androgyny

/ænˈdrɒdʒəni//ænˈdrɒdʒəni/

معنی: دوجنسی
معانی دیگر: وجود دو حالت زنانگی و مردانگی توام، خنثی

جمله های نمونه

1. Ambivalence and androgyny were in fashion.
[ترجمه گوگل]دوسوگرایی و آندروژنی در مد بود
[ترجمه ترگمان]کارشان به مد افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With a remote historical origin, androgyny (hermaphroditism)is a term derived from human culture.
[ترجمه گوگل]با منشأ تاریخی دور، آندروژنی (هرمافرودیتیسم) اصطلاحی است که از فرهنگ بشری گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]با خاستگاه تاریخی از راه دور، androgyny (hermaphroditism)اصطلاحی است که از فرهنگ انسانی مشتق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Besides this, this thesis explores Woolf's vision of androgyny in art creation.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، این پایان نامه به بررسی دیدگاه وولف از آندروژنی در خلق هنر می پردازد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، این پایان نامه به بررسی دیدگاه Woolf of androgyny در آفرینش هنری می پردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Androgyny as a thought which came of matriarchy embodied the primitive people's native consciousness of equal gender.
[ترجمه گوگل]آندروژنی به عنوان اندیشه ای که از مادرسالاری سرچشمه می گیرد، آگاهی بومی مردم بدوی از جنسیت برابر را تجسم می بخشد
[ترجمه ترگمان]Androgyny به عنوان فکری که از matriarchy سرچشمه می گرفت، آگاهی ذاتی مردم را از جنس برابر مجسم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fathers who were androgyny were involved more than other fathers of sex role types and who was masculinity involved more than femininity and undifferentiation.
[ترجمه گوگل]پدرانی که آندروژنی بودند بیش از سایر پدران دارای نقش های جنسی بودند و مردانگی بیش از زنانگی و عدم تمایز درگیر بودند
[ترجمه ترگمان]پدران که بیشتر از پدران دارای نقش جنسی بودند و مردانگی بیش از زنانگی و زنانگی می نمود، در این کار شرکت داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. "Androgyny" is by no means synonymous with "neither male nor female or transexual person". It has a realistic significance in seeking the cultural and social harmoniousness between males and females.
[ترجمه گوگل]«آندروژنی» به هیچ وجه مترادف با «نه مرد، نه زن یا فرد ترنس‌جنسی» نیست در جستجوی هماهنگی فرهنگی و اجتماعی بین زن و مرد اهمیت واقع بینانه ای دارد
[ترجمه ترگمان]\"Androgyny\" نه به معنای \"نه مرد\" و نه زن و مرد \" است در جستجوی فرهنگ اجتماعی و اجتماعی بین مردان و زنان دارای اهمیت واقع گرایانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Androgyny is a combination of male and female characters, which was proposed in 1970's by Bem.
[ترجمه گوگل]Androgyny ترکیبی از شخصیت های مرد و زن است که در دهه 1970 توسط بم پیشنهاد شد
[ترجمه ترگمان]Androgyny ترکیبی از شخصیت های زن و مرد است که در دهه ۱۹۷۰ توسط Bem پیشنهاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The current discussion about Virginia Woolf's conception of androgyny is more often than not limited to a scientific inductive method.
[ترجمه گوگل]بحث فعلی در مورد تصور ویرجینیا وولف از آندروژنی اغلب به یک روش استقرایی علمی محدود می شود
[ترجمه ترگمان]بحث کنونی در مورد مفهوم ویرجینیا وولف از androgyny اغلب به روش استقرایی علمی محدود نمی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Woolf's vision of androgyny is also reflected in Orlando.
[ترجمه گوگل]دیدگاه وولف از آندروژنی در اورلاندو نیز منعکس شده است
[ترجمه ترگمان]تصویر Woolf از androgyny نیز در ارلاندو منعکس شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Everyone has the quality of androgyny. The indefiniteness of the androgyny is just a world trend in general. The androgyny has spied out the nature of human being.
[ترجمه گوگل]همه کیفیت آندروژنی را دارند نامشخص بودن آندروژنی به طور کلی فقط یک روند جهانی است آندروژنی از طبیعت انسان جاسوسی کرده است
[ترجمه ترگمان]همه از کیفیت of برخوردار هستند ابهام of تنها یک گرایش جهانی به شمار می رود androgyny طبیعت انسان را به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One or two of the earlier photos reveal an intriguing androgyny not normally associated with the actress.
[ترجمه گوگل]یکی دو مورد از عکس‌های قبلی، آندروژنی جذابی را نشان می‌دهد که معمولاً با بازیگر زن مرتبط نیست
[ترجمه ترگمان]یکی دو عکس از عکس های قبلی نشان می دهد که یک androgyny جذاب به طور معمول با این بازیگر در ارتباط نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Potentially the hermaphrodite dissolves gender difference and, at least in its associated idea of androgyny, has become acceptable.
[ترجمه گوگل]به طور بالقوه هرمافرودیت تفاوت های جنسیتی را از بین می برد و حداقل در ایده مرتبط با آندروژنی، قابل قبول شده است
[ترجمه ترگمان]به طور بالقوه ماده (نر مک)، تفاوت جنسیت را حل می کند و حداقل در اندیشه مرتبط با androgyny، قابل قبول شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you want to dress to impress this year, stick to a gender, because androgyny is a drag in 199
[ترجمه گوگل]اگر می خواهید امسال لباس بپوشید که تحت تأثیر قرار بگیرید، به جنسیت خود پایبند باشید، زیرا آندروژنی در سال 199 یک مشکل است
[ترجمه ترگمان]اگر می خواهید امسال لباس بپوشید، به یک جنسیت پایبند باشید، چون androgyny ۱۹۹ فرد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The high voice and long hair of Taylor is perfect for pop, where androgyny pays.
[ترجمه گوگل]صدای بلند و موهای بلند تیلور برای پاپ مناسب است، جایی که آندروژنی هزینه دارد
[ترجمه ترگمان]صدای بلند و موهای بلند تیلور برای پاپ بی نظیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دوجنسی (اسم)
androgyny

انگلیسی به انگلیسی

• possession of both male and female characteristics

پیشنهاد کاربران

an appearance that is not clearly male or female
ظاهری که به وضوح مرد یا زن نیست
آندروژینی ترکیبی از خصوصیات مردانگی و زنانگی در یک فرد است. ممکن است ابهام جنسیتی در صنعت مد، هویت جنسی و روابط جنسی نمایان شود. همچنین ممکن است به نوع صدا یا آواز خواندن یک فرد نیز گفته شود. در مواردی به بیناجنس نیز آندروژن گفته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

One or two of the earlier photos reveal an intriguing androgyny not normally associated with the actress
He's one of those performers who was androgynous before androgyny was cool
A corner of the fashion world has always designed clothes having a casual androgyny

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/androgyny• https://en.wikipedia.org/wiki/Androgyny
نرینه_مادینه

بپرس