angular

/ˈæŋɡjələr//ˈæŋɡjʊlə/

معنی: زاویهای، گوشه دار، گوشهای، لاغر
معانی دیگر: زاویه دار، قناس، استخوانی، ناموزون و ناجور

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: angularly (adv.)
(1) تعریف: consisting of, having, or forming one or more angles.
مترادف: forked, V-shaped
متضاد: curved, rounded
مشابه: bent, crooked, geometric, jagged, pointed, scraggy

- Her later pieces of sculpture are more angular than her earlier works.
[ترجمه گوگل] مجسمه های بعدی او زاویه دارتر از کارهای قبلی او هستند
[ترجمه ترگمان] قطعات بعدی او of از آثار پیشین او هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My son has a round face but my daughter's is angular.
[ترجمه گوگل] صورت پسرم گرد است اما صورت دخترم زاویه دار است
[ترجمه ترگمان] پسر من چهره گرد دارد، اما دختر من گوشه دار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: having a bony structure, as a person's body.
مترادف: bony, lanky, rawboned
متضاد: plump, rotund
مشابه: ectomorphic, gaunt, scrawny, skinny, thin

- He's thin and has an angular build.
[ترجمه گوگل] او لاغر است و بدنی زاویه دار دارد
[ترجمه ترگمان] لاغر است و اندام زاویه ای دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: measured by the degrees of an arc.

جمله های نمونه

1. angular distance
فاصله ی زاویه ای

2. angular acceleration
شتاب زاویه ای

3. angular ball-bearing
بلبرینگ گوشه دار

4. angular frequency
بسامد زاویه ای

5. angular transformation
تراریخت گوشه ای

6. angular velocity
سرعت زاویه ای،سرعت دورانی،هنگار چرخشی

7. an angular design
طرحی پر زاویه

8. an angular stride
گام های ناموزون

9. spin angular momentum
تکانه ی زاویه ی اسپینی

10. a long angular face
صورتی دراز و استخوانی

11. A dozen or so greenish boulders lurked with angular menace below.
[ترجمه گوگل]یک دوجین یا بیشتر تخته سنگ مایل به سبز با تهدیدی زاویه‌دار در زیر آن کمین کرده بودند
[ترجمه ترگمان]تخته سنگ یا آن قدر سبز مایل به سبز بود که با تهدید گوشه دار از زیر آن بیرون آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The three competing shipbuilding teams have opted for angular, low profiles without the jutting antennas and masts familiar to most vessels.
[ترجمه گوگل]سه تیم کشتی‌سازی رقیب، زاویه‌دار و کم پروفیل بدون آنتن‌های برآمده و دکل‌های آشنا برای اکثر کشتی‌ها را انتخاب کرده‌اند
[ترجمه ترگمان]سه تیم کشتی سازی در حال رقابت برای پروفایل های پایین، پایین بدون آنتن های jutting و masts آشنا برای بسیاری از کشتی ها برگزیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In section 1 the principle of conservation of angular momentum was outlined.
[ترجمه گوگل]در بخش 1 اصل بقای تکانه زاویه ای تشریح شد
[ترجمه ترگمان]در بخش ۱ اصول حفاظت از تکانه زاویه ای مشخص شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. How did the planets pick up the necessary angular momentum, and why do the planets have different chemical compositions?
[ترجمه گوگل]سیارات چگونه تکانه زاویه ای لازم را گرفتند و چرا سیارات ترکیبات شیمیایی متفاوتی دارند؟
[ترجمه ترگمان]سیارات تکانه زاویه ای لازم را انتخاب کردند و چرا سیارات ترکیب بندی های مختلف شیمیایی متفاوتی دارند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Musical jades were angular in form, resembling carpenters' squares.
[ترجمه گوگل]یشم های موزیکال شکلی زاویه دار داشتند و شبیه مربع های نجار بودند
[ترجمه ترگمان]قطعات موسیقی به شکل angular و شبیه به carpenters بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زاویه ای (صفت)
angular

گوشه دار (صفت)
pointy, square, angular, cant, mordant, piquant, poignant, pungent

گوشه ای (صفت)
angular

لاغر (صفت)
slight, gaunt, harsh, delicate, wizen, lean, weak, angular, skinny, thin, slim, emaciated, atrophic, spare, meager, exiguous, twiggy, gracile, scrannel, slink, lenten, scraggy, slab-sided, slimpsy, slimsy, unmelodious

تخصصی

[عمران و معماری] زاویه ای - گوشه دار - گوشه ای
[برق و الکترونیک] زاویه ای
[ریاضیات] زاویه ای، مربوط به زاویه، زاویه دار، گوشه ای
[معدن] گوشهدار (عمومی فرآوری)
[آب و خاک] گوشه دار، زاویه

انگلیسی به انگلیسی

• pointed; having angles; bony; stiff
angular things have shapes that seem to contain a lot of straight lines and sharp points.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Having sharp corners or angles 📐
🔍 مترادف: Sharp - cornered
✅ مثال: His angular face made him look severe.
زاویه دار، ناموزون، ناهموار
( اندام ) بی قواره، قناس، تکیده، استخوانی
( رفتار ) خشک، نساز، نچسب، نافرهیخته
angular: زاویه دار
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : angle
✅️ اسم ( noun ) : angle / angler / angling / angularity
✅️ صفت ( adjective ) : angular / angled
✅️ قید ( adverb ) : _
نی قلیانی

بپرس