anemia

/əˈniːmiə//əˈniːmiə/

معنی: کم خونی، فقرالدم
معانی دیگر: بی حالی، ناپویایی، (پزشکی - کمبود گویچه های قرمز خون یا میزان هموگلوبین در رگ ها) کم خونی، آنمی، طب کم خونی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: anemic (adj.), anemically (adv.)
• : تعریف: a condition resulting from a deficiency of red blood cells or hemoglobin and characterized by weakness, pallor, and difficulty in breathing.

- The doctor suspected anemia when the teenager said she'd been feeling very tired.
[ترجمه Dia] دکتر به کم خونی مشکوک شد زمانی که نوجوان گفت به شدت احساس خستگی می کرده است
|
[ترجمه گوگل] وقتی نوجوان گفت که خیلی خسته است، دکتر به کم خونی مشکوک شد
[ترجمه ترگمان] دکتر به کم خونی فکر می کرد وقتی که نوجوان می گفت احساس خستگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. their political parties suffer from anemia
احزاب سیاسی آنان دچار ناپویایی هستند.

2. The doctor analysed the blood sample for anemia.
[ترجمه گوگل]دکتر نمونه خون را برای کم خونی بررسی کرد
[ترجمه ترگمان]دکتر نمونه خون کم خونی را آنالیز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The doctors analyzed the blood sample for anemia.
[ترجمه گوگل]پزشکان نمونه خون را از نظر کم خونی بررسی کردند
[ترجمه ترگمان]پزشکان نمونه خون کم خونی را بررسی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I was put on iron tablets for my anemia.
[ترجمه گوگل]برای کم خونی قرص آهن خوردم
[ترجمه ترگمان]من قرص آهنی رو برای کم خونی گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Patients who have severe anemia may experience fainting spells.
[ترجمه گوگل]بیمارانی که کم خونی شدید دارند ممکن است غش را تجربه کنند
[ترجمه ترگمان]بیماران که کم خونی شدیدی دارند ممکن است در حال غش کردن افسون ها باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Iron deficiency anemia, as evidenced by a high prevalence of low hemoglobin levels, was a widespread problem.
[ترجمه گوگل]کم خونی فقر آهن، همانطور که با شیوع بالای سطوح پایین هموگلوبین مشهود است، یک مشکل گسترده بود
[ترجمه ترگمان]کم خونی ناشی از کمبود آهن، که در شیوع بالای هموگلوبین کم دیده می شود، یک مشکل گسترده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gastrin levels may also be elevated by pernicious anemia. duodenal ulcers, and after a meal.
[ترجمه گوگل]سطح گاسترین ممکن است در اثر کم خونی خطرناک نیز افزایش یابد زخم اثنی عشر و بعد از غذا
[ترجمه ترگمان]سطوح Gastrin نیز ممکن است به کم خونی خطرناک افزایش یابد زخم معده و بعد از غذا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These include leukopenia, thrombocytopenia, anemia, and atypical lymphocytes.
[ترجمه گوگل]اینها شامل لکوپنی، ترومبوسیتوپنی، کم خونی و لنفوسیت های آتیپیک است
[ترجمه ترگمان]اینها شامل leukopenia، thrombocytopenia، کم خونی و lymphocytes غیرمعمول هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Now, however, the combined effects of scurvy, anemia and exhaustion kept him asleep twenty hours out of the day.
[ترجمه گوگل]اما اکنون، اثرات ترکیبی اسکوربوت، کم خونی و خستگی او را بیست ساعت از شبانه روز به خواب می برد
[ترجمه ترگمان]با این حال، اکنون اثرات ترکیبی بیماری scurvy، کم خونی و خستگی روزانه بیست ساعت از روز به خواب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pernicious anemia is thought to be caused by an autoimmune reaction against gastric parietal cells resulting in impaired secretion of intrinsic factor.
[ترجمه گوگل]تصور می شود که کم خونی پرنیشیوز در اثر واکنش خود ایمنی علیه سلول های جداری معده ایجاد می شود که منجر به اختلال در ترشح فاکتور داخلی می شود
[ترجمه ترگمان]گمان می رود کم خونی Pernicious ناشی از واکنش خود ایمنی در برابر سلول های آهیانه ای که منجر به ترشح ضعیف عامل درونی می شود، ایجاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Depending on the severity of your anemia, a blood transfusion or plasmapheresis may be necessary. Plasmapheresis is a type of blood-filtering procedure.
[ترجمه گوگل]بسته به شدت کم خونی شما، ممکن است تزریق خون یا پلاسمافرزیس ضروری باشد پلاسمافرزیس نوعی روش تصفیه خون است
[ترجمه ترگمان]بسته به شدت کم خونی شما، ممکن است انتقال خون و یا تزریق خون مورد نیاز باشد Plasmapheresis نوعی از روش تصفیه خون است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Variant hemoglobins (see sickle-cell anemia; hemoglobinopathy) can be used to trace past human migrations and to study genetic relationships among populations.
[ترجمه گوگل]هموگلوبین های مختلف (به کم خونی داسی شکل؛ هموگلوبینوپاتی مراجعه کنید) می توانند برای ردیابی مهاجرت های گذشته انسان و مطالعه روابط ژنتیکی بین جمعیت ها استفاده شوند
[ترجمه ترگمان]variant hemoglobins (کم خونی sickle داس)را می توان برای ردیابی مهاجرت های انسانی گذشته و مطالعه روابط ژنتیکی بین جمعیت ها به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Most cases of aplastic anemia are idiopathic.
[ترجمه گوگل]اکثر موارد کم خونی آپلاستیک ایدیوپاتیک هستند
[ترجمه ترگمان]اغلب موارد کم خونی aplastic وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In aplastic anemia patients ( 7 cases ) RET # decreased and HFR increased moderately.
[ترجمه گوگل]در بیماران آنمی آپلاستیک (7 مورد) RET # کاهش و HFR متوسط ​​افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]در مبتلا به کم خونی aplastic (۷ مورد)RET # کاهش یافت و HFR به طور متوسط افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The common adverse reactions were leucopenia, anemia, neuro-sensory toxicity and gastrointestinal response.
[ترجمه گوگل]عوارض جانبی شایع لوکوپنی، کم خونی، سمیت عصبی-حسی و پاسخ گوارشی بود
[ترجمه ترگمان]واکنش های معکوس معمول leucopenia، کم خونی، سمیت حسی عصبی و واکنش معده و روده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کم خونی (اسم)
anemia, anaemia

فقرالدم (اسم)
anemia

تخصصی

[علوم دامی] آنمی، کم خونی ؛ کمبود هموگلوبین د رخون که بخاطر ناکافی بودن تعداد گلبولها، یا کمبود اینمواد در هر گلبول به وجود می آید.
[زمین شناسی] کم خونی، آنمی کاستی میزان رنگیزه حامل اکسیژن- هموگلوبین- در خون .
[بهداشت] آنمی - کم خونی

انگلیسی به انگلیسی

• condition caused by a lack of red blood cells and characterized by weakness and breathlessness (pathology); weak, powerless, lack of vitality

پیشنهاد کاربران

کم خونی
مثال:
anemia can be remedied by iron tablets .
کم خونی بوسیله قرصهای آهن قابل درمان است.
علاوه بر معنی کم خونی که کاربران عزیز به آن اشاره داشته اند، این کلمه معنی دیگری دارد که کاملاً کاربردی است:
lack of vitality or vigour; lifelessness. ( Collins Dictionary )
رخوت؛ سستی؛ ضعف؛ فتور؛ خمودگی؛ بی حالی؛ رکود
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1: 👇
His writing suffers from anemia.
نوشته های او از نداشتن پویایی رنج می برد ( دیگر پویایی ندارد؛ روح خود را از دست داده است ) .
Example 2: 👇
At a time of economic anemia, he was state - of - the - art medicine.
در زمان رکود ( رخوت ) اقتصادی، او از از پیشرفته ترین پزشکان بود.

منابع• https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/anemia#
لانگمن دیکشنری : کم خونی
Also : anaemia
definition : lack of enough red blood cells
بیماری کم خونی
anaemia
a medical condition in which there are not enough red blood cells in the blood
کم خونی یا آنمی ( به فرانسوی: Anemie ) اختلال خونی شایعی است که در آن گلبول های قرمز یا هموگلوبین کافی در خون وجود ندارد.
...
[مشاهده متن کامل]

The main symptoms of anaemia are tiredness and pallor
Anemia was common in mummified ancient Egyptian children, according to a new study that analyzed child mummies in European museums

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/anaemia• https://en.wikipedia.org/wiki/Anemia
کمبود خون و فقر خوندو هماتوکریت
کاهش مقدار هماتوکریت بدن نسبت به حالت عادی.
کمی خونی ـ
در ترکیب با صفت مثلا moral anemia کمبود معنی می دهد یعنی کمبود اخلاقی
هماتولوژی زبست شناسی
anemia ، آنمی به معنای کم خونی است ، شایعترین کم خونی در ایران کم خونی فقر آهن است

بپرس