anesthetize

/ənˈiːsθətaɪz//ənˈiːsθətaɪz/

معنی: بی هوش کردن
معانی دیگر: (پزشکی) بیهوش کردن، بی حس کردن، هوشبری کردن، داروی هوشبری دادن به، خسبانیدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: anaesthetizes, anesthetizes, anaesthetizing, anesthetizing, anaesthetized, anesthetized
مشتقات: anaesthetization (n.), anesthetization (n.)
• : تعریف: to render unable to perceive bodily sensations such as pain, esp. with an anesthetic.

جمله های نمونه

1. It was a fine example of the anesthetizing power of banality.
[ترجمه گوگل]این نمونه خوبی از قدرت بیهوش کننده ابتذال بود
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه عالی از قدرت anesthetizing banality بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I long for a pill that would anesthetize me, a blow to the head to bring darkness.
[ترجمه گوگل]آرزوی قرصی دارم که بیهوشم کند، ضربه ای به سرم تا تاریکی بیاورد
[ترجمه ترگمان]برای یک قرص که مرا بی هوش می کند، یک ضربه به سرم تا تاریکی را نابود کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. With handlers using chain saws on the anesthetized 500-pound females, the 18-inch horns were cut back to six inches.
[ترجمه گوگل]با استفاده از اره‌های زنجیری بر روی ماده‌های 500 پوندی بیهوش، شاخ‌های 18 اینچی به 6 اینچ بریده شد
[ترجمه ترگمان]با استفاده از اره زنجیره ای بر روی جنس anesthetized ۵۰۰ پوند، شاخ ۱۸ اینچی به ۶ اینچ کاهش پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. to anesthetize with cocaine.
[ترجمه گوگل]برای بیهوش کردن با کوکائین
[ترجمه ترگمان]تا با کوکائین anesthetize کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. To subject to the fumes of ether; anesthetize.
[ترجمه گوگل]در معرض دود اتر قرار گرفتن بیهوش کردن
[ترجمه ترگمان]برای صحبت به دود اتر، بی هوش کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Credit cards anesthetize the otherwise painful act of paying".
[ترجمه گوگل]کارت های اعتباری عمل دردناک پرداخت را بیهوش می کنند
[ترجمه ترگمان]کارت های اعتباری به معنای تاوان otherwise است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It is flammable, explosive, toxic and anesthetize nerve centres.
[ترجمه گوگل]قابل اشتعال، انفجار، سمی است و مراکز عصبی را بیهوش می کند
[ترجمه ترگمان]این مرکز دارای مراکز عصبی، انفجاری، سمی و بی حسش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And if they come, we try to anesthetize ourselves as far as possible. We assume, stubbornly and unquestioningly, that permanence provides security and impermanence does not.
[ترجمه گوگل]و اگر آمدند سعی می کنیم تا جایی که امکان دارد خود را بیهوش کنیم ما سرسختانه و بدون چون و چرا فرض می کنیم که دوام امنیت را فراهم می کند و ناپایداری نه
[ترجمه ترگمان]و اگر آن ها بیایند، ما سعی می کنیم تا جایی که ممکن است خود را بی هوش کنیم اینطور فرض می کنیم که دوام، سرسختانه و unquestioningly، امنیت و impermanence را تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You would hae to anesthetize them to take blood samples.
[ترجمه گوگل]برای گرفتن نمونه خون باید آنها را بیهوش کنید
[ترجمه ترگمان]تو از هی هی استفاده می کنی تا نمونه خون بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I don't think you have to anesthetize yourself.
[ترجمه گوگل]فکر نمی کنم مجبوری خودت را بیهوش کنی
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم مجبور باشی بی هوش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Next, anesthetize the female by placing her in the same dedicated anesthetic container. The procedure is identical to that described above.
[ترجمه گوگل]سپس، ماده را با قرار دادن او در همان ظرف مخصوص بیهوشی بیهوش کنید روش مشابه همان است که در بالا توضیح داده شد
[ترجمه ترگمان]سپس، با قرار دادن او در یک جعبه بی حسی موضعی، او را بی هوش کرد این روش مشابه آنچه در بالا توضیح داده شد، یک سان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Belladonnine can be used to sedate, anesthetize, alleviate pain, relieve spasm, reduce gland secretion and dilate the pupils of the eyes.
[ترجمه گوگل]بلادونین را می توان برای آرام بخشی، بیهوشی، تسکین درد، تسکین اسپاسم، کاهش ترشح غدد و گشاد کردن مردمک چشم استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]Belladonnine را می توان برای آرام کردن، بی حسش، تسکین درد، تسکین درد، کاهش ترشح غده و گشاد شدن مردمک چشم ها استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "The reason we studied redheads in the beginning, it was essentially an urban legend in the anesthesia community saying redheads were difficult to anesthetize, " Dr. Sessler said.
[ترجمه گوگل]دکتر سسلر گفت: «دلیل اینکه ما در ابتدا موهای قرمز را مطالعه کردیم، اساساً یک افسانه شهری در جامعه بیهوشی بود که می‌گفت بیهوش کردن مو قرمزها دشوار است
[ترجمه ترگمان]دکتر Sessler گفت: \" دلیل اینکه ما در ابتدا redheads را مطالعه کردیم، در اصل یک افسانه شهری در جامعه بی حسی بود و می گفت redheads کار دشواری است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Chapter 47 - What Must I Consider to Safely Anesthetize Someone in the Office Setting?
[ترجمه گوگل]فصل 47 - برای بیهوش کردن ایمن شخصی در محیط مطب چه مواردی را باید در نظر بگیرم؟
[ترجمه ترگمان]فصل ۴۷ - چه چیزی باید در نظر گرفتن صحیح و صحیح بودن شخصی در تنظیمات اداری را در نظر داشته باشم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیهوش کردن (فعل)
stupefy, anaesthetise, anesthetize, anaesthetize, anesthetise, etherize

انگلیسی به انگلیسی

• administer anesthetics, make unconscious, render insensible, reduce sensitivity to pain (also anesthetise)

پیشنهاد کاربران

۱. بی هوش کردن ۲. بی حس کردن
مثال:
Before the operation, the patient was anesthetized.
قبل از عمل جراحی بیمار بی هوش شده بود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : anesthetize ( anaesthetize )
✅️ اسم ( noun ) : anesthesia ( anaesthesia ) / anesthetist ( anaesthetist ) / anesthesiologist ( anaesthesiologist )
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : anesthetic ( anaesthetic )
✅️ قید ( adverb ) : _

بیهوشاندَن.
بیحساندَن.

بپرس