anatomize

/əˈnætʌmaɪz//əˈnætəmaɪz/

معنی: تجزیه کردن، تشریح کردن، کالبد شناسی کردن، قطعه قطعه کردن
معانی دیگر: (پزشکی) کالبد شکافی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: anatomizes, anatomizing, anatomized
مشتقات: anatomization (n.), anatomizer (n.)
(1) تعریف: to dissect (a plant or animal) in order to examine in detail the structure or location of various parts.
مشابه: dissect

(2) تعریف: to examine closely; analyze.
مشابه: analyze, dissect

جمله های نمونه

1. The couple anatomized their new neighbour.
[ترجمه گوگل]این زوج همسایه جدید خود را تشریح کردند
[ترجمه ترگمان]این زوج همسایه جدیدشان را کشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The magazine is devoted to anato-mizing the inadequacies of liberalism.
[ترجمه گوگل]این مجله به آناتومایز کردن نارسایی های لیبرالیسم اختصاص دارد
[ترجمه ترگمان]این مجله به anato - mizing - inadequacies لیبرالیسم \" اختصاص دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We should anatomize this class frog.
[ترجمه گوگل]ما باید این قورباغه کلاس را تشریح کنیم
[ترجمه ترگمان] باید از این قورباغه کلاس استفاده کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But, the teaching material that I anatomize a class today is him!
[ترجمه گوگل]اما، مواد آموزشی که من امروز در یک کلاس آناتومیک می کنم، او است!
[ترجمه ترگمان]ولی، مطالب درسی که من امروز کلاس دارم، او است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Anatomize knowledge and life, lay a way to success for the students.
[ترجمه گوگل]دانش و زندگی را تشریح کنید، راهی برای موفقیت برای دانش آموزان ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]دانش و زندگی، راهی برای موفقیت برای دانش آموزان فراهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Specific statistical date and diagrams are used to anatomize the problems in the current management.
[ترجمه گوگل]تاریخ و نمودارهای آماری خاص برای تشریح مشکلات در مدیریت فعلی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]تاریخ و نمودار آماری ویژه برای حل مشکلات در مدیریت فعلی مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Send a hospital to anatomize, discovery is in the stomach board Lan Gen.
[ترجمه گوگل]برای تشریح بیمارستان بفرستید، کشف در هیئت مدیره معده Lan Gen
[ترجمه ترگمان]فرستادن یک بیمارستان به anatomize، کشف در مرکز stomach Lan
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Should clinical medicine learn to anatomize?
[ترجمه گوگل]آیا پزشکی بالینی باید آناتومیزاسیون را بیاموزد؟
[ترجمه ترگمان]آیا طب بالینی باید به anatomize یاد بگیرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This number looks be like Ling Renyan to admire, but anatomize, discover actually however.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد این عدد شبیه لینگ رنیان است که باید آن را تحسین کرد، اما آناتومیزه کرد، اما در واقع کشف کرد
[ترجمه ترگمان]این عدد مانند لینگ Renyan است که تحسین می کند اما در واقع کشف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I also answered for shooting and publishing centre nerve anatomize teaching materials of electronic edition.
[ترجمه گوگل]همچنین پاسخگوی تیراندازی و انتشار مواد آموزشی مرکز عصبی آناتومای نسخه الکترونیکی بودم
[ترجمه ترگمان]من همچنین برای عکاسی و انتشار مطالب کنترل عصبی مرکزی و انتشار مطالب چاپی الکترونیکی پاسخ دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I am going to have biology experiment. We will anatomize mouse today.
[ترجمه گوگل]من میرم آزمایش زیست شناسی ما امروز ماوس را آناتومیک می کنیم
[ترجمه ترگمان]من می خواهم آزمایش زیست شناسی داشته باشم امروز موس anatomize
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because this must grind seriously, read advertisement, discern true bogus, the connotation of anatomize advertisement word.
[ترجمه گوگل]زیرا این باید به طور جدی سنجیده شود، تبلیغات را بخواند، جعلی واقعی را تشخیص دهد، معنای آناتومیک کلمه تبلیغاتی را تشخیص دهد
[ترجمه ترگمان]چون این کار باید خیلی جدی باشد، آگهی خوانده شود، یک آگهی خوانده، یک خبر ساختگی و ساختگی را تشخیص بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تجزیه کردن (فعل)
liberate, abstract, decompose, break down, parse, analyze, dismember, anatomize, comminute, dialyze, disembody, prescind, sequestrate

تشریح کردن (فعل)
analyze, analyse, dissect, anatomize

کالبد شناسی کردن (فعل)
anatomize

قطعه قطعه کردن (فعل)
anatomize, fragment, fritter, segment

انگلیسی به انگلیسی

• perform an anatomical operation; dissect; examine minutely, analyze (also anatomise)

پیشنهاد کاربران

بپرس