرا قطع میکنند|
[ترجمه گوگل] وقتی حرف می زنم مکرراً حرفم را قطع می کنند آزارم می دهد[ترجمه ترگمان] وقتی صحبت می کنم از این که بارها حرف او را قطع می کنم ناراحت می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It annoys him that his roommate is always borrowing his things without asking.
[ترجمه گوگل] اینکه هم اتاقی اش همیشه بدون اینکه بخواهد وسایلش را قرض می گیرد او را آزار می دهد
[ترجمه ترگمان] ناراحت می شه که هم اتاقیش همیشه بدون پرسیدن این چیزها رو قرض می گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ناراحت می شه که هم اتاقیش همیشه بدون پرسیدن این چیزها رو قرض می گیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It annoys her when her son leaves his towels on the bathroom floor.
[ترجمه گوگل] وقتی پسرش حوله هایش را روی حمام می گذارد، او را آزار می دهد
[ترجمه ترگمان] وقتی پسرش حوله اش رو روی کف حموم ول می کنه ناراحت می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی پسرش حوله اش رو روی کف حموم ول می کنه ناراحت می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: annoyer (n.)
مشتقات: annoyer (n.)
• : تعریف: to be troublesome or irritating.
• مترادف: irritate, rankle
• متضاد: please, soothe
• مشابه: nag, tease
• مترادف: irritate, rankle
• متضاد: please, soothe
• مشابه: nag, tease
- His jokes are not funny; they simply annoy.
[ترجمه گوگل] شوخی های او خنده دار نیست آنها به سادگی آزار می دهند
[ترجمه ترگمان] شوخی او خنده دار نیست، فقط اذیت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شوخی او خنده دار نیست، فقط اذیت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید