analyst

/ˈænələst//ˈænəlɪst/

معنی: روانکاو، استاد تجزیه، تخلیل گر، فرگشا
معانی دیگر: تجزیه و تحلیل کننده، فراکافتگر، فروگشا، تحلیل گر، مفسر، (روان شناسی) روانکاو

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: someone trained and licensed in the profession of psychoanalysis.
مترادف: psychoanalyst
مشابه: alienist, psychotherapist, therapist

(2) تعریف: someone trained or skilled in a particular type of analysis.
مترادف: examiner, investigator
مشابه: assayer

جمله های نمونه

1. systems analyst
تحلیل گر سیستم

2. a news analyst
تحلیل گر اخبار

3. He was a shrewd analyst of players' strengths and weaknesses.
[ترجمه گوگل]او تحلیلگر زیرک نقاط قوت و ضعف بازیکنان بود
[ترجمه ترگمان]او تحلیلگر زیرکی از نقاط قوت و ضعف بازیکنان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Constance's husband is a financial analyst.
[ترجمه گوگل]شوهر کنستانس یک تحلیلگر مالی است
[ترجمه ترگمان]همسر کنست یک تحلیلگر مالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Cleary has been working as a computer analyst in Winchester.
[ترجمه گوگل]کلیری به عنوان یک تحلیلگر کامپیوتر در وینچستر کار کرده است
[ترجمه ترگمان]کلی ری ها به عنوان یک تحلیلگر کامپیوتری در وینچستر کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ruthie had been a budget analyst and then comptroller for a hospital chain for much of her working life.
[ترجمه گوگل]روتی در بیشتر عمر کاری خود یک تحلیلگر بودجه و سپس کنترل کننده یک بیمارستان زنجیره ای بود
[ترجمه ترگمان]روتی یک تحلیل گر بودجه بود و بعد برای مدت زیادی از زندگی کاری خود برای یک بیمارستان استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An analyst at Smith Barney Inc. upgraded the equipment manufacturer to buy from outperform.
[ترجمه گوگل]یک تحلیلگر در Smith Barney Inc تولید کننده تجهیزات را ارتقا داد تا از عملکرد بهتر خرید کند
[ترجمه ترگمان]یک تحلیلگر در شرکت اسمیت بارنی تولید کننده تجهیزات را برای خرید از عملکرد بهتر ارتقا داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Hartsook, the industry analyst, estimated more than one million machines could have the flaws.
[ترجمه گوگل]هارتسوک، تحلیلگر صنعت، تخمین زد که بیش از یک میلیون دستگاه ممکن است دارای این نقص باشند
[ترجمه ترگمان]Hartsook، تحلیل گر صنعت، برآورد کرد که بیش از یک میلیون دستگاه می تواند این کاستی ها را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mike Wilding, is a software analyst at Atari with special responsibility for combating piracy.
[ترجمه گوگل]مایک وایلدینگ، یک تحلیلگر نرم افزار در آتاری است که مسئولیت ویژه ای برای مبارزه با دزدی دریایی دارد
[ترجمه ترگمان]مایک Wilding، یک تحلیلگر نرم افزار در شرکت آتاری با مسئولیت ویژه مبارزه با دزدان دریایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There is a sense, then, in which the analyst is creating the text which others will read.
[ترجمه گوگل]پس یک حس وجود دارد که در آن تحلیلگر در حال خلق متنی است که دیگران آن را خواهند خواند
[ترجمه ترگمان]سپس یک حس وجود دارد که در آن تحلیلگر متن را ایجاد می کند که دیگران می خوانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. In other words, only an omniscient analyst can judge the degrees of cost and pay-off to both utterer and receiver.
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، تنها یک تحلیلگر دانای کل می‌تواند در مورد میزان هزینه و بازده هم برای سخنگو و هم برای گیرنده قضاوت کند
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، تنها یک تحلیلگر دانای کل می تواند به میزان هزینه و پرداخت به هر دو utterer و گیرنده رسیدگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He may be surprised when the analyst reveals the complexities of his hand movements and finger manipulations.
[ترجمه گوگل]وقتی تحلیلگر پیچیدگی های حرکات دست و دستکاری انگشتانش را فاش می کند ممکن است تعجب کند
[ترجمه ترگمان]ممکن است وقتی تحلیل گر پیچیدگی های حرکات دست و دستکاری انگشت اشاره را آشکار کند، ممکن است شگفت زده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. At the end of each stage the analyst and management have an opportunity to review progress in the development of the application.
[ترجمه گوگل]در پایان هر مرحله، تحلیلگر و مدیریت فرصتی برای بررسی پیشرفت در توسعه برنامه دارند
[ترجمه ترگمان]در پایان هر مرحله، تحلیل گر و مدیریت فرصتی برای بررسی پیشرفت در توسعه برنامه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The problem is a temporary one, the analyst added, even though fuel prices have risen this month.
[ترجمه گوگل]این تحلیلگر افزود، این مشکل موقتی است، اگرچه قیمت سوخت در این ماه افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]این تحلیلگر افزود که مشکل یک مشکل موقت است، اگرچه قیمت سوخت در ماه جاری افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

روانکاو (اسم)
analyst, psychoanalyst

استاد تجزیه (اسم)
analyst

تخلیل گر (اسم)
analyst

فرگشا (اسم)
analyst

تخصصی

[حسابداری] تحلیل گر
[کامپیوتر] تحلیل گر .
[مهندسی گاز] تجزیه کننده - تحلیل کننده
[ریاضیات] آنالیز دان، تحلیل گر

انگلیسی به انگلیسی

• examiner, one who analyzes
an analyst is someone who is a specialist in a particular subject and gives opinions about it.
an analyst is also a doctor who examines and treats people who are emotionally disturbed.

پیشنهاد کاربران

1. تحلیلگر. روانکاو
مثال:
the figures confounded analysts
اعداد و ارقام تحلیلگران را متعجب و مبهوت کرد.
تحلیل گر
مثال: The financial analyst predicted a rise in the stock market.
تحلیل گر مالی یک روند صعودی در بازار بورس پیش بینی کرد.
تحلیل گر، مفسر، روانکاو
analyst ( n ) ( �nl̩ɪst ) =a person whose job involves examining facts or materials in order to give an opinion on them, e. g. a political analyst. =psychoanalyst
analyst
👈تحلیل گر ( اقتصادی، سیاسی و غیره )
1 ) day - to - day work/business/life etcday - to - day jobs or activities are ones that you do every day as a normal part of your life, your job etc The manager is responsible for the day - to - day running of the hotel
...
[مشاهده متن کامل]

2 ) Analysts refer to various sources of information to help them make investment decisions in their day - to - day work
👈روانکاو
But something inside me told me that
he couldn't be a very stable person, let alone a good analyst
یه چیزی داشت بهم می گفت که این بابا آدم نرمالی نیست، چه برسه به اینکه به روانکاو خوب باشه

تحلیل گر
درترجمه بجای تحلیلگر نوشته شده تخلیلگر!!!

بپرس