anecdotal

/ˌænɪkˈdoʊtl̩//ˌænɪkˈdəʊtl̩/

معنی: حدیثی، حکایتی
معانی دیگر: قصه مانند، روایتی، بنابه گفته ی این و آن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: anecdotally (adv.)
(1) تعریف: of, resembling, or concerning an anecdote or anecdotes.

- We listened with interest to his anecdotal account of his trip.
[ترجمه گوگل] ما با علاقه به روایت حکایتی او از سفرش گوش دادیم
[ترجمه ترگمان] ما با علاقه به شرح حکایتی که درباره سفرش گفت گوش دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: consisting of or supported by anecdotes rather than confirmable or reproducible data.

- These claims are based only on anecdotal evidence and cannot be considered proven.
[ترجمه گوگل] این ادعاها فقط مبتنی بر شواهد حکایتی است و نمی توان آنها را ثابت کرد
[ترجمه ترگمان] این ادعاها تنها براساس شواهد حکایتی است و نمی توان آن ها را اثبات کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Anecdotal testimony gathered from users of a product can be highly persuasive.
[ترجمه گوگل] شواهد حکایتی جمع آوری شده از کاربران یک محصول می تواند بسیار متقاعد کننده باشد
[ترجمه ترگمان] شهادت Anecdotal جمع آوری شده از سوی کاربران یک محصول می تواند بسیار قانع کننده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. most of the evidence he offered was anecdotal
بیشتر شواهدی که ارائه داد شایعه مانند بود.

2. Their research was based largely on anecdotal evidence.
[ترجمه گوگل]تحقیقات آنها عمدتاً مبتنی بر شواهد حکایتی بود
[ترجمه ترگمان]تحقیقات آن ها عمدتا مبتنی بر مدارک روایی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His findings are based on anecdotal evidence rather than serious research.
[ترجمه گوگل]یافته های او بر اساس شواهد حکایتی است تا تحقیقات جدی
[ترجمه ترگمان]یافته های او بر پایه مدارک روایی به جای تحقیقات جدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Anecdotal evidence suggests that sales in Europe have slipped.
[ترجمه گوگل]شواهد حکایتی نشان می دهد که فروش در اروپا کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]شواهد حاکی از آن است که فروش در اروپا کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There is evidence to support the anecdotal impression that long stay patients both prefer and are capable of living in community settings.
[ترجمه گوگل]شواهدی وجود دارد که از این تصور حکایتی حمایت می کند که بیمارانی که اقامت طولانی مدت دارند هم ترجیح می دهند و هم می توانند در محیط های اجتماعی زندگی کنند
[ترجمه ترگمان]شواهدی وجود دارد که نشان می دهند بیماران طولانی مدت هر دو ترجیح می دهند و قادر به زندگی در محیط های اجتماعی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It is not merely anecdotal evidence.
[ترجمه گوگل]این صرفا شواهد حکایتی نیست
[ترجمه ترگمان]این فقط مدرک حکایتی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The pictures of precision attacks provide only anecdotal evidence of effectiveness.
[ترجمه گوگل]تصاویر حملات دقیق تنها شواهد حکایتی از اثربخشی را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]تصاویر حملات دقیق تنها شاهد عینی موثر بودن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Anecdotal evidence suggests that the tabloid press stores up suitable material for use in election campaigns.
[ترجمه گوگل]شواهد حکایتی حاکی از آن است که مطبوعات تبلوید مطالب مناسبی را برای استفاده در مبارزات انتخاباتی ذخیره می کنند
[ترجمه ترگمان]شواهد حاکی از آن است که مطبوعات این تابلوئید، مواد مناسب را برای استفاده در فعالیت های انتخاباتی، ذخیره می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But anecdotal evidence from marriage counselors and other professionals suggests that divorce rates spike when the first child leaves home.
[ترجمه گوگل]اما شواهد حکایتی از مشاوران ازدواج و دیگر متخصصان حاکی از آن است که با خروج اولین فرزند از خانه، میزان طلاق افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان]اما شواهد عینی از سوی مشاوران ازدواج و متخصصان دیگر حاکی از آن است که میزان طلاق در زمانی که کودک اول خانه را ترک می کند، افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The book is an anecdotal account of Kent's trip to Borneo.
[ترجمه گوگل]این کتاب روایتی حکایتی از سفر کنت به بورنئو است
[ترجمه ترگمان]این کتاب شرحی روایی از سفر کنت به بورنئو است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, consumer written reviews can often be more anecdotal than scientific, and somewhat prone to rigging.
[ترجمه گوگل]با این حال، نظرات کتبی مصرف کننده اغلب می تواند بیشتر حکایتی باشد تا علمی، و تا حدودی مستعد تقلب باشد
[ترجمه ترگمان]با این حال، مرور نوشتاری مصرف کننده اغلب می تواند more از علم و تا حدی در معرض تقلب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The anecdotal evidence is supported Statistically.
[ترجمه گوگل]شواهد حکایتی از نظر آماری پشتیبانی می شود
[ترجمه ترگمان]مدارک روایی از نظر آماری پشتیبانی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The report is backed up by anecdotal evidence from careers fairs.
[ترجمه گوگل]این گزارش با شواهد حکایتی از نمایشگاه های مشاغل پشتیبانی می شود
[ترجمه ترگمان]این گزارش توسط مدارک روایی از نمایشگاه های شغلی پشتیبانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حدیثی (صفت)
anecdotal, traditionary

حکایتی (صفت)
anecdotal

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to an anecdote (short narrative describing an interesting or amusing incident)
anecdotal evidence or observations are not supported by definite facts, but are based on accounts which are not completely accurate or reliable.

پیشنهاد کاربران

Anecdotal به معنای مربوط به داستان ها، خاطرات و تجربیات شخصی است که به طور معمول به عنوان شواهد یا مثال هایی در مورد یک مسئله مطرح می شوند. این کلمه بیشتر به کار می رود تا به مطالب و گفته هایی اشاره کند که بر اساس تجربیات یک فرد به دست آمده اند و قابلیت تعمیم به جامعه را ندارند و نباید به عنوان شواهد علمی و قابل اطمینان در نظر گرفته شوند.
...
[مشاهده متن کامل]

استفاده از شواهد anecdotal در برخی موارد می تواند خطرناک باشد، زیرا این موارد ممکن است بر اساس تجربیات شخصی و غیرقابل تکرار باشند و اطلاعاتی که بر این اساس دریافت می شوند، قابل اعتمادی نباشند. برای اینکه یک موضوع به عنوان یک شواهد قابل اعتماد و قابل تکرار شناخته شود، نیاز به مطالعه و تحقیقات علمی دارد.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : anecdote
✅️ صفت ( adjective ) : anecdotal
✅️ قید ( adverb ) : anecdotally
غیررسمی
anecdotal evidence = شواهد غیررسمی
نقل شده
واگویه ای
شِنُفته مداری
واقعه نگاری
روایی، بدون دلیل و سند و مدرک، شنیده های غیررسمی
روایی، اثبات نشده، به نقل ازگذشتگان، بدون دلیل وسند.
غیرموثق
بی پایه، بی اساس
شایعات وشنیده های غیر رسمی
واقعه نگاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس