anemic

/əˈniːmɪk//əˈniːmɪk/

معنی: کم خون، ضعیف
معانی دیگر: کم خون، ضعیف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: pertaining to or suffering from anemia, a condition resulting from a deficiency of red blood cells or hemoglobin and characterized by weakness, pallor, and difficulty in breathing.

- Her symptoms, particularly the paleness of her skin, suggested to the doctor that she was anemic.
[ترجمه گوگل] علائم او، به ویژه رنگ پریدگی پوست، به دکتر نشان داد که او کم خون است
[ترجمه ترگمان] علائم او، مخصوصا رنگ پریدگی پوستش، به دکتر توصیه کرده بود که کم خون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lacking strength, vitality, or spirit.
مترادف: lifeless, weak

- The government tried to bolster the country's anemic economy.
[ترجمه گوگل] دولت تلاش کرد تا اقتصاد کم خون کشور را تقویت کند
[ترجمه ترگمان] دولت می کوشد تا اقتصاد ضعیف کشور را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His new novel received an anemic response.
[ترجمه گوگل] رمان جدید او با واکنش کم خون مواجه شد
[ترجمه ترگمان] رمان جدید او یک واکنش کم خون به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She looks anemic in my opinion.
[ترجمه گوگل]به نظر من کم خون به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]به نظر من ضعیف شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Lower oxygen would be anemic, while greater oxygen would be too flammable.
[ترجمه گوگل]اکسیژن کمتر کم خون می شود، در حالی که اکسیژن بیشتر بسیار قابل اشتعال است
[ترجمه ترگمان]اکسیژن پایین ضعیف خواهد بود، در حالی که اکسیژن بیشتر بسیار قابل اشتعال خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It was an anemic performance from a usually intelligent actor.
[ترجمه گوگل]این یک اجرای کم خون از یک بازیگر معمولاً باهوش بود
[ترجمه ترگمان]این یک عملکرد کم خون از یک هنرپیشه معمولا باهوش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And, with cash flow still anemic and debt high, the company is scrambling to cut expenses.
[ترجمه گوگل]و با وجود کم‌خونی جریان نقدینگی و بدهی بالا، شرکت در تلاش است تا هزینه‌ها را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]و با جریان نقدینگی همچنان ضعیف و بدهی بالا، شرکت در تلاش است تا هزینه ها را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Kodak felt the effects of the anemic retail environment in December, the worst holiday shopping season since the 1991 recession.
[ترجمه گوگل]کداک اثرات محیط کم‌خون خرده‌فروشی را در دسامبر احساس کرد، بدترین فصل خرید تعطیلات از زمان رکود سال 1991
[ترجمه ترگمان]Kodak the محیط خرده فروشی ضعیف در ماه دسامبر را احساس کرد، بدترین فصل خرید از زمان رکود در سال ۱۹۹۱ بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Those results are particularly anemic when compared to the quality and productivity improvements which the most savvy practitioners prove are possible.
[ترجمه گوگل]این نتایج در مقایسه با بهبود کیفیت و بهره‌وری که باهوش‌ترین پزشکان ثابت می‌کنند ممکن است، کم‌خون هستند
[ترجمه ترگمان]این نتایج به خصوص ضعیف هستند، در مقایسه با بهبود کیفیت و بهره وری که بیشتر افراد حرفه ای اثبات می کنند ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Individuals below these measures are considered to be anemic.
[ترجمه گوگل]افراد زیر این معیارها کم خون در نظر گرفته می شوند
[ترجمه ترگمان]افراد زیر این اقدامات، ضعیف محسوب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But they were an anemic bunch.
[ترجمه گوگل]اما آنها یک دسته کم خون بودند
[ترجمه ترگمان] ولی اونا یه گروه کم خون بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As a group they were anemic.
[ترجمه گوگل]آنها به عنوان یک گروه کم خون بودند
[ترجمه ترگمان]به عنوان گروهی از افراد کم خون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Let me take your blood pressure. You look anemic.
[ترجمه گوگل]بذار فشار خونتو بگیرم کم خون به نظر میرسی
[ترجمه ترگمان] بذار فشار خونت رو بگیرم به نظر خسته میای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It grew at an anemic 0. 9 percent rate from January to March of this year.
[ترجمه گوگل]از ژانویه تا مارس امسال با نرخ کم خونی 0 9 درصد رشد کرد
[ترجمه ترگمان]این کشور در زمان کم خون ۰ بزرگ شد نرخ ۹ درصد از ژانویه تا مارس امسال
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Translation blunts communication and makes knowledge crunching anemic.
[ترجمه گوگل]ترجمه ارتباط را ضعیف می کند و دانش را کم خون می کند
[ترجمه ترگمان]انتقال اطلاعات به ترجمه و تبدیل دانش ضعیف و ضعیف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You're anemic, you must have some iron.
[ترجمه گوگل]شما کم خون هستید، باید مقداری آهن داشته باشید
[ترجمه ترگمان]تو هم کم خون هستی، باید آهن داشته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was a blond, spiritless man, anemic, and faintly handsome.
[ترجمه گوگل]او مردی بلوند، بی روح، کم خون، و به شدت خوش تیپ بود
[ترجمه ترگمان]مردی بور و بی روح و بی روح و کم خون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کم خون (صفت)
anemic, wan, wanly

ضعیف (صفت)
light, lean, anemic, weak, faint, weakly, feeble, flagging, anile, asthenic, slack, atonic, infirm, fragile, pusillanimous, sappy, puny, feeblish, languid, shaky, rickety, languorous, weakish, wonky, powerless

انگلیسی به انگلیسی

• suffering from anemia, affected by a condition caused by a lack of red blood cells (pathology); weak, pale, listless, lacking vitality

پیشنهاد کاربران

توی دنیای نرم افزار و موضوع DDD روش anemic model به حالتی گفته می شود که فقط داده ها رو بیان می کنیم توی این حالت مدل ما خیلی rich نیست . به گفته ای نقطه مقابل rich model می شه anemic model. توی rich model
...
[مشاهده متن کامل]
ما علاوه بر data property رفتار ها رو هم مدل می کنیم ولی در anemic model ما رفتار ها رو مدل نمی کنیم. مثلا توی دنیای anemic model ما یک ماشین رو فقط ویژگی های اون می دونیم در حالی که توی rich model ماشین رو علاوه بر ویژگی هاش مثل سرعت علمکرد های ماشین رو هم می بینیم مثل زیاد و کم شدن سرعت که یک تابع یا رفتار ماشین هست

آنِمی ، کم خونی
کم‎ خون، بی‎ رمق
کم خونی. anaemic
he lost too much blood now he's anemic

بپرس