anatomical

/ˌænəˈtɑːməkl̩//ˌænəˈtɒmɪkl̩/

معنی: تشریحی، وابسته به کالبدشناسی
معانی دیگر: تشریحی (anatomic هم می گویند)، کالبد شناختی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: anatomic (adj.), anatomically (adv.)
(1) تعریف: of or pertaining to the structure of a plant or animal.

- He was born with an anatomical abnormality that affects his breathing.
[ترجمه گوگل] او با یک ناهنجاری آناتومیک به دنیا آمد که بر تنفس او تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان] او با یک ناهنجاری تشریحی متولد شد که تنفس او را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or pertaining to anatomy.

- "Anterior" and "posterior" are anatomical terms.
[ترجمه گوگل] "قدامی" و "خلفی" اصطلاحات تشریحی هستند
[ترجمه ترگمان] \"Anterior\" و \"خلفی\" عبارات تشریحی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an anatomical atlas
کتاب جامع کالبدشناسی،اطلس کالبدشناسی

2. the anatomical lore accepted by all
دانش کالبد شناسی مورد قبول همگان

3. Certain anatomical shapes such as legs, arms, necks, feet or wings tend to give the game away.
[ترجمه گوگل]برخی از اشکال آناتومیکی مانند پاها، بازوها، گردن، پاها یا بال‌ها تمایل دارند که بازی را از بین ببرند
[ترجمه ترگمان]برخی اشکال تشریحی از قبیل پاها، بازوها، گردن، پا و یا بال ها تمایل دارند بازی را کنار بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. All the veins were visible, like an anatomical diagram with a celluloid overlay.
[ترجمه گوگل]همه وریدها مانند یک نمودار آناتومیک با پوشش سلولوئیدی قابل مشاهده بودند
[ترجمه ترگمان]همه رگ ها قابل رویت بودند، مثل یک طرح تشریحی، که a celluloid
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At the gross anatomical level the optic tract can be seen to terminate in a number of discrete relays in the brainstem.
[ترجمه گوگل]در سطح تشریحی ناخالص، دستگاه بینایی را می توان دید که به تعدادی رله مجزا در ساقه مغز ختم می شود
[ترجمه ترگمان]در سطح تشریحی ناخالص، دستگاه بینایی را می توان دید که در تعدادی از رله های گسسته در the به پایان می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. In fact the brain has considerable anatomical scope for being interactive.
[ترجمه گوگل]در واقع مغز از حوزه تشریحی قابل توجهی برای تعامل برخوردار است
[ترجمه ترگمان]در حقیقت مغز دامنه تشریحی قابل توجهی برای تعاملی بودن دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The temporal changes in segmental expression and anatomical variation induced by retinoic acid are summarized in Fig.
[ترجمه گوگل]تغییرات زمانی در بیان سگمنتال و تغییرات تشریحی ناشی از رتینوئیک اسید در شکل 1 خلاصه شده است
[ترجمه ترگمان]تغییرات موقتی در بیان segmental و تغییرات تشریحی ناشی از retinoic اسید در شکل شکل خلاصه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Show us your, uh, dominant anatomical feature.
[ترجمه گوگل]ویژگی آناتومیک غالب خود را به ما نشان دهید
[ترجمه ترگمان] برنامه آناتومی بدن رو نشونمون بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They will find anatomical and physiological features which are the product of an evolutionary history.
[ترجمه گوگل]آنها ویژگی های تشریحی و فیزیولوژیکی را پیدا می کنند که محصول یک تاریخ تکاملی است
[ترجمه ترگمان]آن ها ویژگی های تشریحی و فیزیولوژیکی را پیدا خواهند کرد که محصول یک تاریخ تکاملی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The chicken in the biryani bore a worrying anatomical resemblance to cat.
[ترجمه گوگل]مرغ در بریانی شباهت تشریحی نگران کننده ای به گربه داشت
[ترجمه ترگمان]جوجه در the نسبت به گربه شباهت زیادی به گربه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In 1846 Edward Mayhew resigned as anatomical teacher at the College.
[ترجمه گوگل]در سال 1846 ادوارد میهو به عنوان معلم تشریحی در کالج استعفا داد
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۸۴۶ ادوارد میهو به عنوان معلم کالبدشناسی کالج استعفا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Histological findings were related to these anatomical landmarks.
[ترجمه گوگل]یافته های بافت شناسی مربوط به این نشانه های تشریحی بود
[ترجمه ترگمان]یافته های Histological مربوط به این نشانه های تشریحی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As a visual aid to anatomical familiarity, a reference book such as this has undoubted value.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک کمک بصری برای آشنایی آناتومیک، کتاب مرجعی مانند این ارزش بدون شک دارد
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک کمک بصری برای آشنایی تشریحی، یک کتاب مرجع از جمله این، ارزش غیرقابل انکاری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. His primary insight being anatomical, Kuypers was concerned with increasingly powerful ways of tracing fibre connections.
[ترجمه گوگل]بینش اولیه او کالبدشناسی بود، کویپرز به روش‌های قدرتمندتر برای ردیابی اتصالات فیبر توجه داشت
[ترجمه ترگمان]بینش اولیه او آناتومی بود و به روش های فزاینده ای برای ردیابی اتصالات الیاف مورد توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تشریحی (صفت)
descriptive, anatomic, anatomical, exponential, expositive

وابسته به کالبدشناسی (صفت)
anatomic, anatomical

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to anatomy, of the body structure of organisms
anatomical means relating to the structure of the bodies of people and animals.

پیشنهاد کاربران

مربوط به بدن
ساختار بدن
اندام بدن
مثلاً
Anatomical Male structure
یعنی در ساختار بدن مردان یا در ساختار اندام مردان
از نظر کالبد شناختی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : anatomy / anatomist
✅️ صفت ( adjective ) : anatomical
✅️ قید ( adverb ) : anatomically

بپرس