1. She has a clear analytical mind.
2. He has a very analytical mind.
3. I have an analytical approach to every survey.
 [ترجمه گوگل]من برای هر نظرسنجی یک رویکرد تحلیلی دارم 
[ترجمه ترگمان]من رویکردی تحلیلی برای هر نظرسنجی دارم 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
4. During the course, students will develop their analytical skills.
 [ترجمه گوگل]در طول دوره، دانش آموزان مهارت های تحلیلی خود را توسعه خواهند داد 
[ترجمه ترگمان]در طی این دوره، دانش آموزان مهارت های تحلیلی خود را توسعه خواهند داد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. All this questioning is so analytical and clinical — it kills romance.
 [ترجمه گوگل]همه این پرسشها بسیار تحلیلی و بالینی است - عاشقانه را از بین میبرد 
[ترجمه ترگمان]تمام این سوالات بسیار تحلیلی و بالینی است - آن داستان عاشقانه را می کشد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. He lacked profundity and analytical precision.
 [ترجمه گوگل]او فاقد عمق و دقت تحلیلی بود 
[ترجمه ترگمان]او precision عمیق و تحلیلی نداشت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. All raw materials are subjected to our latest analytical techniques.
 [ترجمه گوگل]تمام مواد اولیه تحت آخرین تکنیک های تحلیلی ما قرار می گیرند 
[ترجمه ترگمان]تمام مواد خام در معرض آخرین تکنیک های تحلیلی ما قرار دارند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. She's got an analytical mind.
9. Some students have a more analytical approach to learning.
 [ترجمه گوگل]برخی از دانش آموزان رویکرد تحلیلی تری به یادگیری دارند 
[ترجمه ترگمان]برخی از دانشجویان رویکرد تحلیلی تری برای یادگیری دارند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. The next chapter will explore some of the analytical techniques that are commonly employed in working capital management.
 [ترجمه گوگل]فصل بعدی برخی از تکنیک های تحلیلی که معمولاً در مدیریت سرمایه در گردش به کار می رود را بررسی می کند 
[ترجمه ترگمان]در فصل بعد، برخی از تکنیک های تحلیلی که در مدیریت سرمایه کار به کار گرفته می شوند را بررسی خواهیم کرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. But his coldly analytical mind dismissed the idea.
 [ترجمه گوگل]اما ذهن تحلیلی سرد او این ایده را رد کرد 
[ترجمه ترگمان]اما مغز coldly این فکر را از ذهن دور کرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. The enumeration in such schemes reflects an analytical approach to knowledge, with subjects subdivided into their component subfields.
 [ترجمه گوگل]شمارش در چنین طرحهایی منعکسکننده یک رویکرد تحلیلی به دانش است، با موضوعاتی که به زیرشاخههای جزء خود تقسیم میشوند 
[ترجمه ترگمان]شمارش در چنین طرح هایی نشان دهنده یک رویکرد تحلیلی برای دانش است، که افراد به زیر حوزه های فرعی خود تقسیم می شوند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. Since spectrometry forms the basis of most analytical techniques to be described it must first be defined.
 [ترجمه گوگل]از آنجایی که طیفسنجی اساس اکثر تکنیکهای تحلیلی را تشکیل میدهد، ابتدا باید تعریف شود 
[ترجمه ترگمان]از آنجایی که طیف سنجی basis اساس بسیاری از تکنیک های تحلیلی را تشکیل می دهد، ابتدا باید تعریف شود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. The analytical glint was there now, oddly mixed with her distress.
 [ترجمه گوگل]درخشش تحلیلی اکنون وجود داشت، به طرز عجیبی با پریشانی او مخلوط شده بود 
[ترجمه ترگمان]حالا برق analytical در آنجا بود، به طرز عجیبی با پریشانی او مخلوط شده بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید