اسم ( noun )
حالات: anatomies
حالات: anatomies
• (1) تعریف: the structure of an organism or of its parts.
- They're studying the anatomy of the spleen.
[ترجمه گوگل] آنها در حال مطالعه آناتومی طحال هستند
[ترجمه ترگمان] آن ها در حال بررسی آناتومی of هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن ها در حال بررسی آناتومی of هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the science concerned with the structure or physiology of plants or animals.
- The medical students will take more courses in anatomy in the next semester.
[ترجمه گوگل] دانشجویان پزشکی در ترم آینده دروس بیشتری را در زمینه آناتومی می گذرانند
[ترجمه ترگمان] دانشجویان پزشکی در ترم آینده دوره های بیشتری را در کلاس درس خواهند گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانشجویان پزشکی در ترم آینده دوره های بیشتری را در کلاس درس خواهند گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the dissection of an organism, allowing examination of its various structures.
- The students gathered around to observe the anatomy.
[ترجمه گوگل] دانش آموزان دور هم جمع شدند تا آناتومی را مشاهده کنند
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان برای مشاهده کالبدشناسی گرد هم آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانش آموزان برای مشاهده کالبدشناسی گرد هم آمدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: a detailed or thorough analysis.
- The text gives a thorough anatomy of Napolean's military strategy.
[ترجمه گوگل] متن آناتومی کاملی از استراتژی نظامی ناپلئون ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] این متن، آناتومی خوبی از استراتژی نظامی Napolean را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این متن، آناتومی خوبی از استراتژی نظامی Napolean را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید