anaesthetic

/ˌænəsˈθetɪk//ˌænəsˈθetɪk/

معنی: حسگیر، داروی بی هوشی، بیهوشانه، بی هوش کننده
معانی دیگر: بیهوشی، بی حسی

جمله های نمونه

1. I was still woozy from the flu/anaesthetic/medication/wine.
[ترجمه گوگل]من هنوز از آنفولانزا / داروی بیهوشی / دارو / شراب خسته بودم
[ترجمه ترگمان]هنوز گیج و منگ از the \/ داروی بی هوشی \/ الکل گیج و منگ بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He's still groggy from the anaesthetic.
[ترجمه گوگل]او هنوز از داروی بیهوشی گیج است
[ترجمه ترگمان]او هنوز از بی هوشی خارج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The tooth was removed under local anaesthetic .
[ترجمه گوگل]دندان با بی حسی موضعی برداشته شد
[ترجمه ترگمان]این دندان با داروی بی هوشی محلی برداشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The operation will have to be done under anaesthetic .
[ترجمه گوگل]عمل باید تحت بیهوشی انجام شود
[ترجمه ترگمان]این عملیات باید تحت داروی بی هوشی انجام بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was given a general anaesthetic.
[ترجمه گوگل]به او بیهوشی عمومی داده شد
[ترجمه ترگمان]او بی هوش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She had a local anaesthetic to stop the pain.
[ترجمه گوگل]او یک بی حسی موضعی برای متوقف کردن درد داشت
[ترجمه ترگمان]اون یه بی هوشی محلی داشت که جلوی دردش رو بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The operation is performed under local anaesthetic, which lessens the chances of infection.
[ترجمه گوگل]این عمل تحت بی حسی موضعی انجام می شود که احتمال عفونت را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]این عملیات تحت داروی بی هوشی محلی انجام شده است که شانس ابتلا به این بیماری را کاهش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An injection of local anaesthetic is usually given first to numb the area.
[ترجمه گوگل]معمولا ابتدا یک بی حس کننده موضعی تزریق می شود تا ناحیه را بی حس کند
[ترجمه ترگمان]یک داروی بی هوشی محلی معمولا ابتدا ناحیه را خنثی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It would have to be done under anaesthetic.
[ترجمه گوگل]باید تحت بیهوشی انجام شود
[ترجمه ترگمان]این کار باید تحت داروی بی هوشی انجام بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A cataract can be removed under local anaesthetic.
[ترجمه گوگل]آب مروارید را می توان با بی حسی موضعی برداشت
[ترجمه ترگمان]A را می توان با داروی بی هوشی محلی از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The anesthetist gave the patient an anaesthetic.
[ترجمه گوگل]متخصص بیهوشی به بیمار داروی بیهوشی داد
[ترجمه ترگمان]\" \" \" \" \" داروی بی هوشی به بیمار داد \" \" \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The operation is performed under anaesthetic.
[ترجمه گوگل]عمل تحت بیهوشی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]این عملیات تحت داروی بی هوشی انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The operation is carried out under a general anaesthetic.
[ترجمه گوگل]عمل تحت بیهوشی عمومی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]این عملیات تحت یک داروی بی هوشی عمومی انجام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She suffered a collapse under anaesthetic.
[ترجمه گوگل]او تحت بیهوشی دچار افتادگی شد
[ترجمه ترگمان]او تحت تاثیر یک داروی بی هوشی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They had to wait ten minutes for the anaesthetic to take effect before they stitched up the cut.
[ترجمه گوگل]آنها باید ده دقیقه صبر می کردند تا داروی بیهوشی اثر کند قبل از اینکه برش را بخیه بزنند
[ترجمه ترگمان]اونا باید ده دقیقه صبر کنن تا داروی بی هوشی رو تحمل کنن قبل از اینکه بخیه رو بخیه زده باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حسگیر (اسم)
anesthesia, anaesthesia, anesthetic, anaesthetic

داروی بی هوشی (صفت)
anesthetic, anaesthetic

بیهوشانه (صفت)
anesthetic, anaesthetic

بی هوش کننده (صفت)
anesthetic, anaesthetic

انگلیسی به انگلیسی

• (medicine) serving to reduce the ability to feel pain (of drugs); (pathology) causing lack of feeling (of a disease)
an anaesthetic is a drug that stops you feeling pain, particularly during an operation.

پیشنهاد کاربران

We need anaesthatic for operation
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : anesthetize ( anaesthetize )
✅️ اسم ( noun ) : anesthesia ( anaesthesia ) / anesthetist ( anaesthetist ) / anesthesiologist ( anaesthesiologist )
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : anesthetic ( anaesthetic )
✅️ قید ( adverb ) : _

بی حس کننده
local anaesthetic بی حس کننده موضعی
هوش بر

بپرس