animus

/ˈænəməs//ˈænɪməs/

معنی: عمد، عناد، نیت، اراده، قصد
معانی دیگر: دشمنی، غرض، عداوت، کین، کینه، انگیزه، منظور، روح دشمنی و غر­

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: motivating force; intention.
مترادف: impetus, intent, spirit, will
مشابه: impulsion, intention, purpose, thought

(2) تعریف: a feeling or attitude of enmity.
مترادف: animosity, bad blood, enmity, ill will, rancor
متضاد: favor
مشابه: anger, antagonism, antipathy, dislike, hatred, malice

- The animus between the two lead actors interfered with the filming.
[ترجمه علی] خصومت میان دو بازیگر اصلی از ادامه تصویربرداری جلوگیری کرد.
|
[ترجمه گوگل] دشمنی بین دو بازیگر اصلی فیلمبرداری را مختل کرد
[ترجمه ترگمان] The بین دو بازیگر اصلی در فیلم برداری دخالت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: In Jungian psychology, the archetypal masculine element in a woman's psyche.

جمله های نمونه

1. the boss had an animus against him
رئیس اداره نسبت به او غرض داشت.

2. I have no animus towards Robert.
[ترجمه گوگل]من هیچ خصومتی با رابرت ندارم
[ترجمه ترگمان]من هیچ قصد نسبت به \"رابرت\" ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They nourish animus to us.
[ترجمه گوگل]آنها برای ما دشمنی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها از قصد ما تغذیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Your animus towards him suggests that you are the wrong man for the job.
[ترجمه گوگل]دشمنی شما با او نشان می دهد که شما مرد نامناسبی برای این کار هستید
[ترجمه ترگمان]قصد شما نسبت به او نشان می دهد که شما مرد مناسبی برای کار هستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The novel breathes a certain animus against Jane.
[ترجمه گوگل]رمان خصومت خاصی در برابر جین می کشد
[ترجمه ترگمان]رمان با نفس خاصی علیه جین نفس می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. President Kennedy glossed over the racial animus in Mississippi as he let the issue die by moving on to other concerns.
[ترجمه گوگل]پرزیدنت کندی از دشمنی نژادی در می سی سی پی غافل شد و اجازه داد این موضوع با رفتن به سایر نگرانی ها از بین برود
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور کندی بر روی animus نژادی در می سی سی پی شکایت کرد و اجازه داد که این مساله با حرکت به نگرانی های دیگر جان خود را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now according to Jung, the Animus operates as a not-nice, all-male editorial board somewhere inside your fluffy head!
[ترجمه گوگل]اکنون به گفته یونگ، Animus به عنوان یک هیئت تحریریه نه خوب و تماماً مرد در جایی در سر کرکی شما عمل می کند!
[ترجمه ترگمان]حالا به گفته یونگ، animus به عنوان یک هیات تحریریه نه چندان خوب، در جایی درون سر پف کرده خود عمل می کند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In spite of this, his animus against his father was already diminishing.
[ترجمه گوگل]با وجود این، دشمنی او با پدرش در حال کاهش بود
[ترجمه ترگمان]با همه این اوصاف، قصد او علیه پدرش به تدریج کم می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Like the anima, the animus too has a positive aspect.
[ترجمه گوگل]مانند آنیما، آنیموس نیز جنبه مثبتی دارد
[ترجمه ترگمان]مانند \" \" \" \" \"این\" \"نیز مانند\" \" \" یک جنبه مثبت دارد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Famous Swiss psychoanalyst Carl Jung developed the concept of the “animus” to better understand the inner masculine side of women.
[ترجمه گوگل]کارل یونگ، روانکاو مشهور سوئیسی، مفهوم «آنیموس» را برای درک بهتر جنبه مردانه درونی زنان توسعه داد
[ترجمه ترگمان]تحلیلگر معروف سوییسی، کارل یونگ، مفهوم \"animus\" را برای درک بهتر طرف مذکر زنانه توسعه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The wartime animus of the two nations subsided into mutual distrust when peace finally came.
[ترجمه گوگل]دشمنی دو کشور در زمان جنگ زمانی که سرانجام صلح فرا رسید، به بی اعتمادی متقابل فروکش کرد
[ترجمه ترگمان]زمان جنگ، اراده دو ملت در عدم اعتماد متقابل فروکش کرد، که سرانجام صلح فرا رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His criticisms are clearly colored by animus.
[ترجمه گوگل]انتقادات او به وضوح با animus رنگ آمیزی شده است
[ترجمه ترگمان]انتقادات او به وضوح توسط animus رنگ شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The animus corresponds to the paternal Logos just as the anima corresponds to the maternal Eros.
[ترجمه گوگل]آنیموس با لوگوس پدری مطابقت دارد همانطور که آنیما با اروس مادری مطابقت دارد
[ترجمه ترگمان]\"animus\" همان طور که \" \" \" \"به\" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \"به\" \" \" \" \" مربوط می شود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عمد (اسم)
end, malice, aim, aforethought, purpose, intent, intention, premeditation, animus, resolve

عناد (اسم)
malice, animus, obstinacy, rebellion, contumacy

نیت (اسم)
resolution, effect, will, sentiment, purpose, intent, animus, idea, tenor

اراده (اسم)
will, animus, volition, nisus

قصد (اسم)
resolution, will, assumption, pretension, purpose, intent, intention, animus, thought, purport, design, attempt, determination

تخصصی

[حقوق] قصد، اداره

انگلیسی به انگلیسی

• animosity; resentment; hostility; masculine part of the female personality (according to jungian psychology)
an animus is a feeling of strong dislike for someone.

پیشنهاد کاربران

نیروی حیاتی Vital Force
( در مکتب روانشناسی یونگ ) آنیموس ( جنبهٔ مردانهٔ شخصیت یک زن )
اراده

بپرس