فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: animalizes, animalizing, animalized
مشتقات: animalization (n.)
حالات: animalizes, animalizing, animalized
مشتقات: animalization (n.)
• : تعریف: to make (someone or something) be or resemble an animal or brute or animal matter.
- Long, brutal imprisonment animalized them.
[ترجمه گوگل] حبس طولانی و وحشیانه آنها را حیوانی کرد
[ترجمه ترگمان] حبس طولانی و وحشیانه برای آن ها حکم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حبس طولانی و وحشیانه برای آن ها حکم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید