anecdote

/ˈænɪkdoʊt//ˈænɪkdəʊt/

معنی: حکایت، امثال، قصهء کوتاه
معانی دیگر: قصه، حدیث، داستان کوتاه و گیرا، (معمولا جمع) (در اصل) حکایات و روایات نامعروف تواریخ یا زندگینامه ها، ضرب المثل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a brief account of a notable or humorous incident.
مترادف: narrative, story, tale
مشابه: joke, legend, narration, reminiscence, shaggy dog story, sketch, yarn

- She told some interesting anecdotes based on her travels in South America.
[ترجمه GOLI] او در امریکای جنوبی, داستان های جالبی از سفرهایش را تعریف کرد.
|
[ترجمه گوگل] او حکایت های جالبی را بر اساس سفرهایش در آمریکای جنوبی گفت
[ترجمه ترگمان] او داستان های جالبی را در سفر خود در آمریکای جنوبی برای او تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The physician began his talk with anecdotes about some of his recently-treated patients.
[ترجمه زهرا] پزشک سخنان خود را با داستان هایی از بیمارن خود که اخیرا درمان شده اند آغاز مرد
|
[ترجمه گوگل] پزشک صحبت خود را با حکایت هایی درباره برخی از بیمارانی که اخیراً تحت درمان قرار گرفته اند آغاز کرد
[ترجمه ترگمان] پزشک درباره برخی از بیمارانی که اخیرا با وی درمان شده بودند، با داستان ها صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He had us in stitches with anecdotes about his college days.
[ترجمه ادریس] او با قصه های روز های دانشگاهی اش، مارا خیلی زیاد خنداند.
|
[ترجمه گوگل] او ما را با حکایت هایی در مورد روزهای دانشگاهش بخیه زد
[ترجمه ترگمان] درباره روزه ای دانشگاهش گفته بود که ما در بخیه ها جا داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The company's website posts anecdotes sent in by users of its products.
[ترجمه گوگل] وب سایت این شرکت حکایت های ارسال شده توسط کاربران محصولات خود را منتشر می کند
[ترجمه ترگمان] وب سایت شرکت قصه های ارسال شده توسط کاربران محصولات خود را پست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to introduce a talk with an anecdote
نطقی را با یک حکایت آغاز کردن

2. He departed from the text to tell an anecdote.
[ترجمه گوگل]او از متن فاصله گرفت تا حکایتی بگوید
[ترجمه ترگمان]از متن آن بیرون رفت تا داستانی را تعریف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They loved a bon mot or anecdote but despised gossip.
[ترجمه گوگل]آنها عاشق یک داستان یا حکایت بودند، اما شایعات را تحقیر کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها لطیفه یا قصه را دوست داشتند اما شایعات despised
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This research is based on anecdote not fact.
[ترجمه گوگل]این تحقیق مبتنی بر حکایت است نه واقعیت
[ترجمه ترگمان]این تحقیق براساس داستانی است که نه حقیقت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She departed from the text to tell an anecdote.
[ترجمه گوگل]او از متن خارج شد تا حکایتی را تعریف کند
[ترجمه ترگمان]از متن آن بیرون رفت تا داستانی را تعریف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Anyone in my hometown could offer the same anecdote from their family tree.
[ترجمه گوگل]هر کسی در شهر من می تواند همان حکایت را از شجره نامه خود ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]هر کسی در شهر من می تواند داستانی را از درخت خانوادگی آن ها نقل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An anecdote could be cited as a means of setting the tone of area of concern.
[ترجمه گوگل]یک حکایت می تواند به عنوان وسیله ای برای تعیین لحن منطقه مورد توجه ذکر شود
[ترجمه ترگمان]یک داستان می تواند به عنوان وسیله ای برای تنظیم لحن نگرانی یاد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our most instructive anecdote for this is Gregory's account of the new taxes instituted by Chilperic in 57
[ترجمه گوگل]آموزنده ترین حکایت ما در این زمینه، روایت گریگوری از مالیات های جدید است که چیلپریک در سال 57 وضع کرد
[ترجمه ترگمان]most داستان ما درباره مالیات های جدید تشکیل شده توسط chilperic در ۵۷ سال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Within New Historical writing the anecdote which symbolically reveals some important facet of Renaissance culture is a familiar critical practice.
[ترجمه گوگل]در نوشتار تاریخی جدید، حکایتی که به طور نمادین برخی از جنبه های مهم فرهنگ رنسانس را آشکار می کند، یک عمل انتقادی آشنا است
[ترجمه ترگمان]در نوشته های تاریخی جدید داستانی که به طور نمادین برخی از جنبه های مهم فرهنگ رنسانس را نشان می دهد، یک عمل حیاتی آشنا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. That anecdote, told in Beatrice Hastings' New Age column, seems true to life.
[ترجمه گوگل]این حکایت، که در ستون عصر جدید بئاتریس هستینگز گفته شد، به نظر می رسد برای زندگی صادق باشد
[ترجمه ترگمان]این داستان که در ستون عصر جدید Beatrice Hastings نوشته شده، برای زندگی واقعی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The most revealing anecdote that I can tell you about that is from Coventry.
[ترجمه گوگل]آشکارترین حکایتی که می توانم در مورد آن به شما بگویم از کاونتری است
[ترجمه ترگمان]The داستانی است که می توانم در مورد آن از کاونتری به شما بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He replied that this was one anecdote of Surkov's which had seemed to carry conviction.
[ترجمه گوگل]او پاسخ داد که این یکی از حکایت های سورکوف بود که به نظر می رسید متقاعد کننده باشد
[ترجمه ترگمان]جواب داد که این قصه مربوط به Surkov است که به نظر می رسد اعتقاد راسخ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She told the anecdote with a glint of relish in her eye, revelling in their embarrassment.
[ترجمه گوگل]او این حکایت را با برقی از ذوق در چشمانش گفت و از شرمندگی آنها لذت برد
[ترجمه ترگمان]او در حالی که برق شادی در چشمانش دیده می شد، قصه را تعریف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Consistent testing Implicit in the anecdote about the sore head was the need to test the utterance.
[ترجمه گوگل]آزمایش مداوم در حکایتی که در مورد سر درد وجود داشت، نیاز به آزمایش گفته بود
[ترجمه ترگمان]آزمایش consistent در این داستان سر درد لازم بود که کلمات را بر زبان بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حکایت (اسم)
account, story, narrative, anecdote, tale, allegory, exemplum, novella

امثال (اسم)
anecdote

قصهء کوتاه (اسم)
anecdote

انگلیسی به انگلیسی

• short narrative describing an interesting or amusing incident
an anecdote is a short, entertaining account of something that has happened.
an anecdote is also an account that is not completely accurate or reliable because it is not based on definite facts.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Story
🔘 Tale
🔘 Narrative
🔘 Anecdote
✅ Definition:
👉 A short and interesting story about a real event or person.
✍ توضیح: A short, interesting story or tale, often about personal experience 📖✨
🔍 مترادف: Story
✅ مثال: He shared an anecdote about his childhood that made everyone laugh.
فقط یه معنی داره: "خاطره" نمیدونم چرا دوستان اینقدر لفت و لعابش میدن.
He told us all sorts of humorous anecdotes about his childhood.
او انواع و اقسام خاطرات بامزه از دوران کودکی اش برای ما تعریف کرد.
Anecdote: A brief account of or a story about an individual or an
incident.
داستان/ حکایت / خاطره کوتاه
definition : short interesting story that is true
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : anecdote
✅️ صفت ( adjective ) : anecdotal
✅️ قید ( adverb ) : anecdotally
خاطره ( کوتاه و شخصی )
حکایت
روایت بر اساس تجربیات شخصی
روایت بر اساس تجربیات
داستان کوتاه و فان
tale
allegory
story
ذکر مثال از تجربیات و زندگی شخصی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس