annihilate

/əˈnaɪəˌlet//əˈnaɪəleɪt/

معنی: خرد کردن، نابود کردن، از بین بردن، سربه سر کردن، محو کردن، خنثی نمودن، فنا کردن
معانی دیگر: سالروز، یادبود سالیانه، بزرگداشت سالیانه، جشن یادبود، سال وفات، مجلس یادبود، منهدم کردن، خنثی کردن، بی اثر کردن، منهزم کردن، شکست دادن، کشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: annihilates, annihilating, annihilated
مشتقات: annihilation (n.), annihilator (n.)
(1) تعریف: to destroy completely; reduce to ruin.
مترادف: eradicate, exterminate, obliterate, wreck
متضاد: create
مشابه: abolish, blast, blot out, consume, decimate, desolate, destroy, efface, eliminate, end, kill, liquidate, massacre, pulverize, ruin

- The plague nearly annihilated the population of the villages.
[ترجمه گوگل] طاعون تقریباً جمعیت روستاها را نابود کرد
[ترجمه ترگمان] طاعون نزدیک بود جمعیت دهات را نابود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The locusts annihilated the crops.
[ترجمه گوگل] ملخ ها محصولات را از بین بردند
[ترجمه ترگمان] ملخ ها محصولات را نابود کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The bombing annihilated whole sections of the city.
[ترجمه گوگل] بمباران تمام بخش های شهر را نابود کرد
[ترجمه ترگمان] بمب گذاری همه بخش های شهر را نابود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to abolish; make null.
مترادف: abrogate, nullify, undo
مشابه: abate, abolish, annul, invalidate, rescind, void

- An oral agreement between the two parties does not annihilate the terms of the written agreement.
[ترجمه گوگل] توافق شفاهی بین دو طرف موجب از بین رفتن شرایط توافق نامه کتبی نمی شود
[ترجمه ترگمان] یک توافق شفاهی بین دو طرف بر حسب توافق کتبی از بین نرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: (informal) to defeat decisively; overwhelm.
مترادف: massacre, rout, thrash, trounce
مشابه: beat, conquer, humble, trample, wreck

- Of course, our team won! We absolutely annihilated them!
[ترجمه یوسف م] تیم ما نتیجه را برد وبرنده شدیم وما تیم رقیب را کلا فلج کردیم زمین گیرشان کردیم
|
[ترجمه گوگل] البته تیم ما برد! ما آنها را کاملاً نابود کردیم!
[ترجمه ترگمان] ! البته، تیم ما برنده شد! ما کاملا نابودشون کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to annihilate another's ambition
بلند پروازی کسی را خنثی کردن

2. an atomic bomb can annihilate a city
بمب اتمی می تواند شهری را نابود کند.

3. Just one of these bombs could annihilate a city the size of New York.
[ترجمه گوگل]فقط یکی از این بمب ها می تواند شهری به اندازه نیویورک را نابود کند
[ترجمه ترگمان]تنها یکی از این بمب ها می توانست شهر نیویورک را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our soldiers annihilated a force of five hundred enemy troops.
[ترجمه گوگل]سربازان ما یک نیروی پانصد نفری دشمن را منهدم کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان ما یک لشکر از پانصد سرباز دشمن را از بین بردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If all else remained, and he were annihilated, the universe would turn to a mighty stranger. I should not seem a part of it.
[ترجمه گوگل]اگر همه چیز باقی می ماند، و او نابود می شد، جهان به یک غریبه قدرتمند تبدیل می شد من نباید بخشی از آن به نظر برسم
[ترجمه ترگمان]اگر همه چیز باقی مانده بود و او نابود می شد، جهان به یک بیگانه قدرتمند تبدیل می شد به نظر من که جزئی از آن نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was annihilated in the finals of the competition.
[ترجمه گوگل]او در فینال مسابقات نابود شد
[ترجمه ترگمان]او در مرحله نهایی رقابت نابود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She annihilated her opponent, who failed to win a single game.
[ترجمه گوگل]او حریف خود را که نتوانست در یک بازی پیروز شود، نابود کرد
[ترجمه ترگمان]حریف او را از بین برد، کسی که موفق نشد یک بازی را برنده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The human race has enough weapons to annihilate itself.
[ترجمه گوگل]نسل بشر سلاح های کافی برای نابودی خود دارد
[ترجمه ترگمان]نژاد بشر سلاح کافی برای نابود کردن خودش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Our football team annihilated the visiting team.
[ترجمه گوگل]تیم فوتبال ما تیم میهمان را نابود کرد
[ترجمه ترگمان]تیم فوتبال ما تیم میهمان را از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Army was annihilated.
[ترجمه گوگل]ارتش نابود شد
[ترجمه ترگمان]ارتش نابود شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The Dutch annihilated the Olympic champions 5-0.
[ترجمه گوگل]هلندی ها با نتیجه 5-0 قهرمان المپیک را نابود کردند
[ترجمه ترگمان]هلند قهرمانان المپیک را ۵ بر ۰ شکست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The heavy bombing almost annihilated the town.
[ترجمه گوگل]بمباران شدید تقریباً شهر را نابود کرد
[ترجمه ترگمان]بمباران سنگین تقریبا شهر رو نابود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Besides annihilating about 40,000 homes, the worst natural disaster in memory destroyed countless businesses and jobs.
[ترجمه گوگل]علاوه بر نابودی حدود 40000 خانه، بدترین فاجعه طبیعی در حافظه، مشاغل و مشاغل بی‌شماری را نابود کرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر از بین رفتن حدود ۴۰،۰۰۰ خانه، بدترین فاجعه طبیعی در حافظه، تجارت ها و مشاغل بی شماری را از بین برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Will we use our technological brilliance to annihilate genetic diseases before they strike?
[ترجمه گوگل]آیا ما از درخشش فناوری خود برای نابودی بیماری های ژنتیکی قبل از حمله استفاده خواهیم کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا قبل از حمله، از درخشندگی تکنولوژیکی خود برای نابود کردن بیماری های ژنتیکی استفاده می کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After a long and bloody battle the army succeeded in annihilating Seged's forces.
[ترجمه گوگل]پس از یک نبرد طولانی و خونین ارتش موفق شد نیروهای سگد را نابود کند
[ترجمه ترگمان]پس از یک نبرد طولانی و خونین، ارتش موفق شد نیروهای امنیتی را نابود کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خرد کردن (فعل)
abate, diminish, mitigate, grind, squelch, minify, smash, chop, reduce, decrease, lessen, exterminate, eliminate, narrow, hash, fragment, fritter, annihilate, extenuate, shatter, shiver, crash, de-escalate, break to pieces, disintegrate, mash, comminute, mince, mangle, cut down, fragmentize, demolish, hack, fractionalize, pestle, steamroller

نابود کردن (فعل)
destroy, annihilate, expunge, perish, fordo

از بین بردن (فعل)
destroy, spoil, annihilate, eradicate, put down, swoop, wash out, liquidate, liquidize, depredate, extirpate

سربه سر کردن (فعل)
ruin, assassinate, annihilate, bane, wreck, consume, obliterate, wither

محو کردن (فعل)
erase, eliminate, annihilate, expunge, obliterate, blur, wipe out, deface, blot out, disfeature, cause to disappear, raze, efface, rase

خنثی نمودن (فعل)
nullify, cancel, annihilate, thwart, neutralize, negate, frustrate

فنا کردن (فعل)
ruin, destroy, annihilate

تخصصی

[ریاضیات] پوچ کردن، نابود کردن، صفر کردن، باطل کردن، منهدم کردن، پوچ ساختن، پوچ کردن

انگلیسی به انگلیسی

• destroy, demolish; exterminate
if something is annihilated, it is destroyed completely.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Destroy
🔘 Wipe out
🔘 Obliterate
🔘 Wipe off the face of the earth
🔘 Wipe off the map
🔘 Kill
🔘 Slaughter
🔘 Exterminate
🔘 Eliminate
...
[مشاهده متن کامل]

🔘 Liquidate
🔘 Eradicate
🔘 Extinguish
🔘 Finish off
🔘 Erase
🔘 Root out
🔘 Extirpate
🔘 Take out
🔘 Rub out
🔘 Snuff out
🔘 Zap
🔘 Waste
🔘 Annihilate
✅ Definition:
👉 To completely destroy or get rid of something or someone.

✍ توضیح: To destroy completely or wipe out 💥💣
🔍 مترادف: Obliterate
✅ مثال: The powerful storm threatened to annihilate the small town in its path.
به طور کامل زدودن
annihilate = devastate = demolish = ruin = destroy = spoil
نابود کردن
annihilate = to destroy something completely so that nothing is left
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : annihilate
✅️ اسم ( noun ) : annihilation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
ناکارآمد ساختن - نابود کردن
[ریاضیات] خنثی کردن
ناتیسیدَن.
Demolish : خراب و نابود شدن طوریکه دوباره قابل تعمیر نباشه و نشه به حالت اولیه برگردوندش
Exterminate : کاملا نابود کردن و از بین بردن - دقیقا مثل annihilate
Destroy completely
Annihilate : بطور کلی نابود کردن - بطور کلی شکست دادن - با خاک یکسان کردن
...
[مشاهده متن کامل]

مثلا به دستور دولت آمریکا خلبان ها بمب های اتم را بر فراز شهرهای ژاپن رها کردن و هیروشیما و ناکازاکی را بطور کلی نابود و با خاک یکسان کردند ( پودر کردند ) و ژاپن مجبور به تسلیم شد ( مربوط به جنگ جهانی دوم )
تعریف انگلیسی annihilate :
[ obj]
1 : to destroy ( something or someone ) completely
Bombs annihilated the city.
The enemy troops were annihilated.
2 : to defeat ( someone ) completely
He annihilated his opponent in the last election.
Other forms: - lates; - lat�ed; - lat�ing
an�ni�hi�la�tion \əˌnajəˈleɪʃən\ noun [noncount]
The regime is facing annihilation.
the annihilation of the city

نابود کردن، از بین بردن
destroy
ویران کردن، شکست دادن
نابودکردن، از بین بردن، زدودن
نابودی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس