• (1)تعریف: a public or formal notice, statement, or request. • مشابه: advertisement, bulletin, declaration, notice
• (2)تعریف: a spoken commercial advertisement or other message, esp. on radio or television.
• (3)تعریف: the act of announcing. • مشابه: declaration
جمله های نمونه
1. the announcement of ceasefire
اعلام آتش بس
2. an unofficial announcement
یک اعلامیه غیر رسمی
3. an engraved wedding announcement
کارت چاپی عروسی
4. the government's recent announcement
اعلامیه ی اخیر دولت
5. the form of a wedding announcement
شیوه ی نگارش کارت ازدواج
6. Sir Robert made his announcement after talks with the President.
[ترجمه گوگل]سر رابرت پس از گفتگو با رئیس جمهور این خبر را اعلام کرد [ترجمه ترگمان]سر رابرت بعد از گفتگو با رئیس جمهور این خبر را اعلام کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The explosion was almost simultaneous with the announcement.
[ترجمه گوگل]انفجار تقریباً همزمان با اعلام این خبر بود [ترجمه ترگمان]این انفجار تقریبا همزمان با اعلام این خبر صورت گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The announcement was welcomed as a step in the right direction, but was widely seen as a token gesture.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه به عنوان گامی در مسیر درست مورد استقبال قرار گرفت، اما به طور گسترده به عنوان یک حرکت نمادین تلقی شد [ترجمه ترگمان]این اعلام به عنوان یک گام در مسیر درست تلقی می شد، اما به صورت گسترده ای به عنوان یک نشانه در نظر گرفته می شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The announcement was not entirely unexpected.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه کاملاً غیرمنتظره نبود [ترجمه ترگمان]این خبر کاملا غیرمنتظره نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Baker issued his surprise announcement in Paris after two hours of talks.
[ترجمه گوگل]بیکر پس از دو ساعت گفتگو در پاریس اعلامیه غافلگیرکننده خود را صادر کرد [ترجمه ترگمان]بی کر پس از دو ساعت مذاکره، اعلام تعجب خود را در پاریس منتشر کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The announcement provoked a storm of protest.
[ترجمه شان] این اعلامیه ، توفانی ( طوفانی ) از اعتراض بر پا کرد.
|
[ترجمه گوگل]این اعلامیه طوفانی از اعتراض را برانگیخت [ترجمه ترگمان]این اعلامیه موجب ایجاد طوفانی از اعتراضات شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The announcement was made in an impromptu press conference at the airport.
[ترجمه گوگل]این خبر در یک کنفرانس مطبوعاتی بداهه در فرودگاه اعلام شد [ترجمه ترگمان]این خبر در یک کنفرانس مطبوعاتی ناگهانی در فرودگاه اعلام شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The announcement was met with general rejoicing.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه با شادی عمومی مواجه شد [ترجمه ترگمان]در این موقع بود که ژنرال با شادی و شادی ملاقات کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The announcement sent a ripple of excitement through the crowd.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه موجی از هیجان را در میان جمعیت ایجاد کرد [ترجمه ترگمان]این خبر موجی از هیجان در میان جمعیت ایجاد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. I have an important announcement to make.
[ترجمه گوگل]من یک اطلاعیه مهم دارم [ترجمه ترگمان]من اعلام مهمی دارم که باید انجام دهم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. Dillon made the announcement at a news conference.
[ترجمه گوگل]دیلون این خبر را در یک کنفرانس خبری اعلام کرد [ترجمه ترگمان]دیلن این خبر را در یک کنفرانس خبری اعلام کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. The announcement had a dramatic effect on house prices.
[ترجمه گوگل]این اعلامیه تاثیر شگرفی بر قیمت مسکن داشت [ترجمه ترگمان]این اعلامیه تاثیر چشمگیری بر قیمت خانه داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• declaration; notice an announcement is a public statement which gives information about something that has or will happen. the announcement of something is the act of telling people about it.
پیشنهاد کاربران
آنونس - تریلر
اعلانات
اعلام، اعلان، آگهی، خبر، اعلامیه، اطلاعیه
اظهار نظر، گفته خبر آگهی اعلامیه/ اظلاعیه
Announcement = something written or spoken that tells people important news. : I read your wedding announcement in the newspaper. اعلامیه، آگهی.
خبر، اطلاعیه، آگهی ( رادیویی/تلویزیونی/مطبوعاتی/رسانه ای ) 1 ) The announcement drew loud applause from the audience اون خبر/اطلاعیه صدای بلند کف و هلهله را بلند کرد از تماشاچیان/حضار 2 ) The announcement raised a cheer/laugh