1. animal fertilizer
کود حیوانی
2. animal husbandry
دام پروری
3. animal transport is largely obsolescent
حمل و نقل توسط چهار پایان دیگر در اکثر جاها متداول نیست.
4. animal content
(روان شناسی - رورشاخ) محتوای حیوانی
5. animal graft
پیوند از حیوان به انسان
6. animal psychology
روان شناسی حیوانی،دد روان شناسی
7. an animal on the kill
حیوان در حال شکار یا کشتن طعمه
8. an animal reservation
ناحیه ی حفاظت شده ی حیوانات
9. an animal that can reproduce a lost part of its body
جانوری که می تواند بخش از دست رفته ی بدن خود را دوباره ترمیم کند
10. an animal with a rough coat
حیوانی باخز (یا پشم) زبر
11. an animal with leonine mane
جانوری با یال شیر مانند
12. each animal can identify the sounds of its own species
هر جانوری می تواند آوای همنوع خود را تشخیص دهد.
13. no animal lives there
هیچ جانوری آنجا زیست نمی کند.
14. pack animal
حیوان باربر،ستور
15. the animal doubled on its tracks
حیوان جهت خود را (کاملا) تغییر داد.
16. the animal let out a loud roar
حیوان نعره ی بلندی کشید.
17. the animal showed no sign of life
آن جانور اثری از زنده بودن از خود نشان نمی داد.
18. the animal
حیوانیت،خوی ددمنشانه
19. a carrion-eating animal
حیوان لاشخور
20. a cornered animal is dangerous
حیوان گیر افتاده خطرناک است.
21. a draft animal
حیوان بارکش
22. a dumb animal
حیوان زبان بسته
23. a flesh-eating animal
حیوان گوشت خوار
24. a herbivorous animal
یک جانور گیاهخوار
25. a horse-like animal that instead of hooves has digitate hands and feet
جانوری اسب مانند که به جای سم دست و پای انگشت دار دارد
26. a male animal
حیوان نر
27. a mutilated animal
حیوان آش و لاش
28. a salient animal
جانور جهنده
29. a small animal
حیوان کوچک
30. a speechless animal
حیوان زبان بسته
31. a three-toed animal
جانور سه انگشتی
32. a wild animal reserve
منطقه ی جانوران وحشی
33. an extinct animal
جانور منقرض
34. a kind of animal instinct warned him of danger
غریزه ی حیوانی بخصوصی او را از خطر آگاه کرد.
35. it is the animal in him
این خوی ددمنشانه ی اوست.
36. they dissect an animal or plant in order to study its structure
آنان جانور یا گیاه را به منظور بررسی ساختار آن تشریح می کنند.
37. to smoke an animal from its lair
جانوری را با دود از لانه ی خود بیرون کشیدن
38. a hunter traced the animal to its lair
یک شکارچی ردپای حیوان راتا لانه اش گرفت.
39. he claims to understand animal talk
او ادعا می کند که زبان جانوران را می فهمد.
40. her husband was an animal
شوهرش خوی حیوانی داشت.
41. jackets made of wild animal hides
کت هایی که از پوست حیوانات وحشی درست شده است.
42. a cat is a carnivorous animal
گربه جانوری گوشتخوار است.
43. a wolf is a savage animal
گرگ حیوان سبعی است.
44. bleed and dress out the animal so that no meat would be wasted
خون حیوان را بکش و شکمش را خالی کن تا اینکه گوشت حرام نشود.
45. he had a kind of animal courage
او از نوعی شجاعت حیوانی برخوردار بود.
46. man is a form of animal life
انسان نوعی موجودیت حیوانی است.
47. the cow is a domestic animal
گاو حیوانی اهلی است.
48. the lion is a predatory animal
شیر یک حیوان شکاری است.
49. mehri and julie used to draw animal pictures quite well
مهری و جولی تصویر حیوانات را خیلی خوب می کشیدند.
50. an english socialist is a very different animal from his european counterparts
سوسیالیست انگلیسی با همتایان اروپایی خود فرق بسیار دارد.
51. we laughed at his description of the unlikely animal
توصیف او از آن حیوان باور نکردنی ما را به خنده آورد.
52. in the past, they used to make toothbrushes out of animal bristle
در گذشته مسواک را از موی زبر حیوان درست می کردند.