1. to introduce a talk with an anecdote
نطقی را با یک حکایت آغاز کردن
2. He departed from the text to tell an anecdote.
[ترجمه گوگل]او از متن فاصله گرفت تا حکایتی بگوید
[ترجمه ترگمان]از متن آن بیرون رفت تا داستانی را تعریف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. They loved a bon mot or anecdote but despised gossip.
[ترجمه گوگل]آنها عاشق یک داستان یا حکایت بودند، اما شایعات را تحقیر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها لطیفه یا قصه را دوست داشتند اما شایعات despised
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This research is based on anecdote not fact.
[ترجمه گوگل]این تحقیق مبتنی بر حکایت است نه واقعیت
[ترجمه ترگمان]این تحقیق براساس داستانی است که نه حقیقت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She departed from the text to tell an anecdote.
[ترجمه گوگل]او از متن خارج شد تا حکایتی را تعریف کند
[ترجمه ترگمان]از متن آن بیرون رفت تا داستانی را تعریف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Anyone in my hometown could offer the same anecdote from their family tree.
[ترجمه گوگل]هر کسی در شهر من می تواند همان حکایت را از شجره نامه خود ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]هر کسی در شهر من می تواند داستانی را از درخت خانوادگی آن ها نقل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. An anecdote could be cited as a means of setting the tone of area of concern.
[ترجمه گوگل]یک حکایت می تواند به عنوان وسیله ای برای تعیین لحن منطقه مورد توجه ذکر شود
[ترجمه ترگمان]یک داستان می تواند به عنوان وسیله ای برای تنظیم لحن نگرانی یاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Our most instructive anecdote for this is Gregory's account of the new taxes instituted by Chilperic in 57
[ترجمه گوگل]آموزنده ترین حکایت ما در این زمینه، روایت گریگوری از مالیات های جدید است که چیلپریک در سال 57 وضع کرد
[ترجمه ترگمان]most داستان ما درباره مالیات های جدید تشکیل شده توسط chilperic در ۵۷ سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Within New Historical writing the anecdote which symbolically reveals some important facet of Renaissance culture is a familiar critical practice.
[ترجمه گوگل]در نوشتار تاریخی جدید، حکایتی که به طور نمادین برخی از جنبه های مهم فرهنگ رنسانس را آشکار می کند، یک عمل انتقادی آشنا است
[ترجمه ترگمان]در نوشته های تاریخی جدید داستانی که به طور نمادین برخی از جنبه های مهم فرهنگ رنسانس را نشان می دهد، یک عمل حیاتی آشنا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. That anecdote, told in Beatrice Hastings' New Age column, seems true to life.
[ترجمه گوگل]این حکایت، که در ستون عصر جدید بئاتریس هستینگز گفته شد، به نظر می رسد برای زندگی صادق باشد
[ترجمه ترگمان]این داستان که در ستون عصر جدید Beatrice Hastings نوشته شده، برای زندگی واقعی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The most revealing anecdote that I can tell you about that is from Coventry.
[ترجمه گوگل]آشکارترین حکایتی که می توانم در مورد آن به شما بگویم از کاونتری است
[ترجمه ترگمان]The داستانی است که می توانم در مورد آن از کاونتری به شما بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He replied that this was one anecdote of Surkov's which had seemed to carry conviction.
[ترجمه گوگل]او پاسخ داد که این یکی از حکایت های سورکوف بود که به نظر می رسید متقاعد کننده باشد
[ترجمه ترگمان]جواب داد که این قصه مربوط به Surkov است که به نظر می رسد اعتقاد راسخ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. She told the anecdote with a glint of relish in her eye, revelling in their embarrassment.
[ترجمه گوگل]او این حکایت را با برقی از ذوق در چشمانش گفت و از شرمندگی آنها لذت برد
[ترجمه ترگمان]او در حالی که برق شادی در چشمانش دیده می شد، قصه را تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Consistent testing Implicit in the anecdote about the sore head was the need to test the utterance.
[ترجمه گوگل]آزمایش مداوم در حکایتی که در مورد سر درد وجود داشت، نیاز به آزمایش گفته بود
[ترجمه ترگمان]آزمایش consistent در این داستان سر درد لازم بود که کلمات را بر زبان بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید